هدایت شده از مدارڪ تبادلاتـــ آرزو:)"
دوستانے ڪہ با تبادلات آرزو پیشرفت میکنید توجہ ڪنید💋👇🏻
🔴ساعت 16 تبادلات رو میفرستم😍
لطفا همگے در پیوی بنر بدید🙈❤️
ایدۍ بندھ↯
@Z_Boshra313
چنل روزۍ 800 جذب↯
eitaa.com/joinchat/496042055C1e864e1fd1
امارت بالاۍ 300 بود پیوی باش🙉💓
✅از جذب روزۍ 800 دارم میروسنم بھ روزۍ 1k🍓🥤
✨ قسمت #دهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت :
ــ محمدجان! من برم خواهرم تو حرم منتظره
ــ برو علی جان👌
ــ تا اینجا فهمیدم اسمشم محمده😊
داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسر دیگه رفت و گفت :
ــ حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😆
ــ به سلامت سجادجان
داشتم گیج میشدم😯😨چرا هرکی یه چی میگه؟!😕
رفتم جلو :
ــ جناب فرمانده؟!😐
ــ بله خواهرم؟!
ــ میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!😯
ــ بله... اختیار دارید. علوی هستم
ــ نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐
دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم
ــ چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم. همین😐
ــ اها... بله. من محمدمهدی هستم. دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😄
ــ اها... خوب پس. حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم😊
ــ هر چی مایلید ولی ازاین به بعداگه کاری بود به خانم مولایی...
(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن😊
اعصابم خورد شد و با غرض گفتم :
ــ باشه... چشم😑
موقع شام😋غذا هارو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم.✨سمانه با اینکه مسول فرهنگی بود و کارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد. یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم😕تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😒
خلاصه این چند روز به همین روال گذشت👌تا صبح روز آخر که چند تا از دخترها به همراه زهرا برای خرید میخواستیم بریم بیرون✨
ــ سمانه
ــ جانم؟!
ــ الان حرم نمیخوایم بریم که؟!😯
ــ نه... چی بود؟!
ــ حوصله چادر گذاشتن ندارم آخه.خیلی گرمه😞
سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت :
ــ نه حرم نمیریم😒
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا بادوستش که تو یه مغازه انگشتر فروشی بودن مارو دیدن :
ــ دخترا یه دیقه بیاین☺️
ــ بله زهرا جان؟!😯
و باسمانه رفتیم به سمتشون
ــ دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!🤔(تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت)
که سمانه گفت :
ــ به نظر من اونیکی قشنگ تره
و منم همونو با سر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت :
ــ راستی دخترا قبل اذان یه جلسه
درباره کارهای برگشت داریم. حتما بیاین
یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه✨و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت جلسه شدیم👌وارد اطاق شدیم که دیدم آقاسید و زهرا با هم حرف میزنن
در همین حین یکی از پسرها وارد شد.
آقاسید دستشو بالا آورد که دست بده✋
دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
✨ قسمت #یازدهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢نمیدونم چرا ولی بغضم گرفته بود😢
من اولش فقط دوست داشتم با
آقاسید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟!
نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!😞
تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم😢میگفتم شاید این انگشتره شبیهشه✨ولی نه... جعبه انگشتر هم گوشهی میز کنار سر رسیدش بود😔
بعد جلسه با سمانه
رفتیم برای آخرین زیارت
دلم خیلییی شکسته بود ...😣😭
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همینطوری بیاختیار میومد.😭
به سمانه گفتم
ــ من باید برم جلو و زیارت کنم😣
سمانه گفت :
ــ خیلی شلوغه ها ریحانه 😯
گفتم :
ــ نه من حتما باید برم
و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد✨و تونستم جلو برم. فقط گریه میکردم.😭 چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه فقط میگفتم کمکم کن.😭🙏
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت : ــ وایسا زیارتوداع بخونیم😢👋
تا اسم وداع اومد
باز بیاختیار بغضم گرفت😢
یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه😔
دیگه نمیتونیم شبها تو حرم بمونیم 😕
سریع گفتم :
ــ من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم📿
ــ باشه ریحانه جان☺
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم 😭
_نماز حاجت میخوانم قربتا الیالله
اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه... فقط به حالِ بد خودم فکر میکردم😔بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بیاختیار گریهام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.👌
بعد نماز تو راه
برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم :
ــ سمانه؟!😕
ــ جـانم؟! ☺
ــ میخواستم بپرسم این آقاسید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!😯
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
✨ قسمت #دوازدهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
ــ اره دیگه...
زهرا دختر خاله آقا سیده😊
وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت😞آخه رابطشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه😐
حتما خبریه که اینقدر بهم نزدیکن😕
ولی به سمانه چیزی نگفتم 😔
ــ چیزی شده ریحان؟!
ــ نه... چیزی نیست😔
ــ اخه از ظهر تو فکری🙄✨
ــ نه...چون ثخرین روزه دلم گرفته😔
خلاصه سفر ما تموم شد
و تو راه بازگشت بودیم 🚍🚍🚍 و با سمانه از گذشته ها وخاطرات هرکدوممون حرف میزدیم... که ازش پرسیدم :
ــ سمانه؟!😕
ــ جـانم؟! 😊
ــ اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟!😐
ــ کلک... نکنه داداشتو
میخوای بندازی به ما😃😂
ــ نه بابا... من اصلا داداش ندارم که😐داشتمم به توی خل و چل نمیدادم😂کلا میگم😕
ــ اولا هرچی باشم از تو خلتر که نیستم 😂ثانیا آخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم باید اونا رو چک کنم.😉 حالا الان منظورت چیه شبیه تو؟!😯
ــ مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیر مذهبی... نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه... و کلا شرایط من دیگه😢
ــ ریحانه تو قلبت خیلی پاکه😊
اینو جدی میگم. وقتی آدمی اینقدر راحت تو حرم گریش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده😊
ــ کاش اینطوری بود که میگفتی 😕
ــ حتما همینطوره... تو فقط یکم معلوماتت درباره دین کمه وگرنه به نظر من از ماها پاک تری...😊✨اگه پسری مثل تو بیاد و قول بده درجا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه 😊حالا تو چی؟! یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابشو میدی؟! 😉
ــ اصلا راهش نمیدادم تو خونه😃
ــ واااا...بی مزه😐من به این آقایی😃
ــ خدا نکشه تو رو دختر😆
خلاصه حرف زدیم
تا رسیدیم به شهرمون و ...🚦
یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات آخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر آقاسید☺
دروغ چرا...
من عاشق آقاسید شده بودم🙊
عاشق مردونگی و غرورش
عاشقه... اصلا نمیدونم عاشق چیششدم😕فقط وقتی میدیدمش حالم بهتر میشد🍃احساس آرامش و امنیت داشتم
همین
بعد از اومدن سعی میکردم نمازهامو بخونم ولی نمیشد.😢خیلیا رو یادم میرفت و نماز صبح ها رو هم اکثرا خواب میموندم😕چادرم که اصلا تو خونه نمیتونستم حرفشو بزنم و چادر سمانه هم بهش پس داده بودم🙄یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر آقاسید
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
-✨🦋-
شھادت یعنے:
متفاوت بھ آخر رسیدن؛
وگرنھ مرگ پایان همه قصھ هاست➣
#استورے
🌿🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥∞
#استوری
خدا جونم ممنونم که بهم اجازی دادی بین این همه آدمای رنگاوارنگ یه دونه باشم😍
♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥∞
#استوری
رفتهای از برِ ما
چشم به راهیم، بیا...🌱
#امام_زمانم💙
♡
#طنز_جبهه
#طنز😆
یه نفر نام خانوادگیش: “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ” ﺑﻮﺩﻩ!
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ، بنده خدا ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ! ✋️
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ 😠 ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ 😡
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ 😎
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ 👮
همه ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ … 😂😂
ونبلوکم بالشر و الخیر فتنة؛
و با خیر و شر آزمایش میشی تا مشخص بشه چند مرده حلاجی :)🌿!'
🌸
•[🦋🌸]•
- و ما ربٌّ العٰلمین…؟!
+ رَبٌّالسَمـٰواتِوالاَرضِوَمابَینَھُمـٰا:)
-♡پروردگار آسمان ها وزمین و آنچه مابین آنهاست:)!🌸🌱
@Dokhtaranesayedali✨💫
#کلامبزرگان
علامت انسان صبور
صبر یعنی در سختیها مقاومت کنی
و سختترین قسمت آن این است که
بدیهای دیگران را تحمل کنی.
علامت وجود صبر این است
که در متن سختیها فعال باشی
و وظایف روزمرۀ خود را با نشاط انجام دهی.
#حجتالاسلامعلیرضاپناهیان🎤
|• @Dokhtaranesayedali
حاجحسینیکتا✨
بچهها شما خاطرخواه دارید!
دنبالِ خاطرخواه نگردید؛ چون
شهدا قبل از اینڪه شما به دنیا
بیایید، براي شما کُشتن خودشونُ..❄️
[@Dokhtaranesayedali ]💐
📝| #حدیث
🕊| امام حسن عسکرے(؏):
عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست،
بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بیمنتهای
خداوند در امور مختلف میباشد.
📚| مستدرک السائل،ج۱۱،ص۱۸۳،ح۱۲۶۹۰
•|💌 @Dokhtaranesayedali
به دل خسته بگو خدایی هم هست🌿!'
@Dokhtaranesayedali🌸❤️
الهم الرزقنا هر آنچه که خیر است
و ما نمیدانیم : )🌼✨
+ صبح بخیر ツ
@Dokhtaranesayedali 🌤
•--•[🌿🦋]
\اللهمعجللولیكالـفرج/
‹مَتَیٰ نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ
فَقَدْ طَالَ الصَّدَی ›
بگوتشنگان #وصالترا ♥️
کےبھحضورتسیرابمیکنے
@Dokhtaranesayedali✨
•
•کسیکه خود ، در زندگی اش #برنامه و هدفی حساب شده ندارد
نمی تواند در برنامه بسیار نظام مند #ظهور جا گیرد.💟•
#Wall
@Dokhtaranesayedali💜🔮
سرگرمم 🌸🌱
به عفتی که ازحجابم دارم💚
به معرفتے کـہ 🍓🧷
از خون شهدا❤
نصیبم شد وشاید خدا 🌻✨
به حرمت همین چندتارمو
کـہ از نامحرم پوشاندم💆🏻♀️.
مرا بنگرد ...
#چادر
@Dokhtaranesayedali💕🌿
سلام کیوتم 💋
از این عکس های بالا میخوای ؟
اگر نه که سلیقت داغونه 😱اگر که اره پس بپر 👇😝😘
https://eitaa.com/joinchat/360251448C2f264ee8d7
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸