#خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
برخورد و رفتارت خوبه، روز به روز هم مهر و محبت ما به هم بیشتر شده ولی گاهی با یه برخورد همه خوبیهات رو ضایع میکنی و از کوره درمیری.🙄
این جملات را وقتی گفت که از او پرسیدم در این یک سالی که از دوره آموزشی ما در دانشگاه میگذرد، مرا چگونه دیدی؟
از او پرسیدم: «چیکار کنم که به اعصابم مسلط بشم؟»
گفت: «خودت رو کنترل کن!»
گفتم: «برام سخته، تو کمکم کن!»
گفت: «اجازه میدی وقتی ناراحت میشی من عکس العمل نشون بدم؟»
قبول کردم. یک بار دیر به سالن غذاخوری رسیدم و ناهار به من نرسید. به بوفه هم که رفتم تعطیل بود. عباس که مرادید، متوجه شد که حالم دگرگون است. آنقدر سر به سرم گذاشت و مرا خنداند که غذا خوردن را فراموش کردم.
چندین بار اتفاق هایی از این دست افتاد و عباس فضای روحی مرا عوض میکرد.
همین رفتار او باعث شد که من قدری به خودم بیایم و در شرایط خاص و بحرانی، خودم را کنترل کنم.🙅🏻♂
حتی خانواده ام هم متوجه شده بودند که تحمل من در برابر ناملایمات زندگی بیشتر شده است.🌱
🔖مرتضی معاضدفرد_همکار شهید
#خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
بخاطر ارتباطی که با سردار اباذری داشتیم تو انتخابات سال ۹۲ خیلی بحث میکردیم و دو آتیشه از کاندید مورد نظرمون طرفداری میکردیم.🔥
سردار اباذری نظرشون روی کسی دیگه بود و عباس خیلی تلاش میکرد که
نظر سردار رو برگردونه و به همین دلیل
خیلی با ایشون بحث میکرد و حرص میخورد.😬
یادم هست روز رأی گیری بهم زنگ زد و گفت: «حمید! حاجی هم بالاخره به کاندید ما رای داد.»
واقعا خوشحال بود...🌿
🔖حمید درسی_دوست شهید