هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
دستپاچگی اش #باعث شد در دل #قربان صدقه اش بروم. سرم را #پایین
انداختم و #چشمانم را #بستم، صدایش در گوشم پیچید:‼️
-من خاطر خانوم #موسوی رو می خوام، فرشته موسوی، خون در #رگهایم یخ بست...😭
سرم را بالا کردم و با دهان نیمه باز به وحید خیره شدم. فرشته #موسوی، دوستم، دوستِ صمیمی من، #پس وحید خاطر فرشته را می خواست، یعنی من برایش #مهم نبودم، مرا دوست #نداشت. قرار بود مرا واسطه کند تا پیغامش را به فرشته برسانم. قلبم از درد مچاله شد. اشک تا پشت #چشمانم آمد. ...💔🔥
♨️♨️♨️♨️♨️♨️
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a
عاشقانہای از جنس آسمان..
جدال عشق و آرزو ..‼️
منبع رمان هاے پلیسے_عاشقانہ👨✈️🔥🔥🔥