|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
__♥️🌸 #تصویر #داداش_گلم
🌸 •|#حضرت_برادر_گلم 🌸
#وقتیپیکرشهیدرادیدماورانشناختم
خواهر شهید دهقان امیری هم درباره این شهید میگوید: یک شب برادر کوچکترم محسن را با خودمان بردیم هیئتی که محمّدرضا به آن میرفت. بعدا که از محسن پرسیدم، محمّدرضا چه میکرد، گفت؛ اول روضه که شد، محمّدرضا گفت بشین من الان برمی گردم، اما دیگر بر نگشت؛ آقا محسن میگفت آخر روضه بلند شدم که بگردم دنبالش و پیدایش کرده بود؛ پشت پرچم یک کنج هیئت او را دیده بود که نشسته و شال خود را انداخته بود روی صورتش؛ آقا محسن میگفت یک جوریگریه میکرد که من دلم میلرزید، اصلا تو حال خودش نبود!
وقتی رفتم معراج و برادرم را در تابوت دیدم، احساس کردم که اصلا نمیشناسمش؛ به خاطر اینکه صورتش خیلی تغییر کرده بود، محمّد رضایی که همیشه دستش روی محاسنش بود که مبادا محاسنش بهم بخورد، اینقدر روی موهایش حسّاسیّت داشت که... رفتم مواجه شدم با یک پیکری که محاسنش خاک آلود و موهایش بهم ریخته و خاکی بودند.
#داداش_گلم
ــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــ
♥️🍃https://eitaa.com/joinchat/2951282779Ca3749dec3f