eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
770 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿(به شرط ۱۴ صلوات به نیت ظهور و سلامتی اقا💚) خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
#Part_139 فعلا دوست دارم برای هدف هام تلاش کنم، و دوست ندارم قلب روژینا خانوم رو بشکنم مخصوصا که م
در ماشین رو باز می‌کنم و می‌‌زنم زیر گریه کیانا با تعجب نگاهم می‌کنه و میگه: - چیشده؟ چی گفت؟ دیدی گفتم دوسش داری! که داد می‌زنم: - کیانا حرف نزن حوصلت رو ندارم! - خب بگو چیشده آروم بشی یکم! و دستمال کاغذی ای به سمتم می‌گیره و میگه: - اشکهات رو پاک کن! دستمال رو از دستش می‌گیرم و اشک هام رو پاک می‌‌کنم. کیانا از ماشین پیاده میشه و بعد چند دقیقه در سمت من رو باز می‌کنه و بطری ای آب به دستم میده و میگه: - دست و صورتت رو بشور بعدش یکم آب بخور تا آروم شی! بطری رو از دستش می‌گیرم و ممنونی زیر لب زمزمه می‌کنم و سرم رو میون دوتا دست‌هام می‌گیرم‌. فین فین کنان میگم: - مُح...مد...رضا! که کیانا با چشم های از حدقه بیرون زده میگه: - چی؟ پسرعموت؟ دیدیش؟ حرف هم زدین؟ یک قورت آب می‌خورم و میگم: - حرف که نگم... یک مشت چرت و پرت بارم کرد! - ول کن بابا... به خاطر حرف مردم ناراحت نباش، بله رو که دادی؟ - نه! قبلا هم گفتم که هیچ حسی بهش ندارم! آهایی زمزمه می‌کنه و ماشین رو روشن می‌کنه و حرکت... من رو می‌رسونه خونه و میگه: - دوست داشتم باهات حرف بزنم همه چیز رو برام تعریف کنی ولی فعلا حالت خوب نیست برو خونه! بعدا حرف می‌زنیم. بوسش می‌کنم و میگم: - خیلی ممنون گلم! یاعلی. که با خنده میگه: - فکر نکن می‌تونی از زیرش در بری ها باید مو به مو برام توضیح بدی! خداحافظ. مثل خودش می‌خندم و میگم: - چشم. کلید رو از جیب کوچیکه ی کیفم بیرون میارم و در رو باز می‌کنم. حوصله‌ی اینکه برم تو خونه و خانواده هی سوال پیچم کنند رو ندارم برای همین از شش تا پله.. ... ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.