eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
مۍگفت‌:هرڪارۍمۍخواهم‌بڪنم اول میڪنم‌ببينم عج از اين ڪار راضي هس🤔 اگر ببینم امام زمان ازڪاری ناراحت مےشود انجام‌نمی دهم 🌹شهدا رایادکنیدباذکرصلوات🌹
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت76 نگاه مستقیمی که روی من داشت را حس می کردم. ادامه دادم - نرگس چادر ساده میپوشد اصلا مدل دار دوست ندارد. میشود انتخاب کنید؟ صدای بلندش نشان می داد عصبی هم هست. - آقای محترم من اگر چیزی را صلاح بدانم و نیاز داشته باشم خودم تهیه می کنم نیاز به توصیه ی شما ندارم. خواست برود که نزدیک تر شدم و آرام و خونسرد گفتم: - خانم علوی من پدرتان را خوب میشناختم فکر نمی کنم هرگز اجازه می داد دخترشان بدون پوشش درست بیرون برود. خوب یادم هست وقتی در بچگی از سر بازی چادر سفیدتان را کشیدم حاجی چقدر دعوایم کرد. یادتان هست وقتی شما گریه می کردید حاج بابا چی به شما گفت؟ حالا کمی شوکه شده بود. صدایش ملایم تر بود. - شما همان پسر بچه هستید؟ - بله...حرف حاجی را یادتان هست یا من کمکتان کنم؟ - یادم نیست! ولی من خوب یادم مانده همان طورکه آرامتان می کرد ؛ می گفت: - احد و ناسی حق ندارد نگاه بدی به زهرابانوی من داشته باشد. سکوتش نشان از آرام شدنش می داد. شاید گذری در خاطرات، و دنبال خاطره ی مشترک کودکی اش میگشت. نمی دانم گفتنش درست بود یا نه ولی گاهی باید با ندای دل جلو رفت. آرام تر جوری که خودم هم به سختی شنیدم گفتم: - زهرابانوی حاجی میشود انتخاب کنید؟ 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت 77 وقتی خوب به حرفهایش فکر کردم یادم آمد روزی که در حیاط مسجد پسری چادرم را کشید ؛ وقتی حاج بابا کلی دعوایش کرد وقتی گریه می کردم بابا نازم می کرد و آن پسر ما را نگاه می کرد واقعا حاج آقای مسجد محله، عموی نرگس همون پسر بچه بود!؟ یادآوری خاطره ی شیرین کودکی ام بود، که آرامشم را برگرداند. یکی از چادر ها را برداشتم فروشنده اتاق پرو را نشانم داد به طرف اتاق رفتم تا ببینم با این چادر چه شکلی میشوم. طولی نکشید که در اتاق به صدا درآمد فروشنده بود. - همراهتان خواستند که کمکتان کنم. در دل خدا خیری نصیبش کردم و خوشحال گفتم ممنونم. - خانم فروشنده خیلی ماهر و سریع روسری ام را به شکلی منظم بست ؛ رو به آینه کردم که خودش گفت: - چقدر با حجاب زیباتر میشوی! و بعد هم چادر را باز کرد و روی سرم انداخت - برای اینکه از سرتان سُر نخورد چادر با کش هست. توی آینه به خودم یک نگاه انداختم عالی شده بود این چادر نه می افتاد نه سخت بود گرفتنش. چون آستین داشت خیلی راحت بودم از خانم فروشنده به خاطر کمکش تشکری کردم و چادر نرگس را برداشتم تا بیرون بروم. به محض بیرون آمدنم سید را دیدم که از طرف ورودی می آمد لحظه ای چشمش به من افتاد ولی زود به کفش هایم ختم شد. برای حساب کردن رفتم که خانم فروشنده گفت: - حساب شده... 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
❤️ دلتنگ آمدنت هستم کاش آنگونه باشم که تو می خواهی امامم مرا از نفس رهایم ده جز تو که طبیب قلب من باشد کسی را زین میان نمی بینم ✨ظهرت بخیر همه داروندارم✨
همین الان به تعدادرقم یکان باتری گوشیتون صلوات بفرستید برای تعجیل درظهورمولامون ☺️😊
شهدایے زندگے ڪردن به؛↓ ←پروفایل شهدایے نیست...😉 اینڪه همون شهیدے ڪه من عڪسشو پروفایلمو📲 گذاشتم↓✨ 🌱 چے میگه مهمه... 🌱چے از من خواسته مهمه 🌱راهش چے بوده مهمه 🌱چطورزندگےمیڪرده مهمه✌️ 🌱باڪے رفیق بوده مهمه🦋 🌱دلش ڪجاگیربوده مهمه🍁 🌱چطورحرف میزده🍂 🌱چطورعبادت میڪرده🥀 بفرست برای دوستات
پیامبر اکرم (ص) اخلاق خوب گناهان را نابود میکند همان گونه که آفتاب برف و یخ را آب می کند. 🌱
.💌🕊. شما را باید در دل‌ ها زیاد نشر داد تا فراموش نشوید ... 🌱😭
خودمونیما🖐🏼 ولی‌خوش‌بحال اون‌دلی‌که‌درک‌کرد🌱 بزرگترین‌گمشده‌ی‌زندگیش امام‌زمانشه ...
هدیه ای به امام زمانم♥️🖇️ 🦋 متولدین فروردین:پنج صلوات 💌 متولدین اردیبهشت:سوره حمد 🦋 متولدین خرداد:چهارده صلوات 💌 متولدین تیر:دو سوره قدر 🦋 متولدین مرداد:سه سوره توحید 💌 متولدین شهریور:پنج صلوات 🦋 متولدین مهر:سوره ناس 💌 متولدین آبان : آیه الکرسی 🦋 متولدین آذر : سوره فلق 💌 متولدین دی: سوره کافرون 🦋 متولدین بهمن:پنج صلوات با سوره توحید 💌 متولدین اسفند:دو صلوات و یک سوره حمد نشر بدی هم خودت ثواب میکنی هم دیگران ذخیره میشه برای آخرتشون، پس یاعلی تو هرگروهی عضوی بفرست
🌱 ✓ تشویق👏🏻 هیچکس برایمان مهم نباشد .... فقط یک نگاه کوچک از حضرت زهرا(س) کافیست..😍😍
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت 77 وقتی خوب به حرفهایش فکر کردم یادم آمد روزی که در حیاط مسجد پس
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت79 اینقدر نرگس تعریف کرد که دلم می خواست خودم را دوباره در آینه ببینم. از این همه ذوق نرگس تشکری کردم. - چی شد یک دفعه خواستی چادر عربی بخری؟ - هُل کردم و ناخداگاه نگاهم به طرف حاج آقا کشیده شد فکر کنم متوجه شد من جوابی ندارم ولی خودش هم چیزی نگفت! برای اینکه سوژه ای به دست نرگس نداده باشم سریع گفتم: - فکرکنم این چادرها پوشیدنش راحت ترهست برای همین خریدم. حاج آقا هم به کمکم آمد و گفت: - بهتره برگردیم هتل امشب جلسه ای برای زائران در نظر گرفته ایم باید زودتر هماهنگ کنم. با این صحبت ها نرگس هم کوتاه آمد و راهی هتل شدیم تمام طول راه نرگس صحبت می کرد و از خرید هایش می گفت گاهی از پوشیدن چادرم تعریف می کرد ولی در کل زیاد از صحبت هایش چیزی متوجه نشدم غرق افکار نامشخصی در ذهنم بودم. بعد از نمازبه مناسبت ولادت امام رضا(ع) سخنرانی و جشنی برگزار میشود. به محض رسیدنمان به اتاق ؛ نرگس مشغول جا دادن خرید هایش شد من هم برای استراحت به تختم رفتم نرگس رو کرد به من و با تعجب پرسید: - خوابیدی؟ - پام دردگرفته خیلی راه رفتیم من اصلا عادت به راه رفتن زیادی ندارم. - من که اصلا خسته نشدم. پس خوب استراحت کن تا قبل از جشن برای کمک برویم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت80 برای جشن آماده شدیم. مانتو شلوار سورمه ای رو با روسری کرم پوشیدم و چادر عربی ام را روی سرم انداختم. - به به، خانم من ماندم موقع تقسیم خوشکلی تو حق چند نفر را گرفتی؟ اصلا من بیچاره آن موقع کجا بود؟ باخنده گفتم : - احتمالا نرگس خانم در حال خرید کردن بودند. - بریم، بریم که حس حسادتم را نمی توانم کنترل کنم. به سالن همایش هتل رفتیم. بیشتر کارها انجام شده بود. با نرگس ردیف های اول نشستیم. کم کم جمعیت زیاد شد و سخنران برای سخنرانی آمد و بعد هم مولودی زیبایی خوانده شد. در آخر هم عموی نرگس بالا آمد و بعد از تشکر و تبریک شروع به صحبت کرد. نمی دانم منی که تو دانشگاه همکلاسی های پسر داشتم، صحبت با پسرهای اقوام هم زیاد برایم سخت نبود. حالا چرا نگاه کردن و گوش کردن به صحبت های ایشان اینقدر برایم مشکل بود. با هر حرف و صحبتش دلم فرو میریخت حسی جدید و تازه، حسی که تا حالا با هیچ آقایی نداشتم. حتی وقتی فقط به صحبت هایش گوش هم می کردم در دل مشتاق بودم. از خودم ناراحت بودم و سر این دل بی ظرفیت نهیب زدم که کمی محتاط تر کمی عاقل تر باش. نمی دانم اشتباه یا درست رفتارش برای من جدید بود رفتارش کمیاب بود لحن آرام ؛ نگاه باحیا چیزهایی بود که اطراف ام زیاد ندیده بودم و الان برای من تازگی داشت و جذاب بود. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۵ پارت تقدیم‌نگاهتون
"🚗📮" • • دست مرا، رها نکن بی کسم نکن دریاب حال زار مرا جان کربلا..🙂🌱 • • السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 💚
سࢪباز مهدےﷻ: +پرسیــد: •|بنـدگۍ‌ یعنی‌چۍ؟ _گفـت: •|یعنۍ‌خـدایا چشمツ♥️ 🦋 🦋
•🌷🤍• ♨️.... یعنے:‌♥️⁩ خدا با اینکه این ‌ همه گناه ڪردیم بازم مثلہ همیشه، انقدر آبرومون رو حفظ ڪرد ڪه همه بهمون میگن↓
🕊️ ✍🏼سردار‌شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی ↯ - من‌دربین‌سیاستمداران‌دنیا، شخصیتی‌ندیدم‌که‌مانند‌رهبرمعظم‌انقلاب اهتمامی‌بااین‌حجم به‌توجیه‌وبصیرت‌زایی درجامعه داشته باشید
•• توکل‌چه‌کلمه‌زیباییست‌ !' واگذار‌کردن‌به‌خداوند‌که‌خودش‌تصمیم بگیر‌تنها‌خداوند‌ست‌که‌بهترینهار‌براۍ‌بندگانش رقم‌میزند . فقط‌بخواهیم‌وآرزو‌کنیم‌ ؛ اما پیشاپیش‌شا‌دباشیم‌و‌ایمان‌داشته‌باشیم‌که‌در‌ رویاهایمان‌همچون‌بارانۍ‌درحال‌فروریختن‌اند پیشاپیش‌شا‌دباشیم‌‌وشکر‌گزار‌چراکه‌خداوند‌نه به‌قدر‌رویاهایمان‌بلکه‌به‌اندازه‌ایمان‌واطمینان‌ ماانسان‌هاست‌‌که‌مۍ‌بخشد . ♥️
وقتی‌چشمت‌به‌نامحرم‌ خورد ‌نیگا کن بیین بندِ کفشتُ بستی یا نه؟😅
:): ⚠️ میدونی‌شرط‌تحول‌چیه..؟ شرط‌تحول‌شناخت‌خداست♥️ وقتی اللهُ ‌بشناسی‌عاشقش میشوی 😍 وقتی عاشقش باشی گناه نمیکنی 🙃 ووقتی‌گناه نکنی‌‌امتحان‌میشوی💚
-------------------------••👀•• خطاب‌بہ‌خواهَـࢪان‌عَزیـز! طَࢪَف‌اومَـدھ‌پۍوےمیگہ‌: بـٰانو!بـَــردھ‌قبــول‌میڪنید! ࢪفیـق‌ازهیڪلٺ‌خجـٰالٺ‌بڪش! اومده‌خیلۍࢪاحٺ‌طࢪفو‌بہ‌گناھ‌دعوٺ‌ مۍـڪنھ‌!بع‌‌ـدیہ‌عدھ‌آدم‌میگـن‌این‌اسمش ! نہ‌ࢪفیــق‌!ایـن‌جوࢪیانیسٺ! اگہ‌عاشقہ‌‌پس‌چࢪامۍـٺࢪسہ‌پدࢪمادࢪش چٺ‌شو‌ببیـنن...! اگࢪهم‌مۍـخواهد‌ازدواج‌ڪند! ! بسـم‌اللھ‌!بہ‌پدࢪومـٰادࢪٺ‌بگو . . .!🖐🏻 ! ...!📌•• -------------------------••👀•• یِڪَم‌بِہ‌خُودمُــون‌بیـٰایمシ🔗
یھ‌جھادهم‌هست کھ‌نیاز؎به‌تفنگ‌وتیرکش‌نداره فقط‌کافیھ‌خودکاروکتابت‌روبگیر؎ دست☺️ میشی‌سربازانقلاب‌توجبھھ‌علم‌وتهذیب😉 فقط‌اراده‌کن¡ تادشمن‌وزمین‌بزنی.. سربازای‌خوبی‌باشیم💛 مثل‌حاج‌قاسم‌تو؎جبهه‌خودش