سلام علیکم عزیزای شهدا
شرمنده بابت این چند روز که
فعالیت خوبی نداریم
حقیقتش سرم شلوغه و وقت نمیکنم بیام سمت گوشی به بزرگی خودتون ببخشید
انشاءالله فعالیت مثل اول برمیگرده ☺️♥️
به به فردا میلاد حضرت زینب هست😁😍
خب امشب عیدی داریم یاد گرفتم چطوری پرداخت بزارم😁😎
هستین یه پرداخت بزاریم
یا اینکه بزارمش بعد از بازی فوتبال امشب😎
بنظرم الان بزارم بهتره😁
ساعت ۲٠ همگی انلاین باشید میخوایم عیدی بدیم☺️😍
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽
⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽
⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽ ⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽⚽
⚽⚽ ⚽⚽
امشب همه برای ایران🇮🇷
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
《❤️🌸✨》
↯
بااࢪزۆ؎مۅفقیـٺدڕبـازۍامشـٻ✌🏻😎🇮🇷
#تیم_ملی
#تا_پای_جان_برای_ایران
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ولادت_حضرت_زینب
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران میبره یا آمریکا؟
نظر طرفداران دیگر کشورها
🔻 روایت مردمی از قطر
#حسین_دارابی
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
همه دعا کنید امشب آمریکا رو ببریم🤲🏻
میبریم شکنکنید😉👏🏻
صل الله علیک ای عشق ماندگار
ای زهرایی نسب بانوی باوقار
میلاد عقلیة العرب بر تمام جهانیان و روز پرستار به همه پرستاران زحمتکش مبارک.🌱🌸
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
فردا تعطیل می شود؟ سخنگوی دولت: دعا کنید تیم ملی ببرد
سخنگوی دولت به واکنش به پیشنهاد تعطیلی فردا در صورت برد امشب تیم ملی فوتبال در برابر آمریکا گفت: دعا کنید تیم ملی ببرد، همهمان برد خواهیم داشت.
دعا کنید لامصباااااا😂😇
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
فردا تعطیل می شود؟ سخنگوی دولت: دعا کنید تیم ملی ببرد سخنگوی دولت به واکنش به پیشنهاد تعطیلی فردا
دعا کنید ما فردا امتحان مطالعات داریم
https://pay.eitaa.com/v/?link=Wf5OK
بفرمایید😁😁
نظر یادتون نره😉♥️
ادمین ها نگیرن 😂
برای ممبرای عزیزمون هست😁
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
ما هم💔😭😂
💔😂
هم دردیم
هدایت شده از تبادلات گسترده کریم اهل بیت
☑️اولین کانال مرکز نشر آثار کربلایی حسین ستوده در ایتا☑️
♨️تمامی فایل های صوتی🎧
💢فایل های تصویری🎥
♨️اعلام مراسمات📅
💢استوری های دل نشین💝
♨️پروفایل🌄
💢گزارشات تصویری از مراسمات📷
♨️تم های زیبا📱
⚜ اولین و تنها ترین کانال کربلایی حسین ستوده
https://eitaa.com/joinchat/3483041949Ca80595eaa1
• آرزوےشهادترا همہدارند...اما..!
• تنها اندڪے شهید مےشوند...
چون...
• تنها اندڪے شهیدانہ زندگے مےڪنند...
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
دوستی اگر دوست باشد
مراقب تو است
دوستی که صلاحت تو را می خواهد
دوست است
اما وقتی که تو داری خودت را اصلاح میکنی باید به تو وقت بدهد
دوست اگر دوست است نباید تو را قضاوت کند درحالی که درجریان اتفاقات نیست
دوستی طوریست که هم نباید زیاد وابسته شوی هم نباید زیاد به دیگری گیر بدهید
#دوستی
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
#Part_20
کیانا- اوه فکر کنم فهمیدن
لباس هارو میپوشیم و میریم بیرون...
پشت سر خانوم رضایی حرکت میکنیم. دستهام رو داخل جیب سفید مانتو میذارم و ژست مغرورانه ای می گیرم.
سرم رو پایین میندازم و دنبال خانوم رضایی قدم برمی داریم.
صدای قدم های شخصی توجه منو به خودش جلب کرد، سرم رو آوردم بالا که با پسر جوونی رو به رو شدم.
پسره چندثانیه با تعجب نگاهمون میکنه و میگه:
- این ها پرستارهای جدیدا؟
خانوم رضایی- بله دکتر
پسر چند ثانیه با شوک نگاهمون میکنه و میزنه زیر خنده که اخمهام میره توهم. یعنی الان خانوم رضایی براش جوک تعریف کرد؟! با لحنی که توش خنده موج میزنه میگه:
- از کی تا حالا یک ذره بچه عنوان پرستار میاد بیمارستان؟
- اولا من بچه نیستم و نوزده سالمه
که با لحن شیطونی میگه:
- خانوم کوچولو مشقات رو نوشتی اومدی اینجا؟ نمیترسی خون ببینی؟ اوف میشیا
کارد میزدی خونم در نمیومد، تا خواستم جوابش رو بدم ساجده دستش رو روی شونم میذاره وطوری که دکتره نشنوه و من بشنوم میگه:
- آروم باش عزیزم
دهنم رو باز میکنم تا یک چیزی بگم که سروکلهی مامان پیدا میشه.
مامان چند قدم نزدیکمون میاد و من رو مخاطب حرفش قرار میده:
- مشکلی پیش اومده اسرا؟
- نه چیزخاصی نیست
پسر با چشم های از حدقه بیرون زده مامان رو نگاه میکنه و میگه:
- خانوم دکتر شما این دختر زبون دراز رو از کجا میشناسید؟
مامان لبخندی میزنه و میگه:
- دخترمه
پسر هی به من نگاه می کنه هی به مامان و با تعجب میگه:
- وای ببخشید نشناختم
لبخند پیروز مندانه ای میزنم.
مامان و پسره مشغول صحبت شدن ماو خانوم رضایی هم میریم تو اتاق خانوم رضایی خانوم دیگری رو صدا میزنه.
خانومه- بله؟
خانوم رضایی- آموزش این سه تا خانوم باشما
خانومه- چشم
و ما رو به اتاق آموزش میبره، روی صندلی نشستیم چندتا پسرم اومدن داخل و روی صندلی جلوییما میشینند.
که یهو پسر بی ادبه عین چی سرش رو میندازه پایین و میاد داخل اون سه تا پسر جلویی به احترامش بلندمیشند ولی ما سه نفر انگار نه انگار...
مروارید" همون خانومه " وارد میشه
پسر بیادبه- خانوم موسوی میدونم سرشما خیلی شلوغه آموزش یک نفر از اینا با من
مروارید یکم تعارف میکنه بعدش موافقت میکنه.
سرم رو میارم بالا که میبینم پسربیادبه بهم چشمک میزنه...وای خدای من اگر من رو انتخاب کنه چی؟!
- خانوم توکلی آموزش شما با من
وای... شروع میکنم به مخالفت کردن که بی توجه میگه: دنبال من بیا
و از اتاق خارج میشه
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
#Part_21
#هوالعشق
پسرهی بیادب، به دنبالش از اتاق خارج میشم. به سمت اتاق تزریقات میره چندتا آمپول و پنبه و الکل از پرستارا میگیره و بدون هیچ حرفی راه میوفته...
تو یک اتاق میره و در رو باز میذاره، منم میرم داخل
پسربیادبه- چرا سرپا وایستادی؟ درو ببند بیا اینجا بشین!
بیتوجه به حرفش در رو باز میذارم و روبه روش روی صندلی مینشینم.
از جاش بلند میشه و دستهاش رو داخل جیب شلوارش فرو میبره و روی صندلی کناریم میشینه و با پوزخند میگه:
- آستینت رو بزن بالا!
اخمهام میره توهم و با اخم میگم:
- اونوقت چرا؟
- ترسیدی خانوم کوچولو؟
از جام بلند میشم و میگم:
- نه، بعدشم خانوم کوچولو نه بیرونم گفتم من نوزده سالمه
- پس چرا نزاشتی رو دستت بهت نشون بدم؟
با اخم بیشتر میگم:
- متاسفم من نمیذارم، میتونید روی عروسک امتحان کنید!
قهقههای سر میده و میگه:
- دیدی ترسیدی؟ برو با عروسکهات بازی کن جای اینکه بیای بیمارستان و پرستار بشی!
- به شما مربوط نیست الانم میرم پیش خانوم موسوی میگم خودش بهم آموزش بده.
از جاش بلند میشه و میگه:
- صبرکن!
***
پسرهی بی ادب، بالاخره لجبازی کردنش رو تموم کرد و یکم آموزش داد...
به خونه رسیدم میرم اتاقم و بعد عوض کردن لباسهام دستهامو میشورم و حمله به سوی غدا...
بعد خوردن ناهارم روی مبل ولو میشم و تلویزیون رو روشن میکنم و مشغول عوض کردن شبکه ها میشم اما هیچی و هیچ، خاموشش میکنم و به اتاقمبرمیگردم.
به کتابخونهام نگاهی میاندازم و میون کتابهام کتاب"فتح خون" که نویسندش شهید مرتضی آوینی هستش رو بیرون میکشم و روی تخت میشینم هنذفری رو از کیفم برمیدارم و توی گوشم میذارم بعد پلی کردن مداحی کتابم رو میخونم.
بارها و بارها این کتاب رو خوندم ولی بازم برام مثل دفعه اولش جذابیت داره سریع اول که خوندم چندسال پیش بود.
#ادامهدارد..
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
.. 『 بِسْمِࢪَبِاْلْݜُھَدْاءِوَاْلْصِدْیِقْیْنْ 』..
آنݘھامࢪوزگذشټ . . .🖐🏻🌱
شبٺۅݩمھدۅ؎🌚♥️
عآقبٺتوݩݜھدایـےْ✨💛