eitaa logo
به یاد شهید دهقان
432 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹بسم ربـ شهدا والصدیقین 🌹🍃 😍 ✨نام پدر :حسین 🍃تاریخ تولد:۱۳۳۶/۰۲/۰۱☺️ ✨محل تولد : تهران 🍃تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ ✨محل شهادت : فکه، عملیات والفجر مقدماتی 🍃نحوه شهادت : حوادث ناشی از درگیری💔😔 ✨محل دفن : بهشت زهرا(س)، قطعه 26 ردیف 52 شماره 1. 🍃وضـعیت پـیکر :جـاویدالاثـر ✨وضعیت تاهل : مجرد 🍃تحصیلات : دیپلم ✨شغل : معلم ورزش☺️ 🌹خصوصیات اخلاقی : احترام به دیگران بود😊 ؛ حتی به دشمن جنگی همیشه میگفت اکثر این دشمنان ما انسانهای جاهل و ناآگاه هستند. به همین خاطر بیشتر مواقع در درگیری به جای کشتن دشمن آنها را به اسارت میگرفت. اغلب بعد از اسارت انها چون عربی بلد بود با آنها صحبت میکرد. هر نوع غذایی هم خودمان میخوردیم برای آنها میبرد. این رفتار او باعث میشد اسرای عراقی مجذوب او شوند.😍 اگر کار برای رضای خداست، گفتن نداره » و یا « مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار می‌کنیم، به جز خدا »❤️ ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.✨ 🎈کتاب سلام بر ابراهیم ۱ و ۲ راجع به شهید ابراهیم هادی است🎈 🌹🎉 🌱هدیه به روح مطهر شهید ابراهیم هادی صلوات 💌| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹| هو الله... ( فقط برای تلنگر و یادآوری) _ محمد جانم! کمی وقت داری؟ * برای چه کاری؟ _هیچ! فقط دلم کمی خلوت می خواهد. به رسم هرشب، البته تا وقتی مسافر سوریه نشده بودی، هر شب خواهر و برادری باهم گپ می زدیم، یادت هست؟ نکند امشب هم مثل هرشب در این چهارسال و اندی وقت نداری؟ * تو بگو، من می شنوم. هروقت بگویی می شنوم. نه فقط تو، هرکدام از رفقایم، هرزمان و هرجا بگویند، می شنوم. _ مدتهاست به همین امید با تو سخن می گویم هرچند یک طرفه و بی جواب! * امکان ندارد جواب ندهم... می دانی مشکل از چشم و گوش توست، از من زنده تر کسی نیست اما تو غرق در حجاب شدی حضرت آبجی گلم! * ماموریتی برایت دارم: به دوستانم بگو. بگو وظیفه نور این نیست که همه جا را آنطور که شما دوست دارید نشان دهد! نور وظیفه دارد همه چیز را آنطور که هست نشان دهد، راه را از بیراه متمایز و چاه و چاله را مشخص کند. نور وظیفه دارد تا مقصد همراهی ات کند حتی اگر راه پرپیچ و خم و سخت باشد. بگو من آنچه درست و خیر وصلاح است را برایتان می خواهم نه آنچه شما دوست دارید که والله محبت واقعی هم همین است! چه اهمیتی دارد که مرا در خواب ببینند یانه! راه روشن است! چندین قرن تجربه شیعه و امثال ما، چراغ راه شماییم، بهره گیرید و محکم ادامه دهید! دیدن من که آرزوی کمی ست، بگو دل به من بدهند و دست در دست من بگذارند تا راه را برای دیدن روی ماه یوسف زهرا و سرباختن در رکابش را نشان شان دهم، همانطور که خودم رسیدم! بگو در هر ابتلا، مارا دریابند تا به سلامت بگذرند. کجا به غیر ما تکیه کردند و جواب گرفتند؟ بس نیست تجربه اعتماد به بی خردان و تهی مغزانِ ظاهرفریب؟؟؟ ما برای افتخار کردن شما و احترام های پوچ نیستیم! ماموریت ما، هدایت است درست مثل ستاره ها در آسمان کویر!! _ این هم از گپ خواهروبرادری ما!! امر دیگری نیست؟! راستی عزیزدلم! محمدجانم! ماه منیرم، تولد ۲۵ سالگی ات مبارک... مردی شدی برای خودت داداش کوچولو! از این کلمه ناراحت نشو! سن‌من از تو خیلی بیشتر شده، تو ما را بعد از رفتنت پیر فرض کن برادرِ همیشه جوانِ من... خواهر فدای بوی پیراهنت یوسفِ من... ____________ هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت بہ قلـم خواهر بزرگوار شهید✏️ @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹| هو الله... ( فقط برای تلنگر و یادآوری) _ محمد جانم! کمی وقت داری؟ *
پست اینستاگرام مادر بزرگوار شهید محمد رضا دهقان امیری بسم رب العشق آنچه این روزها درگیرش هستم ، درد فراق است. تو چه می دانی درد فراق چیست؟؟؟ می دانی هر شب با چشمانی پر از اشک به خواب رفتن یعنی چه ؟؟؟ می دانی هرروز قبل از چشم بازکردن ، گوش را تیز می کنم تا شاید صدایی از حضورت در خانه را بشنوم؟؟؟؟ می دانی بوی پیراهن یوسف یعنی چه؟؟؟ می دانی روز تولدت برسد و در آغوش گرفتنت به دل مادر بماند یعنی چه؟؟؟ خبرداری خانه که خلوت می شود گاهی راه می روم و صدایت می کنم شاید جوابی بشنوم ؟؟؟ یادت هست یک روز عکس از چشمانت را نشانم دادی ؟؟؟ گفتم : خودشیفته شدی؟؟؟ گفتی زمانی میرسد که روزت را با این نگاه آغاز می کنی !!!! اینک آن زمان رسیده است. عزیزدل مادر، آرام قلبم، آری چهار سال و اندی است که هرروزم با تو آغاز و با تو تمام می شود. یادم نمی رود اولین باری که در آغوشت گرفتم، می دانستم قرار است با تو امتحان شوم و چه آزمونی زیباتر از تو... شکایتی نیست، هنوز هم شرمنده ام از بضاعت اندکی که تقدیم عمه سادات کردم، شرمنده که بیش از این نداشتم.... و هزار شکر که بی بی با کرم و لطف خود، کمِ مرا هم پذیرفت. خوش به حال هر دوی ما، میوه دلم... بیست و پنج ساله شدی نور چشمانم، تولدت هزاران بار مبارک. خدا را هزاران بار شاکرم که پاره ی دلم محرم قافله ی عشق شد. گوارای وجودت... دستم نمی رسد به بلندای چیدنت باید بسنده کرد به رویای دیدنت به قلم مادر عزیزمان✏️ @shahid_dehghanamiri
بسم رب الزینب (س)🌸🍃 ✍ خاطره شهید انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی. هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید. در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که می رفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکردکه باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم...!!! 🔺 راوی: مادر بزرگوار تولـد؛ زیباتـریـن اتفاق زندگی‌ست امّـا زیباتـر از آن ، این‌ است کہ زندگـی با تولـد آغـاز و با شهادت تمام شود. 🌷🍃 @shahid_dehghanamiri