#خاطرات_شهدا 🕊
هر وقت مراسمات قدر یا مراسمات عزاداری میخواستیم بریم حمید آقا مداحی یا روضه گوش🎧 میدادن و میگفتن بدون اینکه آماده بشی که نباید وارد ایم مراسمات شد باید قلبت❤️ و روحت آماده و پذیرا باشه
#شهیدحمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
💌| @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا 🕊
آقا مرتضی . . .
فقط کار فرهنگی انجام نمیداد
بلکه کارهای خیر هم انجام میداد
و من سعی میڪردم همیشه
همانند یک همسنگر در کنار وی باشم؛
مرتضی بیش از ۲۰ بار به ڪربلا رفت؛
تمام فامیل با ما یک بار ڪربلا آمدهاند
اربعینها نیز یک کاروان از مردانِ فامیل
جمع میکرد و به ڪربلا میرفتند،
حتی اگر ڪسی هـزینه سفر نداشت،
خودش پرداخت میڪرد....💌
نزدیڪ اربعین . . .
گذرنامهها را جمع میکرد و
ڪلی هـزینه و تلاش میکرد
تا همه بتوانند به ڪربلا برسند ...
کارهایفرهنگی تنها مختص بسیج نبود
و این فعالیتها به داخل خانـواده نیز
اشاعه پیدا ڪرده بود...😊
#نقل_از_همسر_شهید 🌷
#شهید_مدافعحرم_مرتضی_عطایی
#نام_جـهادی_ابوعلــی
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا🔥
#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا(س)
🌸شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، «یا زهرا(س)»، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند، در حال و هوای خودشان بودند.وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم، دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه، شانههایش میلرزد؛
آرامتر که شد، به من گفت: «چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم».🌺
#همسرشهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی🖤🖤
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا🔥
همه بچه هایم، به خصوص دو پسر شهیدم، به نماز و روزه مقید بودند. نمازشان را میخواندند، قضای نمازهای از دست رفته را جبران میکردند. سید مجتبی توجه ویژهای به فقرا داشت. همسر سید مجتبی، تعریفمیکرد وقتی که در افغانستان زندگی میکردیم، او نیمی از غذای ما را برای همسایهای که همسرش بیمار بود و بچه داشت، میبرد. یا وقتی هندوانه و خربزه میخرید، به سه قسمت تقسیم میکرد و دو قسمت آن را برای همسایهها میبرد. او به همسرش میگفت؛ تو من را داری، اما همسایهای که شوهرش فوت کرده و فرزند یتیم دارد، نمیتواند این میوه را تهیه کند و ممکن است بچه او، پوست خربزه و هندوانه را در سطل آشغال ببیند و ناگهان هوس کند و آهی بکشد
برادران #شهید_مدافع_حرم #شهید_سیدمجتبی_و_سیداسماعیل_حسینی
💚✍| @shahid_dehghanamiri
✍️ این دقتها شهادت را رقم میزند
❇️ #نماز_اول_وقت
#خاطرات_شهدا :
💖هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد میگفت: 👇👇
کار کردن وقتِ #نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ،🌺 اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...🌹🌹
.
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان
🌹 #شهیدعطاالله_اکبری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا 📖 (اخلاص)
همہ لباس مخصوص جبهہ پوشیده بودند بہ جز علیرضا .
بہ سختی در میان جمعیت پیداش ڪردم .
گفتم : « علیرضا چرا لباس نپوشیدی ؟! مگہ نمیخوای بری جبهہ ؟!»
گفت : « من بہ خاطر خدا بہ جبهہ میرم .
دوست ندارم ڪسی منو در این لباس ببینہ و بگہ پسر فلانی هم رزمنده ست ؛
نمیخوام ڪارم برای دیگران باشہ ،
میخوام فقط برای خدا بہ جبهہ برم ...»
#شهید_علیرضا_نکونام
#سالگرد_شهادتشان
« بہ یاد رشادتها و جانفشانیهای بیریا و خالصانه شهدا ... »
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا 🇮🇷
آقا پیمان صاحب فلافل فروشی جوادین ع:
هادی از سال ۱۳۸۳ که یک بچه مدرسه ای بود
به مغازه می آمد و کار می کرد.
خیلی سریع کار را یاد گرفت و استاد کار شد.☺️
من چند بار او را امتحان کردم،
دست و دلش خیلی پاک بود.
خیالم راحت بود و حتی دخل و پول مغازه را
در اختیار او می گذاشتم.
انسان کاری ، با ادب، خوش برخورد و
از طرفی شاد و خنده رو و پر انرژی بود.🙃
کسی از همراهی با او خسته نمی شد.
با این که در سنین بلوغ بود،
اما ندیدم به دختر و ناموس مردم نگاه کند.
باطن پاک او برای همه نمایان بود. .
.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری✨
#پسرک_فلافل_فروش
#شهدا_رو_یادکنیم_باذکر_صلوات
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃
#خاطرات_شهدا 💌
🔸رابطه ی خوبی با شهدا داشت، هم به مزارشان سر می زد هم به رفتار و منششان...
🔹همسر بزرگوارش می گوید:
«با هم رفتیم سر مزار شهید دهقان، شهیدی که مثل من و آقا نوید، شیفته ی راه و سبک زندگی شهید رسول خلیلی بود.☺️
آقا نوید زیارت عاشورای دلچسبی خواند و با آقا محمدرضا حرف می زد.»✨
🔸عاقبت او هم مانند محمدرضا، شهادتش را از رسول گرفت...
🕊 پرواز شهید رسول خلیلی: 27 آبان 92
🕊 پرواز شهید محمدرضا دهقان: 21 آبان 94
🕊 پرواز شهید نوید صفری: 18 آبان 96
#و_ان_یرزقنی_طلب_ثاری_مع_امام_هدی_ظاهر_ناطق_بالحق_منکم 🌷
#شهید_نوید_صفری🌷
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
@shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا🌿
•°| گفتیم:
در این هواد سرد، با موتور چرا راه دور میری؟
می گفت:
میرم هیئتی که شهید پَروره!
نَفَس شهید توی هیئت باشه، یه چیز دیگهست!
آقارسول می رفت هیئت ریحانه، چیذر هم پر از شهیده، شاید منم مثل آقارسول عاقبت بخیر شدم و زیبا رفتم ...
هم زیبا رفت، هم عاقبت بخیر شد، هم مثل آقا رسول شد ...❤️|°•
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#شهیدرسولخلیلی
@shahid_dehghanamiri
•[﷽]•
📨#خاطرات_شهدا
رتبهاولکنکورسال۶۴بود
و دانشجــوی پـــزشڪی
دانــشگاه شهـیدبهشــتــی
آخریـندسـتنوشتهاشاینبود:
صفایینداردارسطوشدن
خوشاپــرڪشیدن پــرســتـو شــدن...
#شهـیداحمدرضااحــدی🌱
.
.
ツ @shahid_dehghanamiri
#خاطرات_شهدا 🕊
#تاثیر_تقلب_در_زندگی 🚫
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون
که بحث تقلب در امتحانات📖 وسط کشیده
شد من گفتم: دانشگاه اگه تقلب نکنی
اصلا نمیشه!❗️❗️
حمیدآقا سریع گفتن:"نباید تقلب کنید
مخصوصا تودانشگاه حتی اگه رد بشی
چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و
حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه."🌾
خودش میگفت: بعضی وقتا ماموریت بودم ونرسیدم درس📚 بخونم ولی تقلب نکردم و رد
شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم..
و دوباره درس رو برداشتم و فرصت
کردم بخونم و نمره خوب هم آوردم☺️.
#شهیدحمید_سیاهکالی_مرادی ✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات ❣
@shahid_dehghanamiri
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🔻گریه برا امام حسین
🌟چشمانش مجروح شد و منتقلش کردن تهران، محسن بعد از اینکه دکتر چشماش رو معاینه کرد، پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ می تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید : برا چی این سوال و میپرسی پسر جون ؟ محسن گفت: چشمی که برای امام حسین (ع) گریه نکنه، به درد من نمی خوره...
📚برشی از زندگی شهید محسن درودی
@shahid_dehghanamiri