|°🌸°|
وقتـی جـنازهی او را بـه اهـواز آوردنـد،
مـادرش هـم آنجـا بـود.
بـه خاطـر ایـن کـه پیکر سـر در بـدن نـداشت،
بچـه هـا اجـازه نمـیـدادند مـادرش بـالای سـرش بیایـد،
امـا ایـشان کوتـاه نمـیآمد و میـگفت:«هـر طـور شـده مـن بایـد بچـهام روبـبیـنم.»
درنهـایـت، بچـه ها کوتـاه آمدنـد و حـاج خانـم تـوانست جنـازهی فرزنـدش را ببیـنـد.
همـه منتـظر بودنـد، صحـنههای دل خـراش و مـویه مـادر و خراشـیدن صـورتش را ببینـند،
امـا مـادر اسماعیـل به قـدری صلابـت نشـان داد کـه تعجـب همـه را برانگـیخت.
حـاج خـانم وقتـی بالای پیکـر بـدون سـرفرزنـدش آمـد و با آن وضـع مواجـه شد،
فقـط سـه بار بلنـد گفت:
مـرگبرآمـریڪا،
مـرگبرآمـریڪا،
مـرگبر آمـریڪا...
بـعد زینـب وار، بوسـهای بر حنـجره جـگر گوشـهاش زد و بـدون گریـه و زاری محـوطـه راتـرک کرد...
#شهید_اسماعیل_فرجوانی
@shahid_dehghanamiri
|°🌸°|