eitaa logo
به یاد شهید دهقان
414 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ 🌹•|بِسمِ رَبِّ الشّهَداء|•🌹 ⚜🍃سکانس اول: تو عملیات بودیم که پشت بیسیم گفتند یکی از بچه ها شهید شده و سه چهار تا زخمی... بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده!! همین طوری پیش رفت تا شب، توی هیئت، وسط سینه زنی، خبر شهادت را دادند همه بهم ریختیم ⚜🍃سکانس دوم: شب تاسوعا بود... جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد. خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم... "عبدالله باقری" زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد... به شوخی بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه تیری تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅" گفت: "آره اتفاقا تو فکرش بودم..." ⚜🍃سکانس سوم: دو روز بعد، با محمدرضا که صحبت میکردم بهش گفتم: "یکی با اسم "کریمی" شهید شده" گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش... از وقتی شهید شده حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده... چون خبر شهادتش رو توی هییت شب تاسوعا به بچه ها دادن..." خوب موقعی گفتند...😢 بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم...😔 ⚜🍃سکانس آخر: وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که اگه یک وقت محمدرضا شهید شه چی...😥 و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به شهادت محمدرضا فکر کردم... چه می دونستیم انقدر نزدیکه...😭 چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود...😓 شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم... 🔺نقل از تعدادی از 💚 @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🕊🌹محمدرضا جانم سلام!🌹🕊 🍂🍁 چه فصل قشنگی است برای 🍂🍁 امروز در سالروز شهادتت چه حال غریبی در امامزاده علی اکبر حکم فرما بود. قدم هایم را آرام آرام به سوی مزارت روانه کردم و در کنار مزار دلنشینت فاتحه ای برای روح پاک و بزرگت خواندم. در دلم بیقراری و بی تابی موج میزد...😥 عزیز دل خواهر همه چیز برای سالگرد شهادتت آماده و مهیا بود... با قدم نهادن در مراسم آن بیقراری و دلنگرانیم خاموش شد چون خودت به استقبالم آمدی اینبار قلبم وجودت را حس کرد ❤️ چه دلنشین بود خوشامد گویی ات با من! و چه زیبا بود لحظه هایی که با چشمانم نگریستم ... لبخندی که از روی لب مامان فاطمه کنار نمی رفت و به دوست دارانت دلگرمی میداد...🥰☺️ صبوری بابا علی و متانتش چنان در قلب ها اثر میکرد که دلم میخواست ساعت ها برایم سخن بگوید راستی مهدیه تک خواهری که پشت و پناهش بودی چه با اقتدار از مهمانانت پذیرایی میکرد اما خواهر است دیگر دلتنگ برادر... 💔 گاهی به هیچکس امان پنهان ماندن نمیدهد حتی به مادر و خواهرت😔 از محسن برادر کوچکترت بگویم! برای خودش مرد بزرگی شده است شاید هم قد تو ... 🙎‍♂💪 با آقامقداد و زینب کوچولوی دایی هم آشنا شدیم زینب چه دلبرانه سخن میگوید 🥰 خانم سلیمانی نویسنده کتابت هم حضور داشت و احسنت به قلم نابی که دارد... چه خوب تو را معرفی نموده است...✍ محمدرضا جان... بچه ها برایت خادمی میکردند و خودت هم کارشان را نظاره گر بودی! راستی رفیق شهیدت هم، آری... آقا رسول را می گویم،😉🕊 به همراه شهید امین کریمی شهید علی آقا عبداللهی شهید محمدحسین حدادیان به همراه خانواده هایشان همگی از دعوتی های مراسم تو بودند...🕊🌹 عجب مراسمی شده بود... دلنشین و به یاد ماندنی با حضور خودت راستی بابت تمام هدیه های قشنگت و حال خوبی که به همه بخشیدی می توانم یک جمله بگویم : "راضیم ازت"☺️
🍃📸| عکس یادگاری پدران بزرگوار شهدای مدافع حرم امامزاده علی اکبر (ع) 💚✍| @shahid_dehghanamiri
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 ...❣ بعدها هرکس زندگی خصوصی مارا می‌دید برایش سخت بود باور کند مردی با این‌همه سرسختی و غرور، چنین خصوصیاتی داشته باشد. 🍃 امین همیشه می‌‌گفت «مرد واقعی باید بیرون از خانه شیر باشد و در خانه موش».😄😁 موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را تحمیل کنم یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم، خودش با محبت مرا در به اسارت خودش درآورده بود. واقعا سیاست داشت در مهربانیش.😍 🌷 @shahid_dehghanamiri