eitaa logo
به یاد شهید دهقان
414 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم تاج افتخار از سوریه تماس📞گرفت که می‌خواد با دایی بزرگش صحبت کند🍃خیلی به او علاقه داشت☺️ساکن قم بود.سفارش کرد تا با او تماس📞 بگیرم. و در آن ساعت مشخص منتظر تماسش باشد.🍃شماره‌اش را خواست داشت حفظ می‌کرد🍃و هرچند شماره را به دوستانش در آنجا می‌سپرد☺️که یادشان باشد🙂.گفت کاغذ و قلم📝دسترس نیست.تماس گرفت راس ساعتی که قول داده بود☺️. در آن تماس دایی با شنیدن صدایش گریه کرد😢و به او گفت:تو افتخار خانواده ما هستی و تاج روی سرما هستی☺️.این جمله او آن قدر را خوشحال☺️ کرد که روحیه‌اش چند برابر شده بود برلی رسیدن به شهادت🕊🕊🕊 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم آچار فرانسه در سوریه،نیروی عالی و ارزشمند آمادگی جسمی‌اش محسوب می‌شد👌به خاطر پرانرژی بودن و برای هر فرمانده‌ای یک سرمایه بود🤗.همه کاری می‌کرد.☺️انگار همه کاری بلد بود و همه جا مفید بود🙂.این قابلیت را داشت که بتواند در هر پستی قرار بگیرد🍃.و از عهده وظیفه‌اش خوب بر بیاید🍃.سربازی بود که هر فرمانده‌ای آرزویش را داشت☺️❤️ راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم مدافع‌موتور سوار عاشق موتور بود☺️و در سوریه نیرویی بود که سوار بر موتور🏍 بود.موتور سواری🏍 را خوب بلد بود.و آنجا این مهارتش مفید بود🍃سوئیچ موتورش🏍 در سوریه را به انتهای تسبیهش گره زده بود تا گم نشود☺️❤️ راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم تک‌تیرانداز ناشی دپو بودیم.به عنوان یک نیروی اطلاعاتی برگشت🍃. دیدم که می‌خندد😕.علتش را پرسیدم.ماجرا را تعریف کرد.😑گفت حین دیده‌بانی👀همرزمش صدای زوزه تیر می‌آمد🙄سرش را پایین می‌آورد🙂اما خبری از تیر نبود😃. از دیده بان پرسید که صدای چیست🤔؟گفت تک تیر انداز.با تعجب گفت😶الان است که مارا بزند😰.دیده بان با آرامش برگشت و گفت😕بردش به ما نمی‌رسد🙂تیرهایش را پشت هم می‌زند شاید به هدف بخورد😑از این که دشمن بر تلاش بی فایده‌اش اصرار داشت😬خنده‌اش گرفته بود و شاد بود😃❤️ راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم بادمجان حلب موقعی که داشت می‌رفت🍃پدرش یک اسکناس 💵صد دلاری داد خیلی ذوق کرد☺️آن را بوسید و در جیبش گذاشت🤗.وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد🍃 تا اینکه در بازار حلب یک گونی بادمجان🍆 خرید.آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد🙂 تا هرکس هر چه دلش خواست با آن غذایی درست کند☺️.خودش بادمجان کبابی درست کرد☺️.این کارش تعحب برانگیز بود🙄 چون به شدت از بادمجان🍆متنفر بود😑و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمی‌زد.😐😃 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم نیت ازدواج مدتی پیگیر بود که نیت ازدواج دارد🙂گفتم اول کار مناسب پیدا کند🤗 بعد در پس همکارانم یا اطرافیان دخترهای خوب را انتخاب می‌کنیم😊.چند دختر از خانواده‌های مذهبی و نظامی را به خواهرش معرفی کرده بود☺️ روی آن را نداشت مستقیم به خودم بگوید😌،حتی در تماس‌هایش📞 از سوریه هم پیگیر بود که خواهرش مرا راضی کند😐تا به خاستگاری برویم❤️😃 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم سرنوشت دهه محرم در سوریه بودیم🍃در "ریف حلب" دو سه شب گردان ما و چندشب گردان‌ او به شکل دید و بازدید هیئت می‌گرفتیم🙂.این در بین گردان‌ها رسم بود🍃.یک شب ما مهمان گردان او بودیم🤗.دو حلقه پشت هم تشکیل دادیم و مشغول عزاداری شدیم💔.ناگهان در تاریکی،شخصی را دیدم که آشنا آمد🙂.کمی خود را جابه‌جا کردم تا ببینم چه کسی است🤔. بود🙂 به شدت ضجه می‌زد و گریه می‌کرد😔💔.ناگهان به دلم افتاد که او شهید🕊می‌شود،اما به خاطر روحیه شادا و پرنشاطش به فکرم خندیدم😃 و به خودم قبولاندم که به این زودی‌ها شهید نمی‌شود🍃گفتم او ضد گلوله است☝️.اما سرنوشت چیز دیگری شد😔💔 راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم خواب نورانی حدود دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم☹️.خانه‌مان نورانی✨شده بود و من دنبال منبع نور بودم👀 .دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده😕 و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام شدند🙁.همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند🙁دست در گردن یکدیگر بهم لبخند می‌زنند🙂.مات نگاهشان کردم🙄 و متوجه شدم منبع نور از دوقاب عکس برادران شهیدم هست☺️ آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد🙂و در حالتی روحانی سه بار به من گفت☝️☺️:نگران نباش پیش ماست💔.آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم😭.بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای🛬 حامل پیکر و بقبه شهدا رو زمین نشست😔💔 راوی:مادرشهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم اذان ازادی سه روز قبل از شهادت🕊 اورا دیده بودم👀 غروب پنج‌شنبه.بیست‌ویک آبـــــــــان که بچه‌ها درگیر شدند. مادیر تر به آن نقطه رسیدیم او با دوستانش به شهادت رسیده بودند🕊. آنها را به عقب‌بردند.اضطراب شدیدی داشتم😰 دلم گواهی که اتفاقی افتاده است.هرچه گشتم پیدایش نکردم.میترسیدم از بچه ها سراغشو بگیرم😰.از یکی از دوستانش سراغش راگرفتم که گفت با بچه ها به عقب رفته است🚶.اما با حرفش ارام نشدم وتا صبح نذر ونیاز کردم که سالم باشد.صبح یکی از بچه ها درحالی که گریه😭می‌کرد به طرفم آمد.فهمیدم که با نفر دیگر شهید شدند.🕊به برکت خون این چهار شهید شهر آزادوشد و با فتح قسمت های زیادی از آن منطقه با روشن کردن.موتوربرق.اولین اذان بعد از آزادی از بلندگوی مسجد شهر پخش شد.🎤 راوی:همرزم‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم شفاعت شهید بعد از شهادتش💔حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید😞.بالاخره آمد نزدیکای صبح بود☺️.خواب دیدم که پشت یک میز ایستاده‌ام🍃 و شخصی نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی می‌کند🙂کارت دانشجویی‌ام را می‌خواستم که ناگهان صدایی را شنیدم😕که به من گفت:برای منم کارت می‌گیری؟!☹️رویم را برگرداندم و را دیدم😍.لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلندتر شده بود☺️.در خواب می‌دانستم که شهید🕊شده است.گفتم تو جان بخوا❤️.بغلش کردم☺️.محکم گرفتمش و شروع کردم به گریه کردن😭و حرف زدن؛پرسیدم مرا شفاعت می‌کنی😔؟!لبخندی زد و گفت این حرفا چیست😒معلوم است مطمئن باش☺️.این‌بار محکم تر بغلش کردم و گریه هام بیشتر شد😭💔 راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم جواز کربلا خیلی دوست داشتم اربعین کربلا باشم،😔اما پدرم موافق نبود😢.اما باز هر بار که حرف از رفتن می‌شد باز پدوم راضی نمی‌شد😞.چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود.دلم شکست💔و با همان حال به دانشگاه رفتم🍃در گوشه‌ای با خودم خلوت کردم🍃.عکس را روبرویم گرفتم😔و شروع به دردودل کردم💔و از او خواستم که دست مرا بگیرد.ظهر که شد برادرم خبر داد پدر راضی شده😭.من زائر کربلا شدم😭😍 راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم همراه با کاروان پیاده اربعین به نیابت از او زائر کربلا شدیم و به پیاده‌روی اربعین رفتیم☺️.چند تا عکس از او تهیه کردیم🤗و به پشت کوله‌هایمان چسپاندیم🍃کاری که می‌توانستیم در دین به او انجام دهیم همین بود❤️.یادش و خاطره‌اش را همیشه و همه جا با ما بود☺️.گفتیم شاید دین خود را نسبت به او ادا کرده باشیم❤️ راوی:دوست‌شهید ... 💌| @shahid_dehghanamiri