eitaa logo
به یاد شهید دهقان
414 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال 📝 در اردوی جهادی که از طرف دبیرستان اعزام شدند، بیشتر بچه ها چون با آب و هوای آن منطقه سازگار نبودند، مریض شدند. اما این طور نبود. سالم و قوی و پرانرژی بود. اگر کم بودی در امکانات بود حرفی نمیزد و اهل گله و شکایت نبود. جهادگری، اهل سازش و توانمند بود. 📝| نقل شده از 🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 شانزده ساله بود که از طرف دبیرستان به سفر جهادی رفت. برای بهتر شدن آبیاری در روستای محروم میخواستند استخر بزنند. زمین سختی بود که باید خیلی انرژی صرف می شد. هرگروه وظیفه ی خودش را داشت. خیلی ها کم آورده بودند. اما او خستگی ناپذیر بود. به جای چند نفر کار انجام میداد. کلنگ می زد. بیل می زد. فرغون می آورد. خاک را خالی می کرد. بود. 📝|نقل شده از 🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 در تربیت فرزندانم سعی کردم با آنها حرف بزنم و از روش و منش شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم. حتی مجبورشان میکردم که حرف بزنند و ساکت نباشند. البته که بزرگتر شد، شاید خیلی از حرف هایش را نمی گفت. اما من آرام آرام از زیر زبانش بیرون می کشیدم تا حرف بزند. به این شکل فاصله ها بینمان کمتر می شد. 📝| نقل شده از 🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 شانزده ساله بود که از طرف دبیرستان به سفر جهادی رفت. برای بهتر شدن آبیاری در روستای محروم میخواستند استخر بزنند. زمین سختی بود که باید خیلی انرژی صرف می شد. هرگروه وظیفه ی خودش را داشت. خیلی ها کم آورده بودند. اما او خستگی ناپذیر بود. به جای چند نفر کار انجام میداد. کلنگ می زد. بیل می زد. فرغون می آورد. خاک را خالی می کرد. بود. 📝|نقل شده از 🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
به یاد شهید دهقان
🍃بسم رب الشهدا❤️و الصدیقین 🍃 ❤️🍃 محمد رضا با سیاست هایی که نظام جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 داشت و علاقه ای که خود او به اهل بیت (ع) داشت مدام در خانه🏠 حرف از رفتن به جبهه را می زد با اینکه کم سن و سال بود و فقط 20 سال داشت❣. بزرگترین و شهید طلبه مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری اولین انگیزه اش این بود که از حرم ائمه اطهار(ع) دفاع کند و دومین هدفش انسان دوستی بود☺️. او بعضی وقت‌ها از طریق موبایل فیلم های 🎞داعش را دانلود می کرد و می گفت من از سقوط انسانیت در این افراد تعجب می کنم که چطور می توانند یک هم نوع خود را به شکل فجیع به قتل برسانند؟!🙁 پسرم حس انسان دوستانه ای نسبت به تمام مردم عراق و سوریه اعم از شیعه و سنی داشت✨. او اطلاعات و مطالعات وسیعی درباره دوران دفاع مقدس داشت یعنی همه عملیات ها با تمام جزییات را درطول 8 سال مطالعه 📚می‌کرد و مطالعه جنبی زیادی داشت. مثلا می دانست چه کسانی در دوران دفاع مقدس پشت صدام بودند و چه کسانی از جمهوری اسلامی حمایت کردند🌺 🌺🍃 🌹 💛| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال 📝 با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محل میرفتند که میبینند که چند نفر ارازل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن به شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرأت نداشت، کاری کند. سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از ارازل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند. پشت گردنش میشکافد،زخمی به عمق یک بند انگشت. در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. اوموقع فقط چهارده سالش بود که می خواست کند. 📝| نقل شده از 💛| @shahid_dehghanamiri
🍃❤️بسم رب شهدا✨ والصدیقین ❤️🍃 🕊❤️ محمدرضا در خانواده ای رشد پیدا کرده بود که چنین موضوعاتی همیشه در آن وجود داشت🍃. همیشه  به عنوان یک مادر می خواستم بچه هایم آگاه به دین و جامعه باشند و بچه های متعهد، پرسشگر و تلاشگر که دنبال ناشناخته ها باشند تربیت کنم و در واقع در خانه🏠 ما مدام این حرف‌ها زده می شد و خودمان به تبع این اعتقادات دینی، وظیفه شرعی داریم. همسرم همیشه می گوید "خودت کردی که رحمت بر خودت باد" یعنی تو خودت محمدرضا را این طور تربیت کردی🌺. پدر ایشان موافق اعزام محمدرضا بود، همسرم دوران جنگ رزمنده بودند و جلب رضایت همسرم خیلی ساده بود و زمانی که محمدرضا گفت می خوام برم سوریه گفت راضی ام😊. پسرم وقتی این موضوع را با من مطرح کرد من خیلی تشویقش می‌کردم و با شوخی به او می‌گفتم برو اما تو چون شیطونی  شهید نمی‌شوی😅! اما در واقعیت می دانستم اگر روزی به جنگ برود حتما جزو شهدا می شود. حتی برایش دعا می کردم، چون همیشه از سن 14 سالگی به من می‌گفت حلالم کن و دعا کن تا شهید شوم و من می‌گفتم در کشور ما امنیت کامل هست؛ تو قراره کجا بروی که شهید بشی؟!🌺 ❤️ 💛| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🍃🎈بسم رب شهدا❤️ والصدیقین 🎈🍃 ❣🍃 علاقه زیادی به آیت الله امامی کاشانی ریاست مدرسه عالی شهید مطهری داشت و اولین هدیه ای که از آیت الله کاشانی گرفت عبا بود😊. خیلی آن را می بوسید و با  آن نماز می خواند. سه دایی محمدرضا روحانی هستند  او علاقه زیادی به روحانیون داشت و احساس وظیفه نسبت به فرمایشات مقام معظم رهبری می کرد.🍃 ❤️ 🎈 💛| @shahid_dehghanamiri
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 کلید دار سیستم صوتی دبیرستان بود. تا چشم مسئولین را دور میدید با همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه میشد و با روشن کردن سیستم صوتی، مداحی میخواندند و سینه زنی میکردند. ادای مداحان معروف را در می آوردند و حتی از شیطنت مثبت شان فیلم یادگاری هم میگرفتند. 📝| نقل شده از 💛| @shahid_dehghanamiri
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال 📝 بسیار احساساتی و عاطفی بود. از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد. خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش. 📝| نقل شده از 💛| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال 📝 هدیه تولد برایم یک رم هشت گیگ خرید. تلاش کرده بود با سلیقه کادو پیچ کند اما اینطور نبود. هدیه را که باز کردم یک تکه کاغذ لای آن بود که قافیه مهدیه داشت، با تعجب پرسیدم دو بیتی با قافیه اسم من گفتی..؟! ملتمسانه از من خواست تا صدایش را در نیاورم، شعر یکی از دوستانش بود که برای همسرش سروده بود و همنام من بود. 📝|نقل شده از 💛| @shahid_dehghanamiri
🌷 🌷 ساعت دوازده شب بود که متوجه شد من مریض احوالم و حال خوشی ندارم، سریع خودش را رساند و با موتورش آمد دنبالم. تا نیمه شب مرا در خیابان چرخاند و گپ زد تا حالم بهتر شود، هوا سرد شد و یک تیشرت فقط تنش بود، داشت می لرزید اما خم به ابرو نیاورد و گله ای نکرد. بیشتر از اینکه به فکر خودش باشد به فکر دیگران بود. از معرفت چیزی کم نمی گذاشت... 🔺نقل از دوست شهید بر اساس روایتی از کتاب @shahid_dehghanamiri