تاخودمانرانسازیموتغییرندهیمجامعه ساختهنمیشود؛
مشکلکارماایناستکهبرایرضایهمهکار میکنیمالارضایخدا . .
+ شهیدابراهیمهادی
#سخنِشهید✨؛
زندگی جهنمی بدون تفریح.mp3
4.23M
• محاله در خلوت با خدا موفق بشی!
• معیشتت هم به مشکل میخوره!
• ارتباطت با دیگران هم گیر داره!
✘ اگه: کسی هستی که اهل تفریح حلال نیستی!
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #استاد_رفیعی
🔰 چشم به درد نخور !
🔻 چشماش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت:
چشمی که برا امامحسین(علیه السلام) گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#شهید_محسن_درودی 💛
🏵️@shahid_dehghann⟵💛
استادم گفت وابسته خدا بشید
گفتم چجوری؟ گفت چجوری
وابسته یه نفر میشی ؟ گفتم
وقتی زیاد باهاش حرف میزنم
زیاد میرم و میام تو یه جمله گفت
رفت و آمد تو با خدا زیاد کن ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر ابراهیم....🕊
همت
هادی
رئیسی 🖤
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊|#محمدرضای_شهید
شده با عکس کسی حرف دلت را بزنی؟!
ودلت را به همین شیوه تسلی بدهی؟
#برادر🌿
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🪴|@shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک چله از برای شما ناله سر دهم
تا در مُحَرَمَت بشوم مَحرَمَت "حسین"
۴۰ روز تا محرمِ اباعبدالله 🖤
#امام_حسین
#محرم
درسڪہمیخونید،
نیتتوݩ
علمدردولتصاحبالزمانباشہ،،
ورزشڪہمیڪنید،
نیتتوݩ
قوۍشدندردولتصاحـبالزمانباشہ،،
غذاڪہنوݜجانمیڪنید،
نیتتون
نیرومندشدندردولتصاحـبالزمانباشہ'!
اینجوری،
هیچـےهیچـے،
وفقطبـا عوضڪردننـیتزندگیتون،،،
میشدسـربازقبـلازظهـورانشاءالله:)
بیا خیال کنیم...
دستان مان بین ضریح
گره خورده اند!
بیا خیال کنیم
کفش هایمان را از
کفش داری گرفته ایم و...
عقب عقب قدم برمیداریم
و میگوییم
«ولا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم»
بیا خیال کنیم...
امشب کربلاییم
گوشه ای از بین الحرمین
کنج حرم!
🌼 #نعم_الرفیق 🌼
۵ سال...
عمر رفاقتمون بود و تا الان پنج سال از عمر مرور خاطراتم مےگذرہ. اونایے ڪہ از نزدیڪ من رو مےشناسند مےدونند ڪہ اصلا در حد نصیحت و آقاجون بازے نیستم.
اما تجربے مےخوام یڪ چیزے رو راست و پوستدڪندہ تعریف ڪنم.
خدا رو شڪر من و محمد هیچ دورهاے قہر و ناراحتے و دعوا نداشتیم اما با اینحال روزے ڪہ ازش خداحافظے ڪردم و تهِ دلم یہ ریزہ فڪر شہادتش بود با خودم گفتم اےواااے چرا بیشتر قدر بودنش رو ندونستم.یادمہ یڪ شب پشت تلفن بہم گفت فردا عملیات داریم. تا صبح خودخورے مےڪردم ڪہ نڪنہ چیزے بشہ الہے محمد زودتر برگردہ تا بتونم بیشتر قدرش رو بدونم.قبل از سوریہ هر چندشب بہم زنگ مےزد ڪہ بیا بریم دور بزنیم بریم بچرخیم تو خیابونا...منم مےگفتم حالا وقت زیادہ، ڪار دارم و این حرفا. اما وقتے رفت سوریہ و تلفناش دیر بہ دیر شد تازہ فهمیدم ڪہ چقدر دلم براے این بشر تنگ مےشہ.واقعا واسہ برگشتنش لحظہ شمارے مےڪردم.
لحظہ اے ڪہ خبرش رو شنیدم تا الان تاریڪترین لحظه عمرمہ همون لحظہ بود ڪہ از تمام بودنهاش ناامید شدم.
شاید بگین خب شہید شدہ چی بہتر از این...اینا همش درستہ اما دل بیمار من این حرفا رو قبول نمےڪنہ.
امروز ڪہ پنج سال از اون خبر مےگذرہ من همچنان در حال فرار از تمام همین خاطراتم تا جایے ڪہ بشہ فیلم و عڪساش رو از جلوے چشمام برمےدارم.
اما نمےشہ
نمےشہ...
دوست بزرگوار شہید
┈•••••✾•••🌿🌸🌿•••✾•