آرزوی شهادت💖:
📖 #خاطرات_شهدا 🌷
داستان زیبای دو رفیق ♥️
دو شهید .... ♥️
همہ جا معروف شده بودن بہ باهم بودن ؛
تو جبهه حتی اگہ از هم جدا شونم میڪردن آخرش ناخواستہ و تصادفی دوباره برمیگشتن پیش هم ...!
خبر شهادت علی رو ڪه اوردن ، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت : بچم
اول همه فڪر میڪردن علی رو هم مثل بچش میدونہ بہ خاطر همین داره اینجوری گریہ میڪنہ .
بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی ، تو هنوز زانوهات محڪمہ ، تو باید ننہ علی رو دلداری بدی .
همونجوری ڪه های های اشڪ می ریخت گفت :
زانوهای محڪمم ڪجا بود ؟
اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شهید شده اونا محالہ از هم جدا بشن .
🔹 عهد بستن آخہ مادر ...
عهد بستن ڪه بدون هم پیش سیدالشهدا نرن ....!
مأمور سپاهی ڪه خبر اورده بود ڪنار دیوار مونده بود و بہ اسمی ڪه روی پاڪت بعدی نوشتہ شده بود خیره مونده بود ....
نوشتہ بود #شهید_سید_محمد_رجبی ...! 🌷
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
بالا عکس پدراشونه که همه شهید شدن در جنگ...
پسرا به یاد پدرا با هم عکس گرفتند...
واقعا زیباست این تصویر 🌹
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب لوطی و آتش 🌱
بریده ای از کتاب:
نمیدانی چه سرنوشتی در انتظارت است. به خانهای کوچک و کلنگی میرسی. درِ چوبیاش باز است و سر در را چراغانی کردهاند. امروز سالروز تولد امام حسین (ع) است. تو انتظار داری صدای جشن و سرور بشنوی، اما از خانه صدای ناله میآید. صدای نالهٔ زنی جوان! کالسکهای از راه میرسد. مردِ جوان همسرش را به طرف کالسکه میآورد تا زود به مریضخانه برساند. حالا تو آن همه ترس را فراموش کردهای. چرا که فکر میکنی به زودی ترس بزرگتری به سراغت خواهد آمد، اما صدای اذان میآید. ناگهان دریچهٔ سخاوت آسمان گشوده میشود، رعدی میآید و برقی و... باران!
فرش سفید خیابان به زلالی اشک جاری میشود در جویها. آنگاه صدای ونگ نوزاد با رعد در هم میآمیزد و تو تازه میفهمی وقتی بیم و امید به هم بیامیزد، چه پدیدهٔ زیبایی رخ مینماید!
تو تازه میفهمی در این کوچه میخواهند درسی به تو بدهند به نام بشارت و انذار...
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_حسن_باقری 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
همسرش میگفت:
هر وقت چای می ریختم می آوردم، میگفت:
بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐ای حُسن خُلقت بی بدل
💐ای از تو عالم در عجب
🌷پیشاپیش ولادت
رسول اکرم (ص) بر عموم
مسلمانان جهـان گرامی باد💐
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
دل گیر نباش
دلت که گیر باشد
رها نمی شوی
یادت باشد خداوند
بندگانش را با
آنچه که بدان
دل بسته اند
می آزماید
#شهید_ابراهیم_همت_
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب دلیل 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-چی شده علی؟ با پافشاری من جواب داد: گاهی آدم فکر میکنه کسی شده؛ شیطان هم همین رو میخواد. توی جلسه شیطان داشت قلقلکم میداد! باید مراقبت کنیم؛ الهی لا تکلنی إلی نفسی طرفهٔ عیناً ابدا.
۲-گرماگرم تک و پاتک، اونجا که از زمین و آسمون آتیش میریخت، ایستاد برای نماز. کسی باور نمیکرد جایی که عراقیا داشتند با تانک میچسبیدند به خاکریز ما، یکی پیدا بشه و نماز اول وقت بخونه...
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_علی_چیت_سازیان 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
پس از شهادت ابراهیم ما زندگی خیلی سختی داشتیم
فرزند کوچکم بیمار شده بود
شبی دلم گرفت و نشستم با روح حاجی دعوا کردن
گفتم: حاجی خودت رفتی به بهشتت رسیدی منو با این همه سختی تنها گذاشتی بچت داره میمیره بیا بچتو ببین مرد...
دیدم حاجی اومد تو اتاق نشست و بچمو بغل کرد و بعد گذاشت زمین و رفت...
رفتم سمت بچه دیدم تبش قطع شده گفتم شاید داره میمیره و سردی کرده...
فرداش بردم دکتر...
دکتر گفت: خانوم این بچه که چیزیش نیست چرا آوردیش دکتر...
فهمیدم ابراهیمم اومده...💔😭
راوی: همسر شهید 💚
#شهید_محمدابراهیم_همت 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
قَلبـمگِرفـتاَزصُحبـتمَـردم . . .
قَلـبهـٰااینجاچِقـدرسَنگاَسـت!
گُفتنـدبَھـرپُولمۍجَنگیـد🥀″
⸤بابامَگـرخُـونقِـیمتَـشچَنـداَسـت؟!💔"
#فرزندانشهدا🌼
#یادشهداباصلوات🌻
#شهیدان
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
شهید مهدی زین الدین 🌱
مادر گفت: آقا مهدی! این که نمی شه هر دو هفته یک بار به منیر سر بزنین. اگه شما نرین جبهه، جنگ تعطیل می شه؟
مهدی لبخند می زد و می گفت: حاج خانم! ما سرباز امام زمانیم. صلوات بفرستین.
راوی: مادر همسر شهید 💚
تاریخ تولد: ۳۸/۷/۱۸ 🌹
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی بهش حساس بودم.
دوست داشتم فقط برای من باشه.
آخرین دفعه هم بهش گفتم: میخوای بری اجازه میدم ولی باید یه قول بدی. پرسید: چه قولی؟
گفتم: عروس اول و آخرت من باشم.
خندید گفت: باشه. 💔
#شهید_رضا_حاجی_زاده 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b