eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.6هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
| به‌نام‌ خدایِ شهیدان... | ...
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
💛🙃 یڪ‌جایی‌نوشتہ‌بود: "تڪلیف‌دوست‌داشتن‌هایت‌راروشن‌ڪن" باخودم‌گفتم: لاعشق ... الاحسین ...♥️✋🏻 "السلام‌علیڪ‌یا‌حسین‌بن‌علۍ" 《-کربلا‌خواستنم‌از‌هوسم‌نیست‌،‌ولی خاکتان‌طعم‌عسل‌داشت‌،نمک گیرم‌کرد 🌧
📲🍃•• . . تو‌سرداران‌هزاران‌لشکر‌ملک‌سلیمانی شهیدان‌در‌نگاه‌طُ نماز‌عشق‌می‌خوانند♥️📿 •{سردار‌دلم🌱}• @shahid_radmehr
🕯 ± فاطمیه از کدامین غصه باید جان سپرد؟ درد حیدر، داغ مادر، یا غریبیِ حسن ...🥀😭💔 - علیرضا‌بشارتی📝 🖤
| به‌نام‌ خدایِ شهیدان... | ...
〖 🌿♥️'! 〗 . . | سلامٌ على أرواح طاهرة أبت الموت إلا شرفاً و شهیدا.. | سلام بر روح و جان های پاكی كه چيزی جز شرف از مرگ نخواستند و شهید شدند :)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ▪️با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد 📌در پی سخنان توهین آمیز شیخ گرگیج
<♥️> شهدایے زندگے ڪردن به؛↓ ←پروفایل شهدایے نیست...‼️ اینڪه همون شهیدے ڪه من عڪسشو پروفایلم📲 گذاشتم↓ 🕊| چے میگه مهمه..! چے از من خواسته مهمه..! راهش چے بوده مهمه..! 🤞🏻 چطورزندگےمیڪرده مهمه..! باڪے رفیق بوده مهمه..! دلش ڪجاگیربوده مهمه..! چطورحرف میزده مهمه..! چطورعبادت میڪرده مهمه..!|
📲🍃•• . . کاش‌مےآمدے که‌این‌روز‌ها‌احتیاج‌دارم قلب‌انسان‌دیگرے،کنار‌قلب‌من‌بتپد....♥️ . . •[قَلبم‌سردار♥️]•
حنجره‌ای که بلندگوی اختلاف‌افکنی و بر هم زدن وحدت بین شیعه و سنی باشه؛ اگه جاهل نیست، مزدور دشمنه!
| به‌نام‌ خدایِ شهیدان... | ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ _ پرندھ‌ای که قصدش پرواز است از ویرانـے لانہ‌اش نمۍهراسد:)‌‌🕊؛ !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. مایه‌یِ وقار اسلام، سلام مادرم، سلام💚(: .حَی‌َّعلَی‌العَزاکه‌فاطـ🥀ـمیـه‌آمده🏴
|‌⏱️•💡| الھـی‌عظـم‌البلاء(: نبودنـت،ھمـان‌بـلای‌عظیـم‌اسـت؛ کـه‌زمین‌راتنـگ‌کـرده!✋🏻 امـا جـداافتـادن‌عیـب‌نیسـت . ! جـدامانـدن‌عیـب‌اسـت .
🚩🌹🚩🌹🚩🌹🚩🌹🚩 اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿‍♂ میشه درد ما رو دوا کنی بیام حرم و بیاییم هیئت آخه جایی رو غیر هیئت و حرمت نداریم بخدا کجا بریم ما ؟؟ خودت مارو بردی زیر علم آقا خودت مارو عاشق کردی 😭😭😭