eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
💐در سرم نیست  بجز حال و هوای تو و عشق... شادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی . . . 🌷 شهادت ۲۱ فروردین ۹۵ 🌹
معرفی کتاب هفت روز دیگر 🌱 بریده ای از کتاب: محمدتقی رفت، وارد شد و سربه‌زیر و مؤدب وارد خانه شد و سر جایش نشست. پدر سیده‌نرگس از محمدتقی خواست که سرش را بالا بگیرد که سیده‌نرگس را نگاه کند! همه‌چیز در کمال شرافت و بزرگواری و ادب پیش رفت. هفته‌ بعد هم مراسم عقدشان را در یکی از مساجد نکا برگزار کردیم. سفره عقد ساده‌ای چیدند. دوستان و رفقای محمدتقی هـم آمده بودنـد، همان‌ها که در خانه ما با محمدتقی شوخی می‌کردند. در عـروسی‌اش سنگ تمام‌ گذاشتند. عروسی را در حسینیه برگزار کردیم. وقتی با لباس دامادی وارد مجلس شد، خواست‌ بیاید سمت‌ من. اشـاره کـردم کـه اول برود سـمت پدرخانمـش. رفت و صورت همدیگر را بوسـیدند، بعد رفت سمت اقوام و دوـتانش که با خنده‌ و صلوات از او اسـتقبال کرده بودند. دوستانش محمدتقی را بلنـد کردنـد و سـوار شانه‌شان کردنـد و او را گرداندنـد. همـه داشـتند، می‌خندیدنـد. مولـودی خواندنـد، خیلـی باصفـا شـده بـود عـروسی‌اش. خیلـی زود در دل خانـواده خانـم و فامیل‌هایشـان جـا بـاز کـرد. همـه آنها همـان حسی را بـه محمدتقـی داشـتند کـه مـا داشـتیم. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b