معرفی کتاب خانم کارکوب 🌱
بریده ای از کتاب:
مامانجون، شما امانت خدایید.
در ضمن مگه رضا به لبنان رفت که تو حالا ناراحتی؟
فقط یه پیشنهاد بهش شده بود.
اگه من بگم بچههام شهید بشوند، یعنی نمیتونم نگهدار امانت خدا باشم.
مثل کسی میمونه که اگه یه بچهٔ مریض یا بدی داشته باشه، دعا میکنه خدایا یا خوبش کن و یا ببرش، خسته شدم!
مگه من ازتون خسته شدم که دعا کنم شهید بشید؟
تا اونجا که تونستم امانت خدا رو نگهداری کردم.
جمال تکیهزده به دیوار نشسته و دستانش را بر زانوان گذاشته بود.
با چشمان خمارش به من نگاه میکرد: - فردای قیامت اگه بیبی فاطمه زهرا (س)، بیبی زینب (س) بگن پنج تا پسر داشتی، زورت اومد یکیشون رو در راه خدا بدی، چه جوابی بهشون میدی؟
با شنیدن این جمله قلبم فروریخت و زبانم قفل شد.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_جمال_کارکوب 🕊🌱
#شهید_فریدون_کارکوب 🕊🌱
#شهید_منصور_کارکوب 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b