eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.6هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 🌕شهید مدافع‌حرم حسینعلی کیانی ♨️رسیدگی به فقرا و نیازمندان 🎙راوے: پدر شهید حسینعلی از همان نوجوانی🙋‍♂ پسری آرام و سربه‌زیــــر بود❤️ و نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت📿 بخشــــندگی💐 یکی از صفات بارز او بود☝️ به گفته‌ی دوستانش🗣 حسین از آن‌ها خواسته بود🙏 اگر لبــــاس اضافــــه👔 یا کفش و پول و نذورات دارند🥾💶 برای فقــــرا کنار بگذارند🥰 بعد‌ها که به دانشگاه آزاد رفت🏛 اگر از ناهار و شام دانشجو‌یـــان🍔 غــــذایی اضافــــه می‌آمــــد🍗 داخل ظرف یکبار مصرف می‌ریخت🫕 و تا ساعت یک و دو نصف شب⏰ به منازل فقرا می‌بُرد و پخش می‌کرد😍 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
📸 | 🟡شهید مدافع‌حرم ستار اورنگ یکی از بهترین تک‌تیراندازان ایران بود؛ همیشه می‌خندید و خوش‌اخلاق بود؛ هیچکس ازش ناراحــــت نمی‌شد؛ فقــــط دنبــالِ حـــلّ مشکـــــلات و ... ! ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷صبح را آغاز می کنیم 💫با نام دوست 🌷جنبش عالم همه 💫با یاد اوست 🌷آن خدایی 💫که عشق را در ما نهاد 🌷مهر و محبت 💫هرچه زیبایی در اوست 🌷 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 💫 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
📸 | 🟢شهید مدافع‌حرم عباس آسمیه روز آخر به من گفت: اگــــر روزی نبــــودم، به دوستان و آشنایان بگویید که اگر می‌خواهند عاقبت‌به‌خیر شوند، ...! ┄┅─✵🕊✵─┅┄
✾͜͡💙• رفیق... ظہورنزدیک‌ترازاون‌چیزیہ‌ کہ‌ذهن‌وعقل‌و‌منطق‌ما؛درکش‌کنہ! کوچیک‌ترین‌کارما.. دقت‌کن توظہورآقااثرداره🌿| ❗️ ••┈┈••❥•♥️⁩•‌❥••┈┈••
❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم علی نظری 🎙راوے: همسر شهید 💚شهید نظری شهدا را خيلی دوست داشت و احترام زيادی برايشان قائل بود. اگر فرصتی هم پيش می‌آمد، به گلزار شهدا می‌رفت. در همان يگان صابرين، دونفر از همرزمان ايشان در شمالغرب كشور به شهادت رسيده بودند. شهيد خليل عسكری از شهدای گردان خودشان بود و شهيد مولانيا هم از شهدای تيپ المهدی بود. همسرم به اين دو شهيد ارادت خاصی داشت. 💜زمانی که از سوريه برگشته بود، خسته و كوفته بود اما تا شنيد تشييع پيكر شهيد ذوالفقارنسب از شهدای مدافع‌حرم ارتش است، هنوز خستگی‌اش درنرفته، گفت:«خانم! پاشو برويم تشييع جنازه اين شهيد». بعد گفت:«مشايعت پيكر يک شهيد مدافع‌حرم سعادتی است كه خدا نصيب‌مان كرده است.» 💚خودش می‌گفت«دوست دارم سربلند بميرم و آنقدر در ميان مردم أجر داشته باشم كه تشييع پيكرم باشكوه باشد.» علی‌آقا آدم مَردمدار و خوش‌خُلقی بود. هركس او را می‌شناخت، شيفته‌ی اخلاق خوبش می‌شد. وقتی هم كه با شهادت از پيش‌مان رفت، خيلی از مردم جهرم در تشييع پيكرش شركت كردند. درست همانطور كه از خدا می‌خواست، مردم دوستش داشتند و با احترام، شهيدشان را تشييع كردند. ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💚🌱 کہ‌اگرعشق‌وجودنداشت‌ دنیاخاموش‌میشد عاشق‌باشید..シ! ‹ ┄┅─✵🕊✵─┅┄
~🕊 🌴✨ 🌿مشاور عالی حجت‌الاسلام کاظمی در یادواره شهدای شهر بندر لنگه فرمودند: زمانیکه در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به شهید سیاوشی گفتند محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را میگیرند سرت را میبرند شهید سیاوشی گفت این اشک هایی که برای امام حسین گریه کردم به محاسن من ریخته شده من محاسنم رانمیزنم و خود ارباب نمیگذارد این سرمن دست داعشی ها بیوفتد... ♥️🕊 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
یکی از بستگانِ صیاد شیرازی از سربازی فرارکرده بود😐 و پرونده‌اش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. مادرِ صیاد زنگ زد ☎️دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه ، گناه داره....😞 بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست⁉️ مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه! پرسیدم: چرا❓ مادر صیاد : علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره ...😇👌🏻💚 🌸 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
~🕊 🌴✨ 🌿مشاور عالی حجت‌الاسلام کاظمی در یادواره شهدای شهر بندر لنگه فرمودند: زمانیکه در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به شهید سیاوشی گفتند محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را میگیرند سرت را میبرند شهید سیاوشی گفت این اشک هایی که برای امام حسین گریه کردم به محاسن من ریخته شده من محاسنم رانمیزنم و خود ارباب نمیگذارد این سرمن دست داعشی ها بیوفتد... ♥️🕊 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
اڪثَریتمان‌آرزوۍ‌شَہادت‌داریم، اما‌بازهَم‌خیلۍهـٰایمان‌نِمیدانیم‌واین‌رادرڪ‌نکرده‌ایم! ڪِہ‌شَھادت‌رابِہ‌ڪَسۍڪِہ‌اهل‌دل‌ نیست؛نِمیدَهند✋🏻!' بِہ‌ڪَسۍڪِہ‌نَمازهایش‌راسَبڪ‌ میشمـٰارد؛نمیدَهند بِہ‌ڪسۍ‌ڪِہ‌ِبہ‌دنبال‌رِضایت‌ خُداست‌میدَهند:))♥️!'•‌‌ ┄┅─✵🕊✵─┅┄
سالگرد شهادت شهید محمد صدوقی چهارمین شهید محراب 🌱 شهید صدوقی نماینده امام خمینی(ره) در استان و امام جمعه یزد بود. در آخرین نماز جمعه‌ که مصادف با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ مطابق با یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ بود، بعد از ادای نماز جمعه، در حالی که جایگاه را ترک می‌کرد، یکی از اعضای گروهک منافقین به وی نزدیک شد و با منفجر کردن نارنجکی که در دست داشت، او را به شهادت رساند. تاریخ شهادت: ۶۱/۴/۱۱ 🥀 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
سالگرد شهادت شهید محمد صدوقی چهارمین شهید محراب 🌱 شهید صدوقی نماینده امام خمینی(ره) در استان و امام جمعه یزد بود. در آخرین نماز جمعه‌ که مصادف با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ مطابق با یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ بود، بعد از ادای نماز جمعه، در حالی که جایگاه را ترک می‌کرد، یکی از اعضای گروهک منافقین به وی نزدیک شد و با منفجر کردن نارنجکی که در دست داشت، او را به شهادت رساند. تاریخ شهادت: ۶۱/۴/۱۱ 🥀 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فرﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻋﺮﺍقی ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺻﺪﺍﻡ که ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﺮﺍ نمیتوﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎله ﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ کاﺭ میﺷﻮﺩ. 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💚🌱 ❤️ درس خواندنش کمی با بقیه فرق داشت ! زمان نوشتن یادداشت‌هاش ، اگر فکرش کند می‌شد یا در مسئله ای می ماند ؛ گوشه‌ی یادداشتش می‌نوشت : " الٰهـےوَربـِّےمَن‌ْلـےغَیرُڪْ " 🕊 🍃 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
معرفی کتاب مرگ از من فرار میکند 🌱 انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتاب‌های دفاع مقدس، خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیت‌های گسترده‌ای دارد، از زیرمجموعه‌های بنیاد فرهنگی روایت فتح است. بنیاد فرهنگی روایت فتح متولی جشنواره‌های بین‌المللی فیلم مقاومت، جشنواره تئاتر مقاومت، جشنواره هنر مقاومت است و در حوزه‌های تئاتر و هنرهای نمایشی، مستند، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات و رسانه فعالیت دارد. کتاب مرگ از من فرار می‌کند؛ شهید مصطفی چمران، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ دفاع مقدس است. 🕊🌱 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود. وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب بیندازد؟ از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند... ساکت و آرام می شود... تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند.... همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و در یک عملیات در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۹۴ شهید شدند... 🥀 🕊🌱 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💚🌱 سخن‌شهیـد: حجاب‌هاۍ‌امروزۍ‌بوی‌حضرٺ‌زهراۜ را‌نمۍ‌دهد! حجابٺان‌را‌زهرایۍکنید . پیروخط‌ولایٺ‌فقیہ‌باشید . اگر‌دنبـال‌این‌مسیرباشید‌ بہ‌آن‌چیزۍ‌کہ‌میخواهید‌می‌رسید! همانطورکه‌من‌رسیدم :)! ‹ !› ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💫 حدود ساعت دو تا سه نصفه شب🌙 خواب عجیبی دیدم. خانه ‌مان نورانی شده بود و من دنبال منبع نور✨ بودم. دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام🏡 شده‌اند. همه جا را پر کرده‌اند و با لباس نظامی و سربند، دست در گردن یکدیگر به هم لبخند می‌زنند. مات نگاه‌شان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم است. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت نگران نباش؛ محمدرضا پیش ماست. آن شب تا صبح اشک ریختم😭 و دعا خواندم. بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیما✈️ حامل پیکر محمدرضا و بقیه شهدا روی زمین نشست.🍃 ❤️ ┄┅─✵🕊✵─┅┄
~🕊 😁 سرهنگ عراقی گفت"برای صدام صلوات بفرستید" 😒 برخاستم با صدای بلند داد زدم📣 " سرکرده اینها بمیرد صلوات 😎 " طوفان صلوات برخاست 🤣😂 "قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات" 😅 سرهنگ با لبخند 😁 گفت بسیار خوب است . همین طور صلواات بفرستید "عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات " طه یاسین زیر ماشین له شودصلوات طوفان صلوات بود که راه افتاد... در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم😐😂 ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🔹راز شهیدے ڪه بعد ۲۷ سال گمنامی آدرس مزارش را داد. ۲۷ سال از شهادت و مفقودے حمیدرضا گذشته بود، خواهرش دیگر طاقت دورے نداشت، رفت ڪنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد ڪه خبرے از برادرش حمیدرضا به او بدهد، گفت: به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبرے از خودت بده، خواهرش با گریه تعریف می‌ڪرد: فرداے آن روز خواب دیدم جمعیت زیادے در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرڪت هستند، صداے حمیدرضا را شنیدم گفت: خواهر این‌ها همه براے تشییع پیڪر من آمده‌اند و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم ڪرد، بعد اشاره به عابرے ڪرد ڪه در ڪنار جمعیت بود اما توجهے به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتے او را هم شفاعت خواهم ڪرد. از خواب ڪه بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین ڪرده‌اند، بعدها با پیگیرے خانواده شهید و آزمایشات دے ان اے هویت این شهید اثبات شد. اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در ڪنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهداے گمنام ڪه متعلق به شهید 🌷است. ┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه لذتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به نغمه صبح دادن چای درست کردن... از امروز لذت بردن و پادشاه وقت خود بودن... امروزتون شاد و فوق العاده 🌸
آخرین دیدار💔 آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت ☺️و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جبهه ببرد.😉😃 گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن.»😉 با یک بیت جوابمو داد و گفت: شما، با خانمان خود بمانید که ما بی خانمان بودیم و رفتیم 😔♥️ موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: «مادر، به خدا می سپارمت.» 🤲🏻😘❤️ ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💟 🌕شهید مدافع‌حرم سید سجاد حسینی 📀راوے: همسر شهید ☔️سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک می‌کرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می‌دانست و از مهمانی‌دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر می‌کردم چون سیدسجاد اجازه نمی‌داد من پذیرایی کنم. ⭐️حتی گاهی خودش چای می‌ریخت و می‌آورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان می‌آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی می‌آورد. ☔️می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها می‌رفتند، با هم ظرفها را می‌شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی‌داد ظرف‌ها را بشویم و می‌گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد. ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀این عکس حس عجیبی دارد ✨وچقدر جای این صمیمیت ها خالی است 👈اینطور نیست ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀قاب اقتدار ✨نه فاتح و نه سپهبد، نه ذوالفقار و نه سردار برای نـام شما تنـها شهیـد " بود سزاوار 📸نخست وزیر شهید رجایی در کنار فرمانده نیروی هوایی، شهید فکوری در حال عبادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀ایستادگی را از شما آموختیم ✨همچون دماوند ایستاده... همچون اروند پر خروش ... راستی برادر ،چقدر لباس خاکیت تو را ملکوتی کرده بود..!! چقدر مردانگی و اقتدار و ابهت به تو می آمد ... هنوز بعد سی و اندی سال از آن روز ، با تماشای عکسهایتان آدم احساس غرور میکند .... 📸مهران قهرمان در عملیات کربلای یک ┄┅─✵🕊✵─┅┄
💌 🟢شهید مدافع‌حرم سید محمدحسین میردوستی ♨️ریتــــم حسینــــی 💚مادر شهید نقل می‌‌کند: مُحرّم‌ها همیشه سید محمدحسین در هیئات‌ حضور داشت و همیشه وِرد زبانش، نام حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بود. یکبار هیئت منزل ما بود و محمدحسین، یک تی‌شرت مشکی داشت و رفته بود کنج آشپزخانه و برای خودش عزاداری می‌کرد و سینه می‌زد؛ انگار در این محیط نبود. ❤️بعد از مراسم دیدم محمدقاسم، برادرش، دارد با او دعوا می‌کند! گفتم «محمدقاسم چه شده؟» گفت«هرچه صدایش می‌کنم جواب نمی‌دهد؛ انگار اینجا نیست! همه دارند با ریتم سینه می‌زنند، او دارد برای خودش سینه می‌زند.» گفتم «چه کارش داری؟ بچه‌ام دارد برای خودش سینه می‌زند!» گفت: «چرا با ریتم نمی‌زند؟!» 💚وقتی که محمدحسین شهیــــد شد، محمدقاسم می‌گفت آن کسی که با ریتــــم می‌زد ما بودیم؛ ما دنبال ریتم بودیم و حسیــــنی نبودیم اما او واقــــعاً حسینی بود و حسیــــن‌وار رفت و ما همچنان مانــــده‌ایم! ┄┅─✵🕊✵─┅┄