eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.1هزار ویدیو
42 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی کتاب مهمان صخره ها 🌱 خاطرات خلبان‌هایی که از جنگ زنده برگشته‌اند، گونه دیگری از ادبیات امروز جهان است که زیبایی و شگفتی آن، کتاب‌خوان‌های زیادی را گرد این نوشته‌ها جمع کرده است. انگار آخرین وظیفه سربازی چنین انسا‌ن‌های فکور و فداکاری که زندگی‌شان به سمت‌و‌سویی پیش‌بینی‌نشده و متفاوت پیش رفته و سرنوشت آن‌ها در آسمان‌ها رقم خورده، نوشتن خاطرات است. این خاطرات چه تلخ باشد چه شیرین، ادبیاتی همه‌خوان و ملی است و همین راز ماندگاری چنین خاطراتی است. امروز خلبان محمد غلامحسینی، پس از گذشت حدود سی سال از سقوط سرنوشت‌ساز هواپیمایش، خاطرات زندگی خود را برای سرکار خانم راحله صبوری تعریف کرده است. شاید به همین دلیل کتاب مهمان صخره‌ها، اولین کتابی باشد که زندگی کامل یک خلبان ایرانی را پیش‌روی ما می‌گشاید. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب آوازهای نخوانده 🌱 «آوازهای نخوانده» خاطرات آزاده ایرانی محمود امین‌پور از دوران اسارت خود در عراق است. او در تیرماه ۶۷ اسیر شد و دو سال بعد به وطن بازگشت و در سال ۱۳۸۶ پس از تحمل سال ها درد و رنج حاصل از جنگ، پیش از انتشار خاطراتش به شهادت رسید. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب مهمان صخره ها 🌱 خاطرات خلبان‌هایی که از جنگ زنده برگشته‌اند، گونه دیگری از ادبیات امروز جهان است که زیبایی و شگفتی آن، کتاب‌خوان‌های زیادی را گرد این نوشته‌ها جمع کرده است. انگار آخرین وظیفه سربازی چنین انسا‌ن‌های فکور و فداکاری که زندگی‌شان به سمت‌و‌سویی پیش‌بینی‌نشده و متفاوت پیش رفته و سرنوشت آن‌ها در آسمان‌ها رقم خورده، نوشتن خاطرات است. این خاطرات چه تلخ باشد چه شیرین، ادبیاتی همه‌خوان و ملی است و همین راز ماندگاری چنین خاطراتی است. امروز خلبان محمد غلامحسینی، پس از گذشت حدود سی سال از سقوط سرنوشت‌ساز هواپیمایش، خاطرات زندگی خود را برای سرکار خانم راحله صبوری تعریف کرده است. شاید به همین دلیل کتاب مهمان صخره‌ها، اولین کتابی باشد که زندگی کامل یک خلبان ایرانی را پیش‌روی ما می‌گشاید. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب شب های بی مهتاب 🌱 سرهنگ شهاب‏‌الدین شهبازی افسر ژاندارم سال‏‌های آخر حکومت پهلوی است. افسری که به‏‌خاطر رفتار و دیدگاه‏‌های مخالف با رژیم شاه، برای ادامه خدمت به نقاط دوردست ایران اعزام و در این مناطق با چهره‏‌های مبارز و انقلابی در تبعید آشنا شد و ارتباط یافت و در حوزه استحفاظی خود به تأمین حقوق مردم و رعایا همت گمارد. شهبازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تابستان ۱۳۵۸هـ. ش عهده‏‌دار فرماندهی ده پاسگاه مرزی در هویزه می‌شود. با شروع جنگ تحمیلی او و گروهان تحت ‏امرش در وضعیتی کاملاً نابرابر به دفاع در تهاجم دشمن بعثی برمی‌خیزد. او بعد از حدود دو ماه نبرد و مقاومت حماسه‏‌انگیز، درحالی‌که زخمی و زمین‏‌گیر است به اسارت دشمن درمی‌آید که این اسارت ده سال به طول می‌انجامد و برای او خاطراتی تلخ و شیرین را رقم می‌زند. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب آسمان مال من بود 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-یک روز برج مراقبت سمت و جهت داد و اعلام ترافیک هوایی کرد. هاوکینز گفت: یالا بالازاده! بگرد پیدا کن. این هواپیما یک هدفه. فکر کن هواپیمای روسی است. بگرد پیدایش کن. هاوکینز دل خوشی از روس‌ها نداشت و همه‌اش می‌خواست با آن‌ها شاخ به شاخ شود. از طریق چشم مسیر هواپیمای دیگر را مشخص کردم و هاوکینز گفت: سعی کن همه چیز را یاد بگیری تا وقتی تو کشور خودت پرواز می‌کنی هواپیماهای روسی را سرنگون کنی. ۲-پس از فرود، هواپیما را بازرسی کردم و دیدم سکان عمودی هواپیما سالم است و با موشک برخورد نکرده است. گلویم خشک شده بود. به بوفه رفته و چای خوردم. گزارش ماموریتم را نوشته و به پست فرماندهی رفتم. دیدم همه ماتم گرفته‌اند. گفتند غیر از کتاب، هادی جورکی و چنگیز سپهر هم سقوط کرده‌اند. سپهر از خلبانان بازخرید شده بود و قصد داشت به آمریکا برود ولی با شروع جنگ خودش را به پایگاه دزفول معرفی کرده بود. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر 🕊🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-گفت: «شما به سلامتی ملکه مشروب نخوردید!» ـ من مسلمانم. مشروب نمی‌خورم. قبل از آن همراه غذا هم مشروب نخوردم. میجر جنرال گفت: «شما به سلامتی شاهنشاه هم مشروب نمی‌خورید؟» ـ نه نمی‌خورم. ـ من دیده‌ام ایرانی‌ها در برخی مجالس مشروب می‌خورند. ـ دیگران را نمی‌دانم، اما من نمی‌خورم. ـ به غیر از شما در این دوره مسلمان‌های زیادی بودند، پس چرا آن‌ها به سلامتی ملکه خوردند؟ منظورش افسران کشورهای عربی بود که همه به اصطلاح مسلمان بودند. ۲-بارها به ستاد عملیات جنوب فشار آوردم که برای نجات خرمشهر نیروی تازه‌نفس و به‌خصوص آتش پشتیبانی بفرستند، اما نمی‌دانم چرا کسی به تقاضایم گوش نداد. بارها قول دادند و می‌گفتند لشکر قوچان یا لشکر گرگان به‌زودی خواهد رسید! اما هرگز از خبری نشد. تکاوران جوکی ساخته بودند و می‌گفتند: «لشکر گرگان، گرگ شد و لشکر قوچان را خورد و بلعید!» 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب کتیبه ای بر آسمان 🌱 بریده ای از کتاب: روزی که بابایی با کلنل می‌رفت برای پرواز، من و خضرایی هم همراه عباس رفتیم. وقتی از پرواز برگشتند، دیدم کلنل دارد می‌خندد. گفت که «این پسر خلبان خوبی می‌شود.» باکستر عباس را سپرد دست معلم‌خلبانی و گفت: «هرچقدر پرواز می‌خواهد به او بده.» بعد که عباس رفت مرحلهٔ اینسترومنت، از ۱۰۰ نمرهٔ ۹۲ گرفت. بالاترین نمرهٔ کلاسشان بود. اینسترومنت مشکل‌ترین مرحلهٔ پروازی است چون فکرِ خلبان همه‌اش درگیر است و فقط باید با اینسترومنت‌ها هواپیما را کنترل کند و نباید بیرون را نگاه کند. این کار از نظر احساسی برای خلبان سخت است. امریکایی‌ها هم نمی‌توانستند خوب از پسش برآیند. ولی وقتی عباس بهترین نمرهٔ کلاس را گرفت اسمش را در مجلهٔ شهر زدند و نوشتند یک خلبان خارجی در پایگاه نمره‌اش از امریکایی‌ها بالاتر شده. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب غرش رعد 🌱 بریده ای از کتاب: موتورسوار را دیدم که چرخ جلوی موتورش داخل چاله افتاد و کج شد. توی ماشین دو ماسک شیمیایی داشتیم؛ یکی برای راننده و یکی برای من. دود سفید ناشی از بمباران شیمیایی در حال نزدیک شدن به ما بود. سریع از ماشین پیاده شدم و آن بسیجیِ موتورسوار را به داخل ماشین آوردم و به او گفتم: نفست را حبس کن. من ماسک را می‌زنم، یک نفس می‌کشم بعد نفسم را نگه می‌دارم و ماسک را به تو می‌دهم. تو یک نفس بکش، بعد نفست را حبس کن و ماسک را به من بده. این‌طور عمل می‌کنیم تا از منطقه دور شویم. ولی دیدم ایشان نفس کم می‌کشد و ماسک را سریع به من می‌دهد. حدود پنج دقیقه بعد به جادۀ آسفالت رسیدیم. گفتم: مردِ حسابی من ماسک را ده ثانیه نگه می‌دارم و به تو می‌دهم، آن وقت تو سریع و نفس نکشیده ماسک را به من برمی‌گردانی؟ گفت: شما خلبان هستی و من یک بسیجی‌ام. مملکت الان به وجود شما بیشتر از من احتیاج دارد. اگر من شهید شوم اتفاق خاصی نمی‌افتد، ولی اگر شما شهید شوید ما یک خلبان را از دست داده‌ایم 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب زندانی فاو 🌱 گروهبان دوم وظیفه عماد جبار زعلان الکنعانی از نظامیان عراق است که چند سال در ایران زندگی کرده است. او خاطرات چهار ماه سرگردانی و مخفی شدنش را در فاو در سه دفترچهٔ چهل‌برگ با جلد صورتی‌رنگ نوشت و برای چاپ به دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزهٔ هنری داد. خاطرات او، «زندانی فاو»، اولین کتاب از خاطرات اسیران عراقی است که پس از سقوط حزب بعث و صدام چاپ شده و در آن مشخصات کامل راوی و عکس وی را می‌توان دید. گروهبان عماد در فاو دیدبان یکی از واحدهای تیپ ۱۱۱ عراق بوده است. او، هنگامی که متوجه سقوط فاو می‌شود، تصمیم می‌گیرد اسیر نیروهای ایرانی نشود و هر طور شده خود را نجات دهد. این گروهبان سرسخت و لجوج چهار ماه در فاو می‌ماند؛ زیرا راه‌های رسیدن به نیروهای عراقی بسته می‌شود. این تصمیم سرآغاز زندگی تازه‌ای برای اوست. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب شب های بی مهتاب 🌱 سرهنگ شهاب‏‌الدین شهبازی افسر ژاندارم سال‏‌های آخر حکومت پهلوی است. افسری که به‏‌خاطر رفتار و دیدگاه‏‌های مخالف با رژیم شاه، برای ادامه خدمت به نقاط دوردست ایران اعزام و در این مناطق با چهره‏‌های مبارز و انقلابی در تبعید آشنا شد و ارتباط یافت و در حوزه استحفاظی خود به تأمین حقوق مردم و رعایا همت گمارد. شهبازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تابستان ۱۳۵۸هـ. ش عهده‏‌دار فرماندهی ده پاسگاه مرزی در هویزه می‌شود. با شروع جنگ تحمیلی او و گروهان تحت ‏امرش در وضعیتی کاملاً نابرابر به دفاع در تهاجم دشمن بعثی برمی‌خیزد. او بعد از حدود دو ماه نبرد و مقاومت حماسه‏‌انگیز، درحالی‌که زخمی و زمین‏‌گیر است به اسارت دشمن درمی‌آید که این اسارت ده سال به طول می‌انجامد و برای او خاطراتی تلخ و شیرین را رقم می‌زند. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب عبور از آخرین خاکریز 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-کمیته‌های ویژه‌ای برای فهرست‌برداری از مواد و کالاها در شهر خرمشهر بعد از اشغال آن تشکیل دادند. با این همه سرقت و چپاول همچنان ادامه یافت، حرص و طمع نظامیان به حدی بود که هیچ‌کس نمی‌توانست آن را کنترل کند. حتی صهیونیست‌ها در شهرهایی که به اشغال خود درآوردند، به چنین اعمالی دست نزدند. در طول تاریخ جز اقوام مغول و تاتار هیچ‌کس به چنین کارهایی دست نزد ۲-تمامی این پدیده‌ها نشانگر بروز بیماری جدیدی بود که با ادامۀ جنگ شدت می‌یافت، تا جایی که ادارۀ امور درمانی وزارت دفاع نام گوشه‌نشینان جنگ را به آن‌ها اطلاق کرد. این نتیجۀ منطقی تضادی درونی است. عقل حکم می‌کند که ایرانی‌ها ملتی مسلمان هستند و ریختن خون آن‌ها جایز نیست، زیرا پروندۀ اعمال مرتکبین را در روز قیامت سنگین‌تر کند. همچنین این بیماری ناشی از عدم‌ اعتقاد کامل به حقانیت این جنگ علیه ایران بود که بی‌شک مجازاتی الهی در حق کسانی است که دستشان به خون مسلمانان آغشته می‌گردد. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب نبرد در الوک 🌱 بریده ای از کتاب: شب و روز نداشتیم و هر جا که فکر می‌کردیم انقلاب به ما نیاز دارد، حاضر می‌شدیم و همچنان که طعم خوش پیروزی را زیر زبانمان مزه مزه می‌کردیم، برای محکم کردن پایه‌های حکومت تازه تأسیس ایران اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی از جان نیز دریغ نداشتیم. روزهای خوشی بود. گویی در ابرها راه می‌رفتیم، به خصوص وقتی که در حیاط مدرسه علوی، فریادِ «روحِ منی خمینی، بت شکنی خمینی» را سر می‌دادیم تا امام بیاید و برایمان حرف بزند و رهنمودهای تازه‌اش را به گوش جان بشنویم. امّا هنوز یکماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که خبر رسید عدّه‌ای در کردستان قصد برپا کردن آشوب دارند. بدون هیچ درنگی من نیز به گروهی از جوانان انقلابی پیوستم که برای آرام کردن اوضاع، عازم کردستان بودند. با اینکه هیچ شناختی از کردستان نداشتم امّا تلاش کردم خیلی زود با فضا و جریانهای سیاسی ـ نظامی فعّال در منطقه آشنا شوم. در واقع ما افراد نظامی نبودیم که برای جنگ و سرکوب آشوبگران به منطقه رفته باشیم، ما مدافعان انقلاب مردمی سرزمین‌مان بودیم. 🕊🌱 🕊🌱 رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b