#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیاول✨¹
چشمم بہ سعید مےافتد، ڪہ بےتوجہ بہ من، مشتش را رو بہ آسمان گره کرده و دارد شعار مےدهد.
تا مےخواهم بہ طرفش بروم، ناگهان صدای رگبار مسلسل، مےپیچد توی خیابان.
سعید درست مقابل چشمانم "آخے" مےگوید، دستش را بہ سمت چپ سینہاش مےگیرد، خم مےشود و آرام مےافتد روی زمین.
ترس و وحشت از یادم مےرود و مےدوم بہ طرفش. از سمت چپ سینہاش، درست بالای قلبش، خون شُرّه مےڪند بیرون.
لکہی سرخ روی پیراهن آبے رنگش، لحظہ بہ لحظہ بزرگتر مےشود.
سرش را بہ سینہ مےگیرم و از تہ دل فریاد مےزنم.
... چشمان سعید، رو بہ بالا باز است و مردمڪ چشمانش، مدام مےرود و مےآید.
با نالہ مےگویم:
- سعید! تو رو خدا ...
تو رو خدا نمیر 💔!
#آنمردبابارانمےآید☔️
نویسندھ: #وجیهہسامانے✍🏻
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیدوم✨²
- جوان حزبالھے باید باهوش باشد↓✌️🏻
البتہ جوان حزبالھے هم باید باهوش باشد. باید چشم هایش را باز ڪند و نگذارد ڪسے در صفوف او رخنہ ڪند و بہ نام امر بہ معروف و نھے از منڪر، فسادے ایجاد نماید ڪہ چھرہے حزباللہ را خراب ڪند. باید مواظب باشید.
این، بہ عھدهے خودتان است. من یقین دارم و تجربه هاے این چند سال هم نشان دادھ تا نیرو هاے مومن و حزباللھے براے انجام ڪارے بہ میدان مےایند، یڪ عدھ عناصر بدلے و دروغین، با نام اینھا در گوشہاے فسادے ایجاد مےڪنند تا ذهن مسوؤلین را نسبت بہ نیروهاے مومن و حزباللھے و مردمے چرڪین ڪنند! مواظب باشید...
#واجبفـراموششدھ☝️🏻
#راهبردهاےمقـاممعظـمرهبرے
#درزمینہامـربہمعـروفونھےامنڪر
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیسوم✨³
- خوب آقا مصطفے از همین حالا بخون ڪہ دلم حسابے تنگہ براێ سینہ زدن!
اینبار غلامعلے ڪفاش بود ڪہ فضا را عوض ڪرد. مصطفے نگاهے بہ جمع ڪرد و براێ لحظہاێ سرش را پایین انداخت. داشت بغضش را فرو مےداد. بعد انگار ڪہ غصه هایش سرریز شدھ باشد، بر سینہ زد و شروع ڪرد:
- حسینم وا، حسینم وا، حسینا...
- حسینم وا، حسینم وا، حسینا...
- شھیدم وا، شھیدم وا، حسینا...
- حسینم وا، حسینم وا، حسینا...
- غـریبـم وا، غـریبـم وا، حسینا...
همین ڪہ مصطفے بہ "غـریبـم وا" رسید بغض ها شڪست و صداێ هق هق گریہ بچہها بلند شد و عطش دستھا براێ محڪم تر سینہ زدن بیشتر شد. خوبےاش این بود ڪہ صداێ موتور برق نمےگذاشت سر و صداێ نالہ هامان بہ گوش نگھبانِ روێ پاگرد برسد...
#شامبرفے❄️
نویسندھ: #محمدمحمودێنوࢪآبادے✍🏻
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیششم✨⁶
- همیشہ با یڪ صدای آرام و دلنشینی قرآن میخواند. رفتم داخل اتاق ڪه سری به او بزنم. دیدم چشمهایش را بستہ است. گفتم شاید از فرط خستگی خوابش بردھ ... اما دیدم قرآن روبرویش باز است و علی هم دارد آرام آرام میخواند🌷!
دقت ڪردم دیدم علی این صفحه را نمیخواند. آرام ورق زدم و رفتم جلوتر. متوجه شدم علی چند صفحہ بعد را میخواند. صدای ورق زدن را شنید و چشمانش را باز ڪرد. بہ من گفت: "از ڪی اینجایی؟" با تعجب گفتم: "علی تو حافظ قرآنی؟"
گفت: "آرھ ... حالا میخوای چی ڪار ڪنی؟ نڪنہ بری همہ جا جار بزنی!"
گفتم: "نہ علی، ولی من خیلی خوشحالم ڪه تو حافظ قرآنی. ڪی حافظ شدی؟ بعدم مگہ چہ اشڪالی دارھ بقیہ بدونن تو حافظی؟"💕
گفت: "من دو سہ، سالہ حافظم. اما نری بہ ڪسی بگی ها! ممڪنه فڪر ڪنن دارم ریا میڪنم"💔(:
بہ همین خاطر تا وقتی علی زندھ بود ما بہ هیچڪس نگفتیم ڪه حافظ قرآن است ...🌱
#تنھادرباغزیتون🌳
نویسندھ: #صادقعباسےولدی✍🏻
⊰「قرارگاهعاشقے」⊱
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیهفتم✨⁷
ڪتاب خاڪهای نرم ڪوشڪ را از قفسہ بر میدارم. میدانم حسین آن را خواندھ🌱
توی خانہ از این دست ڪتابها ڪم نداریم ... صحیفہ، نھج البلاغہ، شوڪران، زندگے شھدا ڪه حسین عجیب بہ آنھا علاقہ دارد. ڪتاب را میگیرم مقابلش.
- حسین جان، تو میخوای شھید برونسے رو الگو ڪنی، نمےشه ! اونا یہ چیز دیگه بودن ... هر دورھ اقتضائات خودشو دارھ ... بہ نظرم ڪارای تو سخت گیری زیادھ، ما دنبال نون حلالیم، تو هم ڪه ڪارتو مےڪنی، پس دیگہ چرا اینقدھ سخت مےگیری و سر هیچ ڪاری دَووم نمیاری ؟؟؟
زندگی شھید برونسے را خواندھ بودم ...✨ فرماندهی ڪه مدام ڪار عوض مےڪرد و از سپاھ سر سوزنے هم ڪمڪ قبول نمےڪرد. یڪ مرد با زن و ڪلے بچه ڪه زندگے سختے داشتند. دلم سختےهای زندگے شھید را نمےخواست. مےخواستم زندگے ڪنم، بیدغدغہ🌿!
مےنشیند مقابلم و ڪتاب را از دستم مےگیرد.
_ پس اینا واسہ کی نوشتہ مےشہ مرضیہ؟
+ یعنے تو از زندگے شھید، فقط ڪار عوض ڪردنشو باید یاد مےگرفتے؟؟
مےخنـدد ... ❤️(:
_ زمان جنگ نشدھ، وگرنہ خودت مےدیدی ڪه همہ جورھ شھید برونسے مےشدم ...🕊'!
#روایتبیقراری💞
نویسندھ: #بتولپادام✍🏻
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیهشتم✨⁸
- دلت مےخواهد ڪه طاقت بياورى، صبورى ڪنے و حتے بہ حسين دلدارى بدهے.
بچہ ها چشمشان بہ توست؛ تو اگر آرام باشے، آرامش مےگيرند و اگر تو بیتابی ڪنے ، طاقت از ڪف مےدهند🥀!
سجاد ڪه در خيمہ تيمار تو خفتہ است، حادثه را در آينہ نگاھ تو دنبال مےڪند.
پس تو بايد آنچنان با آرامش و طمانیہ باشے، انگار ڪه همہ چيز منطبق بر روال معھود پيش مےرود ... و مگر نہ چنين است؟ مگر تو از بدو ورود بہ اين جهان، خودت را مھياى اين روز نمےڪردى؟🌱
پس بايد قطرھ قطرھ آب شوى و سڪوت ڪنے. جرعہ جرعہ خون دل بخورى و دم برنياورى. همچنان ڪه از صبح چنين ڪردھاى ...
حسين از صبح با تڪ تڪ هر صحابی، بہ شھادت رسيدھ است، با قطرھ قطرھ خون هر شھيد، بہ زمين نشستہ است و تو هر بار بہ او تسلے بخشيدھاى. هر بار قلبش را گرم ڪردھاى و اشڪ از ديدگان دلش ستردھاى ... ❤️(:
#آفتابدرحجـاب⛅️
نویسندھ: #سیدمھدیشجاعے✍🏻
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہینھم✨⁹
- اتاقے پر از وسایل راحتے؟
خانھ ای پر امڪانات رفاهے؟
حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر ڪرد؛ چون خودش، راحتےاش، امڪاناتش و لذتش، اولویتش نبود!
جانش بــرای خــدا🌱!
توانش بـرای خــدا✋🏻!
داراییاش در راھ خدا❤️...
#حاجقاسم🕊(:
نویسندھ: #نرجسشڪوریانفرد✍🏻
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیدھم✨¹⁰
🖇-درلحظاٺآخرفریادزد
'مہدےجان!دست،مرابگیر…!💔✨
وبچہهادیدندڪہ…!
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
📚🌿 ؛
امامعلےعليهالسلام:
هرڪس با ڪتاب ها آرام گيرد ، هيچ آرامشے را از دست ندادھ است✨.
- این روز ها🌱 ..
وقت بیشترۍ براۍ رسیدن به این آرامش داریم ؛ از دستش ندیم !💛(:
ما هم سعے مےڪنیم بیشتر با - #یہتیکہکتاب در خدمتتون باشیم ^^!🌸
⸤قرارگاھعـٰاشقے⸣