eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
585 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
404 ویدیو
15 فایل
بسم الله ؛✨ آیا آن روز نیز خواهد رسید ، که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ ‌ << موتوا قبل ان تموتوا >> ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !💚 * پیام‌های سنجاق شده را چک کنید .
مشاهده در ایتا
دانلود
و دلخوشم به همین که میان تمام آرزوهایم ، ساعت صفر ، شما را تمنا می‌کنم ؛ ظهورتان را ، درک حضورتان را و .. یاریتان را ! یا صاحب الزمانم !💚 السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی✨ اللهم عجل لولیک الفرج !🌸🕊
یا ابالجواد علیه السلام 💛
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
یا ابالجواد علیه السلام 💛
تا هشت رضا (علیه السلام) و نُه ، جوادش باشد ؛ چه غم ؟✨ بگذار که هشتم گرو نه باشد !💛((:
یا ابالجواد علیه السلام 💛
بِسم‌ِرَبِّ‌الحُسَین‌علیہ‌السلام'💔✨
✨ ؛ تا روی ببینند و ببینید ، کزین روی در دور قمر، عارض و رخسار که دارد؟💛(: - 🌿
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 ؛ ما هرچی عزت داریم ، از اون « وجیهاً بالحسین » های توی زیارت عاشورا داریم !💛 ٫ استاد فاطمی‌نیا ــــــــــــــــــــ ــــ - 🌹(:
🌿💌 ؛ و من این روزها ، با همین سوال و جواب ها زندھ ام .. زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و رفت ؛🕊 دل من پشت سرش کاسهٔ آبی شد و ریخت ..!❤️‍🩹
بسم رب الحسن علیه السلام !❤️‍🩹
💌💛 ؛ همیشه آنطور می‌شود که فکرش را هم نمی‌کنی .. از همان اوایل ماه صفر که کم کم همه جا رنگ و بوی اربعین گرفت ، من می‌دانستم جا مانده ام .. وقتی از التماس ها و دلواپسی ها می‌شنیدم ، به امیدشان حسرت می‌خوردم .. اما کم کم ورق برگشت . یکی یکی دوستانم حلالیت گرفتند و راهی شدند .. شاید هر کس جای من بود و بین اینهمه رفتن ، جامانده بود ، عطای این زندگی را به لقایش می‌بخشید .. اما من ؛ با تک تک پیام های آنها زندگی کردم ! من با هر بار که یکی‌شان اسمم را صدا می‌زد ، قلبم می‌لرزید که الان توی حرم یاد من بوده ، نام مرا برده .. هر بار که می‌گفتند توی راهیم ، نجفیم ، کربلاییم ، من هم پر می‌کشیدم و بین کلماتشان ، کنجی از حرم را می‌جستم .. دیشب ، وقتی آخرین نفرشان گفت یک ساعت و نیم دیگر به حرم می‌رسد ، بی‌قرار شدم .. من کنج اتاقم بودم ولی .. دلهره‌ای شیرین به جانم افتاده بود که چیزی تا حرم مولایمان نمانده .. آن حالِ غریب یک زیارت اولی ، که قرار است اینبار خارج از قاب عکس ها حرم را ببیند ، از فاصله که من بودم به دلم نشسته بود .. وقتی رسید ، آن چند دقیقه ای که فیلمش دانلود شود ، برای من آن قدم هایی بود که می‌دوی تا از دیوار ها بگذری و .. گنبد را ببینی ! و من امسال بر خلاف تصورم ، زائر شدم .. همان لحظه که چشمم به گنبد افتاد .. همان لحظه که رفیقم در حرم زیارت عاشورا خواند .. همان لحظه که زیر قبه ، زیر قبه‌ی اربابمان ، دو رکعت نماز برایم خواند .. درست در همان لحظات ، من هم در حرم بودم .. و باور دارم که : گر در یمنی ، چو با منی ، پیش منی ! (: ـــــــ ــ