1_917056964.mp3
زمان:
حجم:
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اختصاصی
🎥کشف پیکر شهید در منطقه شرهانی
همراه با پیکر مطهر این شهید والا مقام یک قمقمه آب نیز پیدا شد.
🗓۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@shahid_gomnam15
میدانمچِہخونهاریختِہشد
ڪہمنبِمانم،حِجابوعفتبمانند...
چہوَصیتهانوشتہشد
ڪہبہمنبِگویندمارَفتیماماتو
حَواسَتبہیادگارِمادَرتباشد:)
نگذار؎حُرمتشرابریزند"
پسباافتخارمۍپوشَمشوبااِفتخار🙂✨
مےگویمیادگارزَهرارابرسردارم:)
چادرانهـ
حجاب
@shahid_gomnam15
شهید گمنام
میدانمچِہخونهاریختِہشد ڪہمنبِمانم،حِجابوعفتبمانند... چہوَصیتهانوشتہشد ڪہبہمنبِگویند
چـونحجـاب داری ...¦••
هـروقـتدلـتگرفـتباطعنـہهـا ...🙃💔¦••
قـرآن روبـازڪن .. ¦••
وسـورهمطـففیـن رونـگاهڪن ...🌱¦••
آنـانڪهآنروزبـهتـومۍخندنـدفردا
گـریانـندوتـوخنـدان...🙂❤️¦•
2.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از گنده لاتهای سه راه ورامین بود!
رفت جبهه،
توبه کرد و بعد شهید شد
🌹🌹🌹🌹🌹شهید_احمد_بیابانی
لات_های_بهشتی
@shahid_gomnam15
🇮🇷🇵🇸
🥀 آرمان علیوردی طلبه ۲۱ساله حوزه علمیه آیتالله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا(ع)، ساکن محله شهران تهران بود که در مأموریتهای بسیج برای مقابله با ناآرامیها و اغتشاشات حضور داشت.
🥀شهید علیوردی در اغتشاشات روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان، از سوی عدهای ربوده شد و بعد از بستن وی و ضربوشتم شدید با ضربات متعدد چاقو، وی را کنار خیابان رها کردند و بعد از چند ساعت توسط بسیجیان پیدا شد؛ وی سپس به بیمارستان بقیةالله(عج) منتقل میشود، اما بهدلیل شدت خونریزی، روز جمعه (۶ آبان) جان خود را از دست داده به شهادت میرسد.
شهید_آرمان_علیوردی
مرگ_بر_فتنهگر
@shahid_gomnam15
اِمامِ زَمان فَرمودَند:
اَگَرشیعَیان مابِهاَندازِهے
یِکلیوانِ آب🥛تِشنِهےمابودَند
ماظُهورمےکَردیم💔
¦•✋🏿🚶🏿♂•¦ منتظرانه
@shahid_gomnam15
〈🔏🔗〉
وقتۍبہممیگن:☁️
واقعاً گرمِت نمۍشہ🍃
ڪھ چادر سرت مۍڪنۍ؟
میگم: چآدرهدیہاییھ
ڪھحضرتزهرابہمدادھ👀
دوستندارمهدیھاییڪھ
اَرزششبیشتَرِهمہۍهدیھهاسترو
اَزشاستفادھنڪنموبزارمخاڪبخورھ ((:🖐🏽🫂
چادرانه
@shahid_gomnam15
🌷کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «این بابا مهدی منه؟»
از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
▫️دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
▫️یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم.
🔻یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم.
🌷شهید مدافع حرم مهدی_نعمایی
🌹رقیه_های_زمان
خدایا مارامدیون فرزندان شهدا نگردان
@shahid_gomnam15