رزمندگان و یاران شهید کاوه ، اقدام جهادی در سیل ها و زلزله ها، همراه با قرارگاه جهادی شهید کاوه در موقعیت های بحرانی و امدادی
سردار صلاحی و حاج حسین آقای رضوانی که در عملیات های مختلف رشادتهای فراوانی داشتند بالاخص در عملیات کربلای دو که هدایت گردان خط شکن امام سجاد ع را در شب اول بخوبی انجام دادند و در نهایت امر هم مجروح شدند
در شب دوم آقا محمود کاوه بشهادت رسیدند و سپس سردار صلاحی هم به ضرب گلوله مجروح شدند.
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین
تقدیم به روان اسطوره نبردهای موفق چریکی قرن بیستم شهید محمود کاوه
@shahid_gomnam15
تصویری زیبا از کوچکترین رزمنده تاریخ دفاع مقدس جانباز شیمیایی، حاج حمید قرایی جمعی گردان خط شکن امام رضا از لشکر فاتح ویژه شهدا
ایشان از سرمایه های تاریخ دفاع مقدس بوده و مردی صادق و حقگوست
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز شدن درب خانه حضرت زهرا برای اولینبار
به درخواست رییس جمهور چچن، درب خانه حضرت زهرا (س) به دست سعودیها گشوده میشود و رمضان احمدوویچ قدیروف، جلوی چشم وهابیها، خاک کف خانه بی بی را میبوسد و به در و دیوار آن تبرک میجوید...
🥀🥀🥀
@shahid_gomnam15
خواص تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها💚
تسبیح حضرت زهرا علیه السلام بعد از نماز خیلی اثر دارد و کارهای نابسامان زندگی مارا سامان می دهد.
اگر کارت گره خورد، تسبیح حضرت زهرا علیه السلام را بگو تا کار گشایی کند.
آیت الله ناصری
@shahid_gomnam15
شهید ابراهیم هادی:
شهید" ابراهیم هادی"
روضه خوان هیئت بود
روضه های حضرت زهرایش
خیلی جانسوز بود
همه فکر و ذکرش مزار بی نشان
حضرت زهرا(س) بود و علاقه خاصی
به شهدای جاویدالاثر داشت
خودش هم دوست داشت
بی نشان بماند
آخرش همین هم شد ..
شهیدانه 🕊
@shahid_gomnam15
آنهاچفیهداشتند…
توچادرداری...!
آنانچفیهمیبستندتابسیجیواربجنگند..
توچادرمیپوشیتازهراییزندگیکنی.. آنانچفیهراخیسمیکردنتانفسهایشان آلودهیشیمیایینشود..
توچادرمیپوشیتاازنفسهایآلودهدورباشی..
آنانباچفیهزخمهایشانرامیبستند..
تووقتیچادریمیبینییادزخمپهلویمادرمیافتی..
آنانسرخیخونشانرابهسیاهیچادرتامانت
دادهاند..
توچادرسیاهترامحکممیپوشیتاامانتدار باشی 🤍
@shahid_gomnam15
حجابـ_گونھ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به_وقت_ساعت_عاشقی
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى✨️
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ✨️
امام_رضا
@shahid_gomnam15
حاج قاسم توی ایام فاطمیه
هر جا که بود خودش رو میرسوند به کرمان تا هیئت های دهه های فاطمیه رو برپا کنه.
می گفت
:[ایام فاطمیه° قضیه اش فرق داره♡]🥀
@shahid_gomnam15
•
روز محشر که بیاید کار دست فاطمهست
مرتضی میایستد زهرا قیامت میکند،
رشتهای ازچادرش هم دستماباشدبس است
رشتهای از چادرش آری شفاعت میکند...
به یاد بسیجی شهیدسیدسیف_الله_موسوی از جنس مُخلَصین .
شهیدی با کرامت_های_فراوان اما گمنام .
گمنامی وپرهیز از نام وشهرت ودوری از دنیا؛ از خصلت های برجسته این شهید عزیز ۱۶ ساله است.
شهید موسوی درسن
۱۳سالگی به جبهه اعزام شد و تا روز شهادتش در جبهه جنوب و غرب حضور مستمر داشت .
برای شادی ارواح طیبه همه شهدای اسلام از صدر تا امروز حصوصا برادرشهیدم أقا سیدسیف_الله_موسوی صلواتی هدیه کنیم .
اللهم صل علی محمد وآِل محمد وعجل فرجهم .
@shahid_gomnam15
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت28
رفتم توی اتاقم ،شماره زهرا رو گرفتم
- الو زهرا
زهرا: ( انگار خواب بود،ساعت و نگاه کردم ،هفت صبح بود )
چیه ؟
- خوابی تو هنوز؟ لنگ ظهره هااا
زهرا: طرف شما ساعتا کشیده
جلووو؟دیونه این موقع زنگ زدنه؟
- عع پاشو یه خبر دارم برات
زهرا: چیه ،بگو
- امشب قراره خاستگار بیاد برام
زهرا: برو بابا مسخره، تو و خاستگار
- مگه من چمه؟
زهرا: چت نیست! تا الان یه نفرو راه ندادی بیاد تو خونه ،مگه اینکه عاشق شده باشی
- حالا اگه گفتی کیه؟
زهرا: پسر شجاع
- دیونهه ،نوچ ،آقای زمانی
(یه جیغی کشید که گوشیمو از گوشم فاصله دادم)
زهرا: وایی شوخی نکن،بگو جون زهرا شوخی نمیکنی ؟
-امشب بیای میفهمی شوخی نیست
زهرا: حالا چی بپوشم من
- دیونه ،حالا بگیر بخواب
زهرا: وااایی نرگس عاشقتم
به کمک مامان خونه رو تمیز کردیم و میوه و شیرینی و روی میز گذاشتم
نزدیکای غروب بود که آقا جواد و زهرا اومدن
منم رفتم توی اتاقم ،لباسمو عوض کردم و چادر رنگی سرم کردم رفتم
پیششون
( زهرا اومد سمتم و صورتمو بوسید): وااایی عزیزززم ،چه خوشگل شدی تو
- خوشگل بودم تو نمیدیدی
زهرا: اره فقط آقای زمانی ،با اون سر به زیریش خوشگلیتو دید عاشقت شد
( زدم به بازوش): زشته دختر
بابام اومد خونه و همه منتظر شدیم ساعت نزدیکای ۹ بود نیومدن ،استرس گرفتم
زهرا اومد کنارم : غصه نخور عزیزم میان ،حتمن تو ترافیک موندن
( همین لحظه صدای زنگ در اومد )
اقا جواد رفت درو باز کرد
صدای اقای زمانی و میشنیدم ،یه کم آروم شدم
بعد چند دقیقه زهرا اومد تو آشپز خونه
زهرا: وااایی نرگس مادر شوهرت چه تیپی داره
- چند نفرن؟
زهرا: سه نفر ،من میرم تو باز بعدن بل چایی بیا
( دستام میلرزید میترسیدم خرابکاری کنم )
بابا: نرگس جان بابا چایی بیار
یه بسم الله گفتم و چایی رو ریختم
وارد پذیرایی شدم ،
سلام کردم و چایی سینی رو به همه تعارف کردم رفتم کنار زهرا نشستم
زهرا راست میگفت ،اقای زمانی با مادرو پدرش خیلی فرق داشت
مادرش یه خانم مانتویی که یه شال مشکی حریر روسرش بود و یه کم از موهاش پیدا بود
مادر آقای زمانی ،اصلا منو نگاهم نکرد ،فقط داشت به درو دیوار خونه مون نگا میکرد ،انگار اومده بود خونه بخره
یه دفعه پدر اقای زمانی گفت: خوب اقای اصغری ،این دوتا جوون همدیگه رو میشناسن ،اگه اجازه بدین
یه مراسم ساده بگیریم تا این دوتا محرم بشن
بابا: من حرفی ندارم
مادر اقای زمانی: ببخشید ما زیاد ایران نمیمونیم واسه همین عقد و عروسی و با هم میگیریم
بابا: باشه
مراسم خیلی زود تمام شد و خانواده آقای زمانی رفتن ،همچین چیزی و انتظار نداشتم ،خیلی خشک و بی روح
رفتم کنار بابا نشستم: بابا جون ،چرا قبول کردین عروسی هم زود بگیریم ،اینجوری سختتون میشه
بابا: نرگس جان ،خدا بزرگه ،من یه کم پس انداز دارم ،یه وامم میگیریم ،برات جهازتو آماده میکنیم
- اما من دلم نمیخواد شما ،تو قرض بیافتین
بابا: الهی فدای دختر گلم بشم ،توکلت به خدا باشه همه چی درست میشه
شب بخیر گفتم و رفتم توی اتاقم تا صبح فکرم مشغول بود
چرا مادر آقای زمانی اینقدر سرد برخورد میکرد با ما
بعد خوندن نماز صبح خوابم برد
با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم و آماده شدم رفتم سمت دانشگاه
سر کلاس اصلا حوسم به کلاس نبود ،نفهمیدم استاد درباره چی صحبت میکنه
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت29
بعد تمام شدن کلاس ،از دانشگاه بیرون رفتم
چند قدمی رفتم که یه دفعه صدای بوق ماشین اومد
توجهی نکردم
یه دفعه یه صدایی اومد: نرگس جون
برگشتم نگاه کردم،مادر اقای زمانی بود
رفتم نزدیکتر
- سلام
مادر آقای زمانی: سلام عزیزم سوار شو میرسونمت
- دستتون درد نکنه ،خودم میرم
مادر اقای زمانی: بیا سوار شو میخوام باهات حرف بزنم
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم
مادر اقای زمانی: اسم من نسرینه
( قیافه الانش با دیشب کلی فرق داشت ،انگار دیشب به اجبار اونقدر حجاب و داشت )
نسرین: نمیدونم حسام چه جوری،عاشق تو شده، ما میخواستیم از ایران بریم ولی به خاطر اصرار حسام موندیم
حسام اینقدر عاشق رفتن به سوریه بود ،فکر نمیکردم هیچ وقت عاشق کسی بشه
وقتی هم که بهم گفته عاشق تو شده،خوشحال شدم و گفتم ،پس دیگه به رفتن فکر نمیکنه
من واسه حسام خیلی برنامه ها داشتم ،وقتی اومدم خونتون ،فکرشو نمیکردم حسام ،عاشق دختری مثل تو بشه ،منو پدرش ،راضی به این وصلت نیستیم ولی به خاطر حسام قبول کردیم ،هرچند میدونیم یه روزی حسام پشیمون میشه
( من فقط گوش کردم به حرفاش وچیزی نگفتم، اشک از چشمام جاری )
- حرفاتون تمام شد؟
نسرین: نه ،ما خونه شما یه عقد ساده برگزار میکنیم ولی بعد عقد یه جشن بزرگ واسه خودمون میگیریم ،دلم نمیخواد انگشت نمای کل فامیل بشیم که چرا واسه تک پسرشون جشنی نگرفتن، ازت میخوام با حسام صحبت کنی راضیش کنی،بیاد جشن
- ببخشید ،اگه میشه نگه دارین ،من پیاده میشم
نسرین: میرسونمت
- نه خیلی ممنون، جایی کار دارم باید برم
از ماشین پیاده شدم و یه دربست گرفتم رفتم امام زاده صالح
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای شهید زین الدین در مورد امام زمان(عج)
صحبتهای شهید زین الدین در مورد امام زمان(عج)
@shahid_gomnam15
🌹ده شهید در یک قاب ...
▫️ایستاده از راست:
شهید ساجد کاظمیراشد
شهید حسین صفری
شهید مجید شریفزاده
شهید داود فیروز زرین
▫️نشسته از راست:
شهید علیرضا بابایی
شهید داود نظافت
شهید صمد خشکبارچی
شهید عبدالرحمان هراتی
شهید قاسم هریسی
شهید خلیل نوبری
این رزمندگان جمعی گردان امام حسین (ع)
لشکر۳۱عاشورا بودند که در عملیاتهای مختلف
در ۸ سال دفاع_مقدس به شهادت رسیدند.
@shahid_gomnam15
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️
خداوندا 🤲
بحق خانم فاطمه زهرا س🖤
برای عزیزانم راهی از نور قراربده ✨
وقلب هایشان را مملوءاز یاد خود گردان ♥️
ای بخشاینده🤲
و دعاهایشان را مورد قبول بگردان 🙏
ای لایق ستایش✨🙏
آمیــن یا رَبَّ 🙏
زهرا مرو مرو زخانه یارم😔
تویی همه باغ و بهارم🥀
خانه بدون تو خزونه🍂
بنما نظر به حال زارم😢
▪️ شهادت
🖤حضرت زهرا س
▪️تسلیت باد
✨شب بخیر
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-مۍگفـت:
اگر میگویـید الگویتان
حضرت زهراسلاماللهعلیها است باید
ڪاری ڪنید ایشان از شما
راضے باشند و حجابشمافاطمۍباشد....🌿`
شهیدابراهیمهادی
@shahid_gomnam15
🏷اهمیت نماز شب و سحر
☘ کسی که شب با خدا خلوتی ندارد و اُنس با او ندارد، این در دوستی اش دروغگوست.
☘ این گناه که نمی گذارد با خدا خلوت کنیم و نماز شب بخوانیم چیست؟ برای بنده و جنابعالی که نباید قمار و دزدی باشد، نیّت خلاف نمی گذارد ما نماز شب بخوانیم، و هرکس باید مطابق مقام و موقعیت و تحصیل و غیره ببیند آن چیست که از او توفیق شب زنده داری و نماز شب خواندن را گرفته است؟
☘ خواندن و تلاوت قرآن نیز همین طور است. روزی چقدر تلاوت قرآن داریم؟ اگر این توفیق را نداریم باید علت آن را بدست بیاوریم