eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6.2هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🌸..! امروزولایت،مـلاک‌ومعیار میزان‌اسـت‌که‌راه‌راگم‌نکنیم پس‌باید‌مطیع‌محض‌باشیم. شھید‌مدافع‌حرم‌حجّت‌باقری @shahid_gomnam15
گـــــــوش‌ڪـــــــــــن‌ بازڪسے‌بین‌دعاگفت: .. :)💔🥀! @shahid_gomnam15
♥️🌸..! فقط‌امام‌حسین(ع)روبچسب‌هرچی میخوای‌ازش‌بخواه‌یکی‌یدونه‌ست‌و ازخداهرچی‌بخوادبھش‌میده... شھیدمدافع‌حرم‌روح‌الله‌قربانی @shahid_gomnam15
♥️🌸..! شھیدشدن‌دل‌می‌خواهد دلی‌که‌‌آنقدرقوی‌باشدوبتواند بریده‌شودازهمه‌تعلقات؛ دلی‌که‌آرام،له‌شودزیرپایت وشھدا‌دلدارِبی‌دل‌بودند..(: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
با علی بعد از نماز مغرب و عشا رفتیم پیش روحانی مسجد. علی رو کرد به روحانی و گفت: می بخشید حاج آقا، من و دوستم وقتی از مدرسه تعطیل می شویم، موقع برگشت توی مسیرمان به دبیرستان دخترانه بر می خوریم و ناخودآگاه چشم ما به نامحرم می خورد، باید چه کار کنیم؟ حاج آقا لبخندی زد و گفت: آفرین بر شما جوان ها که توی این فضای مسموم، دنبال این هستید خودتان را از گناه دور کنید. جوان های مثل شما توی این دوره زمانه خیلی کم پیدا می شود، بهترین راه این است که خودتان را از گناه دور نگه دارید. از مسیر دیگری بروید خانه که نگاهتان به نامحرم برخورد نکند... . علی در بدترین شرایط و آلوده ترین محیط، خودش را حفظ کرد و تحصیلاتش را تمام کرد. @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐•• بوی‌گل‌های‌بهشتی‌ز‌فضامی‌آید عطرفردوس‌هم‌آغوش‌صبا‌می‌آید🌼 نوگل‌‌مصطفوی،‌زینت‌باغ‌علوی مظهرپنج‌تن‌آل‌عبا‌می‌آید✨ مَـراتـٰادِل‌بُـوَددِلبَـرطُ‌بـآشے‌..💕
💫نماز پرفضیلت پنجشنبه_های_ماه_شعبان ♥️پیامبراکرم صلی الله علیه واله: 💐هر کس در پنجشنبه های شعبان ۲ رکعت نماز در هر رکعت بعد از حمد ۱۰۰ بار سوره قل‌هو‌الله‌احد بخواند و بعد از سلام، ۱۰۰ بار بر پیامبر صلوات بفرستد، 💐 خداوند همه‌ی حوائج دینی و دنیایی او را برآورده می‌سازد. 📚مفاتیح الجنان اقبال الاعمال .
🌸 بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 بیست و یکمین روز (4اسفند) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱 گروه ختم صلوات مون ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجشنبه اس شادی روح پاک شهدای عزیزمون ... جمیع امواتمون، صلواتی همراه با سوره ی حمد قرائت کنیم🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته از شهید 🌻سر دو راهی گناه وثواب به حب شهادت فکرکن... به نگاه امام زمانت فکرکن... 🌼🍃ببین میتونی ازگناه بگذری...؟! 👣ازگناه که گذشتی ..از جونت هم میگذری...🕊 ✍🏻شهید محمودرضا بیضایی 🌿
جانِ‌هر‌زنده‌دلی🍃 زنده‌به‌جانِ‌دگراست....! من‌همانم‌که‌دلم✨ زنده‌به‌یادشهداســـت...! @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 زبیر و نصرانی با تعجب به تپه سیاه نگاه می کنند. زیر نور مهتاب ، بر بلندای تپه ، اسب سواری ایستاده . نصرانی نگران سری تکان می دهد و می گوید: _ من او را نمی شناسم ! زبیر مشک آبی را از زمین برداشته و به دست نصرانی می دهد. _ بیا این مشک را با خودت ببر . نصرانی مشک را گرفته و به نشانه تشکر سری تکان می دهد. زبیر شمشیرش را به طرف نصرانی دراز می کند و می گوید: _ این شمشیر را هم با خودت ببر . نصرانی نمی داند چه باید بگوید. زبیر ادامه می دهد: _ راهی که تو می روی در آن آبی نیست . هر چند که پیش از طلوع خورشید به سارون خواهی رسید ! با دست به قسمتی از آسمان اشاره می کند. _ آن ستاره را نگاه کن. جوری برو که آن ستاره همیشه برابرت باشد ! نصرانی به ستاره نگاه می کند. زبیر می گوید: _ نصرانی! به ماجرایی که برایت تعریف کردم فکر کن . خدایی که برای هدایت مردمان ، موسی و مسیح فرستاده ! بی گمان مردمان بعد تر را بدون موسی و مسیح رها نخواهد کرد . هر روزگاری پیامبری و حجتی از جانب خدا دارد . مسیح زمانه ات را پیدا کن! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 در دل تاریکی کویر ، نصرانی به تاخت می رود. چشمش به ستاره توی آسمان است تا راهش را گم نکند . گاهی میلن تاخت،سرش را به عقب می چرخاند و به پشت سرش نگاه می کند. کسی دنبالش نیست. صدای زبیر مدام توی گوشش تکرار می شود. _ مسیح زمانه ات را پیدا کن! با خودش فکر می کند آخر چگونه ممکن است خدایی که برای هدایت مردمان یک روزگار ، مسیح فرستاده است ، برای هدایت مردمان روزگاری دیگر ، کسی را نفرستاده باشد! توی همین فکر و خیال ها بود که به یک باره شبحی سپید پوش برابرش ظاهر می شود! نصرانی ترسیده و وحشت زده افسار را به شتاب می کشد . تمام تنش می لرزد. گویا یک جن یا شبح در برابرش ایستاده ! اسب شیهه ای می کشد و روی دو پا بلند می شود. نصرانی نمی تواند خودش را روی اسب نگه دارد ! به خاک برهوت می افتد. ترسیده خود را جمع و جور می کند و آشفته دنبال شمشیر و مشک آبش می گردد. شبح سپید پوش با پای پیاده پیش می آید و برابر نصرانی می ایستد . نصرانی با وحشت عقب می رود و می گوید: _ کیستی ؟! شبح سپید پوش با صدای گرمی می گوید: _ تو چه فکر می کنی؟! نصرانی آرام سر می چرخاند طرف شمشیر. توی این تاریکی چگونه باید شمشیرش را بر خاک برهوت پیدا کند؟! هر چه نگاه می کند خبری از شمشیر نیست. به شبح سپید پوش نگاه می کند و می گوید: _ شبحی سرگردان در برهوت! یا شاید مرده ای گریخته از گور! شبح سپید پوش لبخند می زند. _ کاش همان بودم که گفتی! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
به ورزش بسیار علاقه‌مند بود. با دوستان خوبی که در مسجد داشت قرار می‌گذاشت و با هم فوتبال بازی می‌کردند و اصلا همین علاقه به ورزش بود که او را سر زنده و سر حال و شاداب نگه می داشت. منتظر نمی ماند که اتفاقی بیفتد و روحیه اش را عوض کند، خودش دست به کار می شد. گاهی در خانه با هم کشتی می‌گرفتیم! گاهی هم در حیاط خانه فوتبال بازی می‌کردیم. @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا