eitaa logo
شهید گمنام
3.6هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
7.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال دهم 👇👇👇👇👇 معیار شون برای انتخاب همسر چی بود؟ 🌺🌺🌺
شهید گمنام
سوال دهم 👇👇👇👇👇 معیار شون برای انتخاب همسر چی بود؟ 🌺🌺🌺
معیار اصلی خوب مثل بقیه اخلاق خیلی مهمه ... ولی به نظر من علاوه بر اخلاق اعتقادات دو طرف هم مهمه باید جوری باشه که همسرها علاوه بر واجبات شرعی که باید مقید باشند اعتقاداتشون هم مثل هم باشه ... مثل آقا محسن یه آتش به اختیار جهادی بود که وقتی ازدواج کرد با خانومش میرفت .. چه راهیان نور چه هر کاری که در خط و مسیر شهدا باشه ...
سوال یازدهم 👇👇👇👇👇 اگه کسی پیش شهید دروغ میگفت یا غیبت می‌کرد چکار میکردن؟ 🌺🌺🌺
شهید گمنام
سوال یازدهم 👇👇👇👇👇 اگه کسی پیش شهید دروغ میگفت یا غیبت می‌کرد چکار میکردن؟ 🌺🌺🌺
حتما تذکر میداد .. با لحنی خوش میگفت که اینکار اشتباهه .. اگه تو جمع هم بود تذکر میداد ... خصوصا رو غیبت زیاد حساسیت نشون میداد ...
شهید گمنام
عکس نوجوانی شهید تو اردوی راهیان نور ...
سوال دوازدهم 👇👇👇👇👇 ارتباط و برخورد شهید ما نامحرم های فامیل در چه حدی بود ؟ 🌺🌺🌺
شهید گمنام
سوال دوازدهم 👇👇👇👇👇 ارتباط و برخورد شهید ما نامحرم های فامیل در چه حدی بود ؟ 🌺🌺🌺
چند نفر از فامیل به مادرم گفته بودند که ما یاد نداریم که محسن یک بار تو صورت ما نگاه کرده باشه . اگه باهاش هم سلام و علیک میکردند یا حرفی میزدن رو زمین نگاه میکرد و جوابشون را میداد ... یه دو سه مورد هم خودم شاهد بودم که به مادرم میگفت به فلانی بگو اینجا میاند با حجاب بیاند ..
سوال سیزدهم 👇👇👇👇👇 نظر شهید حججی در مورد ولایت فقیه چی بود؟ 🌺🌺🌺
شهید گمنام
سوال سیزدهم 👇👇👇👇👇 نظر شهید حججی در مورد ولایت فقیه چی بود؟ 🌺🌺🌺
یه دست نوشته دارند که : انشاءالله شهادتم صدق گفتارم را بیان میکند . که راه ولایت همان راه علیست رهبر برحق سید علیست ....
سوال چهاردهم 👇👇👇👇👇 تما م لحظه ها خاطره هست خاطره ای که برا شما خیلی به یاد ماندنی بوده از شهید عزیز برامون میفرمایید 🌺🌺🌺
شهید گمنام
سوال چهاردهم 👇👇👇👇👇 تما م لحظه ها خاطره هست خاطره ای که برا شما خیلی به یاد ماندنی بوده از شهید عز
خاطره که زیاده ولی چیزی که تو ذهنم هست اینه که یه روز تو تیرماه هوا خیلی گرم بود میخواست بره قم و جمکران اومده بود پدرم را ببره .. اون روز روزه مستحبی گرفته بود مادرم نگران بود میگفت هوا گرمه میخوای چند صد کیلومتر رانندگی کنی اذیت میشی روزه ات را افطار کن قبول نمیکرد منم بغلش کردم و مادرم مقداری آب خوردش داد کلی خندیدیم ...