💢توسل به حضرت زهرا(س)
🔸«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
🔹میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک⚠️ بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
🔸یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم🤲 و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم😭دعا کردم.
🔹در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند❌
#شهید_احمد_جولاییان🌷
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
@shahid_gomnam15
معرفی شهید
‹🔏›
همه او را با نام #جهادی
«غریب طوس» میشناختند؛ این نشان از علاقهی مدافع لبنانی به #امام_رضا بود
شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به #ارباب کرد. حسین(علیهالسلام) شهید شد اما نگران خیمهها بود و #احمد شهید شد اما نگران مردم دنیا بود.
نگران دخترانی که پیرو #حضرت_زینب هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی پروفایلها
خوش رقصی می کند.
نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند.
نگران دنیای #مجازی این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود.
نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است
شهید احمد مشلب مدافع شد تا حسین(علیهالسلام) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای شیطان بر قلب هایمان نباشد...
شهیدانه
🕊
@shahid_gomnam15
🌹«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
🔹میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
🔸یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
🔹در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
🌹#شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
خاطرات #شهید_احمد_مشلب🎋
راوے: مادر شہید
#احمـد در زندگے بہ معنویت اهمیت زیادے مےداد و براے انجام عبادت دستور خاصے داشت. نمازشب مےخواند و زیارت عاشورا، نماز عهد و تسبیح حضرت فاطمہالزهر{سلاماللّٰہعليها} را ترک نمےکرد. دائماً مشغول انجام دادن برنامہ هاے عبادے خود بود. احمد نہ تنها بہ تلاوت قرآن، بلکہ در آیات قرآن تدبر مےکرد و ساعت ها بہ مطالعہ آیات قرآن مےپرداخت. تمام تلاشش این بود کہ پس از درک دقیق آیات و تفاسیر آنها، بتواند بہ آنچہ قرآن گفتہ عمل کند.
#خاطرات
#شهید_احمد_مشلب🪴
«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
🌹🍃🌹🍃
«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
#شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ
سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...
به نیابت از شهید#احمد مکیان
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
صبحتون_شهدایی✨
@shahid_gomnam15🍃
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسنه ای که در اخلاق#احمد موج میزد و همه را جذب خود میکرد گذشت او بود هرگز از کسی خشمگین نمیشد و هرگز از کسی کینه به دل نداشت و مواظب بود کسی از او دلگیر نشود. اگر کسی به هر دلیلی از او دلگیر میشد چشم روی هم نمی گذاشت تا ناراحتی او را رفع کند.
هر کاری به احمد واگذار میشد تلاش میکرد به بهترین نحو ممکن انجام دهد او نسبت به کارش متعهد بود و با دلسوزی برای بچه ها مربی گری می کرد. احمد بخشنده و دست و دل باز بود وقتی چیزی به کسی قرض می داد، آن را پس نمی گرفت و به او کادو میداد. همه ی اطرافیان خود را با بخشندگی خود خوشحال میکرد. یکی دیگر از شاخصه های احمد صبر او بود. در زندگی کار و امور مربوط به خود صبور و شکیبا بود..♥!
#شهیداحمدمحمدمشلب🌸
@shahid_gomnam15🍃