از زندان بوشهر زنگ زد. گفت: در مورد
🌹#شهیدهادی باید مطلبی بگویم:
من مدتهاست در زندان هستم و به نماز و... بی توجه بودم. یکبار کاغذی در زندان پیدا کردم که چند خاطره زیبا و کوتاه از این #شهید نوشته بود. آنها را خواندم و دوست داشتم از این #شهید بیشتر بدانم.
از خاطرات او یاد گرفتم که همه چیز دست خداست. از خدا خواستم بقیه خاطرات او را به من برساند. گفتم انشالله باعث هدایت من به سوی نماز و دین شود.
روز بعد مرا به بند دیگری منتقل کردند. تا وارد شدم دیدم روی طاقچه دو جلد کتاب سلام بر ابراهیم قرار دارد! نمی دانید چقدر خوشحال شدمو از خدا تشکر کردم.
سه ماه از آن روز گذشته. #ابراهیم حجت مسلمانی من شد.
نمازهای من همیشه اول وقت است و هیچکدام در این مدت قضا نشده.
روزها برایش قرآن می خوانم.
عجب رفیقی است این ابراهیم...
📙یاران ابراهیم. اثر گروه #شهیدهادی