مجید خود را در قبال دیگران مسئول می دانست و سعی می کرد به آن ها کمک کند تا احساس کمبود نکنند . حتی بعد از اتمام کلاس خودش آن ها را به منزلشان می رساند .به حجاب و صبوری توصیه میکرد. او خیلی منضبط و دقیق بود و همه کارهایش را ثبت میکرد. میگفت : خواب دیدم که شهید شدهام و تیر به اینجا خورد، دقیقاً جایی که تیر خورده بود را نشان میداد.
#شهید_مجید_صانعی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@shahid_gomnam15
🌷 #شهید_مجید_صانعی
توی باشگاه، یکی از بچه ها خیلی اهل دعوا و اذیت کردن بود. همه ی بچه ها از دست او شاکی بودند. تا اینکه یک بار حین تعویض لباس، یک دفعه از جیبش یک پاکت سیگار روی زمین افتاد! همه ی ما منتظر برخورد خشونت آمیز استاد مجید بودیم. خوشحال از اینکه بالاخره یک سوتی بزرگی دست استاد دارد و همین می توانست ما را از شر این هم باشگاهی شرور نجات بدهد! استاد مجید آنجا هیچ واکنشی نشان نداد. توی خلوت، با او چند جلسه صحبت کرد. تمام مشکلات بچه ها با آن بنده خدا حل شد. نفس مسیحایی استاد بار دیگر کار خودش را کرد.
🌷 یک جمله ی خیلی معروفی هم داشت و می گفت: بچه ها دقت کنید: دینِ ما را به جای این که درست معرفی کنند، متاسفانه درشت معرفی کرده اند!! برخی از جوان های ما را از دین، زده کرده اند. برخی به اشتباه، دین مداری و دین داری را خیلی سخت جلوه داده اند. بچه ها شما تحقیق کنید، اصل دین خیلی جذاب و ساده و راحت است. با همین نگاه درستی که داشت، بچه ها هم با جان و دل، حرفش را می پذیرفتند و مذهبی می شدند.
#شهید_مجید_صانعی