ازدواج ما درست سال ۱۳۵۷ در ایام انقلاب بود. آن ایام وضعیت پادگان ها به هم ریخته بود. اکبر صبح میرفت و یکی دو ساعت بعد برمیگشت. وقتی از محل کار برمیگشتم بوی غذا تمام خانه را پر میکرد! خیلی با من همراهی میکرد. گاهی پیش میآمد برای انجام کاری بلند میشدم، سریع میگفت کجا؟ مثلا میگفتم میخواهم ظرف ها را بشورم. میگفت بنشین با هم میرویم. اکبر میگفت دلیلی ندارد که مرد کار نکند.
#علی_اکبر_شیرودی
@shahid_gomnam15
اکبر برای انجام کار و مأموریت، کسی را مجبور نمی کرد. اول خودش پیش قدم می شد و بقیه به دنبالش بودند. این گونه حرکاتش نشان می داد که از شجاعت و جوهره ی فرماندهی بالایی بهره مند است. با این که درجه اش ستوانیاری بود، اما به راحتی با افسران بالاتر از خود که در عملیات ها شرکت داشتند هماهنگ بود. حد و حدود رفتار و برخوردش را هم می دانست. به کسی بی ادبی یا توهین نمی کرد. خلبان ها هم حرفش را گوش می کردند. شاید یکی از دلایل همدوشی افسران رده بالا با او، علاقه ای بود که به او داشتند.
شهید#علی_اکبر_شیرودی🕊🌹
@shahid_gomnam15