eitaa logo
شهید گمنام
3.6هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
7.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 سلیمان می گوید: _ چرا راه دور ؟! مگر در غدیر نبود که محمد صدامان زد و گفت :به نوبت پیش بیایید و علی را با نام ((امیر المؤمنین)) صدا بزنید و به او سلام کنید . یادتان نیست ؟! گفت پیش بیایید و با او دست بیعت بدهید ! انگار همین دیروز بود ! بعضی از ما مثل آتش گداخته زبانه می کشیدند و این سو و آن سو می رفتند ! یادتان نیست ابابکر از محمد چه پرسید ؟! خالد می گوید: _ چطور از یاد برده باشیم؟! ابابکر گفت: ( ای محمد با ما چه می کنی ؟! گفتی خدا ، گفتیم به روی چشم ! گفتی قرآن ، گفتیم به روی چشم ! گفتی نماز ، گفتی روزه ، گفتی زکات ، گفتی حج ، و ما همه را پذیرفتیم . ما را از شراب نهی کردی! باز سکوت کردیم و زبان به اعتراض نگشودیم! حالا تو را چه شده که علی را بر ما سوار کردی ؟! آیا این دستور خداست که مابا علی بیعت کنیم و او را صاحب اختیار خود بدانیم؟! ) ابو حامد سری تکان می دهد و می گوید: _ خوب یادم هست که محمد غضبناک شد ! آن چنان که صورتش چون خورشید سرخ گشت ! صدایش را بالا برد و گفت :( این دستوری از جانب خداست و اطاعت از آن واجب است ! ) وقتی می گویم دین محمد علی ست همین را می گویم که او در غدیر دست علی را بالا برد و اطاعت از او را در ردیف اطاعت از خدا قرار داد ! خالد متعجب از سکوت ماهان سرش را بر می گرداند به عقب و می گوید : _ تشنگی تو را لال کرده ؟! هنوز جمله اش را کامل نگفته است ، که مات و مبهوت متوجه طناب پاره و اسب بی سوار می شود . خبری از ماهان نیست ! خالد فریاد می زند: _ گریخته ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15