eitaa logo
شهید گمنام
3.6هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
7.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 کتاب ( کتاب مخفی ) 🌷 پای تپه بی رمق از چرخیدن می ماند . نور مستقیم آفتاب به چشم هایش می تابد و پیش از آن که ماهان دست هایش را سایبان چشم هایش کند ، صدای شیهه اسبی به گوش می رسد .خیلی زود تر از آنکه بخواهد خودش را جمع و جور کند ، اسب سوار سیاهپوش بالای سرش می رسد . ماهان وحشت زده به اسب سوار نگاه می کند . سوار صورتش را با دستار پوشانده و جز چشم هایش ، چیزی از آن پیدا نیست . ماهان بر خاک برهوت می نشیند . حالا دیگر جز انتظار برای مرگ کاری از او ساخته نیست . سوار از اسب پایین آمده و چند قدم مانده به ماهان ، شمشیرش را از نیام می کشد . صدای تیز شمشیر ی که از نیام بیرون آمده، توی گوش ماهان زنگ می زند . ماهان ترسیده بر خاک برهوت عقب می رود و می گوید : _ رهایم کن ! از جانم چه می خواهی ؟ سوار با قدم های پر صلابت به ماهان میرسد . بالای سرش می ایستد و نگاهش می کند . تن تنومندش براب خورشید را گرفته و بر ماهان سایه انداخته . ماهان خشم را در مردمک های سوار می بیند . می خواهد دوباره خود را عقب بکشد که نمی تواند ! سوار چکمه چرمی اش را بر نامه ماهان گذاشته و چونان میخی فولادی آن را به خاک دوخته ! شمشیر آرام پایین آمده و برابر صورت ماهان قرار میگیرد . سوار میگوید: _ خوب به این تیغ نگاه کن ! ادامه دارد ... @shahid_gomnam15