「🌸」
⭕️خیلی زیباسـت
ولی از زیباییش برای خدا استفاده کرد
نه برای ناموس مردم
عکسشو نذاشت تو اینستا
زیرش ننوشت من و عشقم تو فلان پارتے
|شهید مدافع حرم #علا_حسن_نجمه|
⭕️ پولدار
ولی پولشو ول کرد رفت
خودشو خرج کرد برای خدا
نه اینکه پولشو خرج کنه بره فلان کشور تفریح
|شهید مدافع حرم #احمد_مشلب|
⭕️لات بود
ولی عکسشو تو پیج ارازل و اوباش نذاشتن
عکس خودزنیاش و دعواهاشو پر نکرده بود
تو اینستا و فضای مجازی
لاتیشو خرج بی بی زینب(س) کرد
چند ماه آخر خیلی تغییر کرد،
زیرورو شد
روز قبل شهادتش به بچه ها گفت
فردا این خالکوبی پاک می شود و واقعاً هم همان شد.
روضه حضرت زینب
مجید را زیرورو می کند.
|شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانے|
#شهیدانه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سنگينترین امتحانها در آخرالزمان، یعنی قبل از ظهور، دورانِ پایانِ غیبتِ حضرت ولی عصر (ارواحناه له الفدا) اتفاق میافتد!
مداحی_آنلاین_به_فدای_شور_و_شین_شهدا_محمدحسین_حدادیان.mp3
3.58M
🍃به فدای شور و شین شهدا
🍃اسم رمزه یاحسین شهدا
کربلایی محمدحسین حدادیان
جانا چه گویم شرح فراقت؟
چشمی و صد نم، جانی و صد آه...
#یا_ابا_صالح
#امام_زمان_عج💚
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💥امام رضا(ع) او را طلبید;حکایت «شهید محمد مردانی» که پیکرش از کرمانشاه به مشهد رفت
🌸سال 87 روز قبل از تولد امام رضا(ع)، نمی دونم چه حسی وادارم کرد که بیام بهشت رضا(ع). عجیب دلتنگ شده بودم. انگار همه غصه های عالم را با من تقسیم کرده بودند. حس پنهانی مرا در بین قبور شهدا به دنبال گمشده و مرادی می کشاند و کمیل هم با تعجب فقط دنبال من راه می آمد. آفتاب داغ تابستان صورتم را عجیب نوازش می کرد و از طرفی حال و هوای آن روز من را منتظر قرار داده بود. وقتی که در بین قبور شهدا راه می رفتم از فاصله ای دور چشمم به پدر و مادر شهیدی افتاد که در ظهر گرما به زیارت شهیدشان آمده بودند؛ ظهر... گرم... تابستان... خلوت...
🌺به آن ها نزدیک می شوم و مهمان محبت و صفای آن ها می شوم. از روی سنگ مزار شهید مشخصاتش را نگاه کردم؛ شهیدمحمد مردانی، شهادت کردستان. از آجیل و میوه و شیرینی و انواع تنقلات که کنار تربت شهید بود، خیلی تعجب کردم. مادر شهید که تعجب مرا دیده بود شروع کرد به صحبت کردن؛ قبل از اینکه ما سؤالی بپرسیم:
🌸محمد تنها فرزند ماست. امروز روز تولد محمده و ما اومدیم براش جشن تولد بگیریم.
🌺وقتی چهره کمیل رو نگاه کردم، بغض رو در نگاهش دیدم. نمی دونم چی شده بود که ما از مسافتی دور دعوت شده بودیم به جشن تولد شهید در کنار مزار شهید. دیگه اشکمان مجالی برای سؤال پرسیدن به ما نداد. مادر شهید که بغض ما را دید، شروع کرد به روایت از شهید:
🌸روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند.
🌺اینجا بود که پدر شهید با تمام کسالتی که داشت، شروع کرد صحبت کردن. می گفت: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم سربازی شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود.
🌸حاج آقا پدر شهید می گفت: یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد.
🌺به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار امام رضا(ع) دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد.
شهید #محمد_مردانی🕊🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
نزدیکتری از رگِ گردن به گدایت
ماییم و طوافِ حرم کرب و بلایت
در روز قیامت که جهان دور تو جَمعست
بگذار که ما نیز بیفتیم به پایت
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ ما انقلابی هستیم - حاج امیر عباسی و حاج میثم مطیعی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📸گزارش تصویری از برگزاری مراسم دعای پرفیض کمیل
با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج اکبر رحیم آبادی
و مداحی برادر حاج علی کدخدایی
در جوار مرقد مطهر شهید گمنام روستای فتح آباد علیا
🔹ستاد برگزاری مراسمات شهید گمنام
🆔@shahid_gomnam_fathabad
49.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری از برگزاری مراسم دعای پرفیض کمیل
با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج اکبر رحیم آبادی
و مداحی برادر حاج علی کدخدایی
در جوار مرقد مطهر شهید گمنام روستای فتح آباد علیا
🔹ستاد برگزاری مراسمات شهید گمنام
🆔@shahid_gomnam_fathabad
از امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) روایت شده است:
برای خداوند در روز جمعه هزار نسیم رحمت است که هرچه بندهاش بخواهد از آن نسیم مهرآمیز ببخشد، پس هر که بعد از عصر روز جمعه «صدبار» سوره «انّا انزلناه» را بخواند، حقتعالی آن هزار رحمت را چند برابر گرداند و به او عطا فرماید.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌹مردانی که هرگز از یاد نخواهند رفت
🌹سالگرد تشییع پیکر شهدای غواص؛ رزمندگان و غواصان، دل به دریا زدند تا کشور بماند و سالها بعد، از آنها پیکری مطهر با دستانی بسته به یادگار برگشت
🌹با دستِ بسته است
ولی دست بسته نیست!
دستان بسته
برای شفاعت بازترند ...
🕊شادی روحشان#صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📌 متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب؛ این جوانمرد بامرام را میشناسید؟
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد و میگفت «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست».
🔹️وقتی که متوجه میشد مشتری فقیر است، نمیگذاشت بهجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت میپیچید توی کاغذ و به دستش میداد
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را میبرد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و میگفت: «بفرما ما بقی پولت».
🌷شهید «عبدالحسین کیانی»، همان جوانمرد قصاب است؛ عبدالحسین کیانی یا همان جوانمرد قصاب قصه ما در عملیات فتحالمبین پس اصابت دوازده گلوله شهید و سپس به حمزه سیدالشهدای دزفول معروف شد.
🌷 عبدالحسین انقدر محبوبیت داشت که بعد از شهادتش، چند نفر از قصابیهای دزفول فامیلیشان را تغییر دادند و کیانی کردند. آنها سر در مغازههایشان نوشتهاند «قصابی کیانی».
#شهید_شناسی
#جوانمرد_قصاب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
سلام وعرض ادب:
👈جهت عضو شدن در کانال مکتب شهید سلیمانی ریحانشهر لطفا به لینک زیر مراجعه فرمائید و لینک کانال را به دوستان و کانال های دیگر که عضو هستید ارسال فرمائید .تشکر👇
https://eitaa.com/joinchat/1249837423Cb3803cd287
🌹#شهید #جواد_محمدی:
اگه #خدا خواست و #شهادت را نصیبم کرد من در آن دنیا جلوی کسانی که بی حجاب هستند و ترویج بی حجابی میدهند را خواهم گرفت.
#حجاب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
آتش گرفتہ دل،ز فراق هوای تو
داردبهانہ ے حرم باصفای تو
آقا دوای زخم دلم یڪ زیارٺ اسٺ
جان مےدهم بہ خاطر ڪرب وبلای تو
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
شبتون حسینی💚🌙
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❣سلام امام زمانم ❣
سلام ما بـه تـو ای تالـی کتـابِ اللّه
سلام ما به تو ای ملجأ و اميد و پناه
سلام ما به نمـاز و قنـوتِ تـو ای ماه
نشستـه ام سر راهت، در انتظارِ نگاه
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#صبحتون_مهدوی💚☀️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#پای_بدون_زانو!!
🌷در عمليات كـربلای۵ تـازه مجـروح شـده بـودم؛ آن هـم روز دوم عمليات؛ ۶۵/۱۰/۲۱ يك پايم قطع شـده بـود و دسـت راسـت و سـر و سينهام تركش خورده بود. پس از اعزام به كشور آلمان، پايم را بدون زانو پيوند زدند و با ۴ ـ ۳ پـيچ، اسـتخوان ران را بـه اسـتخوان سـاق وصـل كردند. مانده بودم كه با يك پای بدون زانو و سيخ ماننـد، چگونـه نمـاز بخوانم، بنشينم، دراز بكشم و .... قبلش در عمليات كربلای۴ يك شب موقع عمليـات كـه تـا صـبح مشغول جنگ و گريز بوديم و اصلاً جز خون و شهيد و .... چيـزی نبود، نماز صبح داشت قضا میشد. برای اولين مرتبه، نماز صبح را در حال راه رفتن و با تيمم ـ آن هم از كنار جاده شلمچه ـ خوانـدم. بـرای سـجده و ركوع فقط....
🌷فقط كمی سر را خم میكرديم و سنگ از قبل برداشته شـده را بـه پيشانی میساييديم و تازه وقتی به مقر بازگشتيم، از فرمانـده و روحـانی گردان پرسيديم كه وضعيت نماز صبحمان چهجور است! ....با خود فكر میكردم حالا چهكار كنم. بعضی پيشنهاد دادند كـه همـانطور نشسته ادامه بده و نماز نشسته هم قبول است، ولی تـصميم گـرفتم كه ايستاده نماز بخوانم. برای اولين مرتبه ايستادم و موقـع سـجده چـون پای چپم زانو نداشت، به جای اينكه هفت جای بدنم روی زمـين باشـد، شـش جـای بـدنم روی زمـين بـود و ماننـد ژيمناسـتيككارهـا پـايم را میچرخاندم و مینشستم. حالا مدتهاست كه اينگونه نماز نخواندهام، ولی اين نماز هم مانند آن نماز صبح كلی كيف دارد.
#راوی: جانباز سرافراز غلامرضا عابد مسلك
❌❌ امنیت اتفاقی نیست!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
بسم رب الشهدا و الصدیقین
شهید حسین الیاسی زواره
فرزند : عباس
ولادت : ۱۳۴۵/۰۲/۱۷ زواره ، اردستان
شهادت : ۱۳۹۸/۱۲/۱۶
محل شهادت : بیمارستان شهرستان اردستان
نحوه شهادت : هنگام تأمین امنیت شهروندان و پیشگیری از شدت انتشار ویروس کرونا در اجتماع مردمی بیمارستان کامکار به بیماری کرونا مبتلا و در مورخ 1398/12/16به شهادت رسیدند.
تاهل : متاهل دارای سه فرزند
مزار : گلزار شهدای زواره
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #حسین_الیاسی_زواره🕊🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
مراسم های تشییع را چطور برنامه ریزی کردید؟
همسر شهید: حرم امام رضا که رفتیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. کتاب شهید نوید را هم که بخوانید، ارادت ایشان مشخص است. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟
بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید همسرش چند دقیقه با پیکر، تنها باشد. من آن لحظه فقط به آن فکر بودم که این مراسم مثل مراسم من است، نکند آقانوید غصه بخورد. گفتم: من همیشه دوست داشتم در مراسمم شهدا باشند و ائمه نظر کنند. این بهترین مراسمی بود که توانستی برای من بگیری. من از تو راضی ام. فقط برای من دعا کن
شهیدمدافع حرم🕊🌹
#نوید_صفری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@shahid_gomnam_fathabad
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄