تلفن خانه زنگ خورد، بابا بود با صدای خسته
پرسیدم بابا افطار کردی؟
گفت: تو قرارگاه افطار آماده کردند اما نرفتم، همینجا در خط ماندم، با رزمندهها سفره انداختیم و نان پنیر مختصری خوردیم!
گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟
گفت: "میترسم در غیبتم بچه ها با زبان روزه، اسیر یا شهید شوند".
#حاج_قاسم
#ماه_مبارک
#الگوی_زندگی