⭕️دلنوشته دختر شهید رئیسی
🔸امروز داشتیم یک دسته از داروها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا، کرم...، کرم...
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دستهایشان بی صدا گریه می کنند.
مدت زیادی بود که به خاطر سفرهای زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانوهای بابا دردهای زیادی داشت. گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد. به زحمت نماز می خواندند. این هفتههای قبل از شهادت درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود. نمیدونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج آقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که میکشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود. پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود.
وقتی میرفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاولها همه در چند ثانیه سوخت.
بعد ترها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند.
پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاج اقا....
ما را بخرد کاش
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#شهید_عزیزم #سید_حسن_نصرالله #وعده_صادق
┏━━ 🔅🔅🔅🔅 ━━┓
💠🆔 https://eitaa.com/shahid_gomnam_fathabad💠
┗━━ 🔅🔅🔅🔅 ━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به او میگفتم کمی استراحت کن
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#شهید_عزیزم #سید_حسن_نصرالله #وعده_صادق
┏━━ 🔅🔅🔅🔅 ━━┓
💠🆔 https://eitaa.com/shahid_gomnam_fathabad💠
┗━━ 🔅🔅🔅🔅 ━━┛