eitaa logo
شهید گمنام روستای فتح آباد علیا
647 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
103 فایل
🔷️مرکز اطلاع رسانی برنامه ها و مراسمات شهید گمنام روستای فتح آبادعلیا 🔸️ارتباط با خادم کانال؛ @shahid_gomnam_18 🔸️شماره کارت جهت واریز نذورات شما 👇🏻 6037691980131528 بانک صادرات بنام فاطمیه شهید گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید گمنام روستای فتح آباد علیا
🔊 #اطلاعیه ♻️ فراخوان دل نوشته ای با شهدا "نامه ای به شهید گمنام" 💠 از تمامی علاقه‌مندان
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 به مادر قول داده بود بر می گردد_ … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت : بچه ام سرش می رفت ولی قولش نمی رفت 🌹🌹🌹🍃🌹🌹🌹🍃🍃🌹 شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده 🌾🌾🌾🌾 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 یاد مادران چشم انتظار
ســـلام بـر آنہایے که رفتنـد تـابمانند ونمــاندند تـا بمیـرند و تـا ابـــد به آنانکه پلاکشـان را از گـردن خویـش درآوردند تـا مانند مـــادرشان گمنـام و بـے مــزار بمـانند مدیونیم
اگر مشتی پلاک و استخوان‌اند رموز هستی و جانِ جهان‌اند چو خونی در رگ هستی، روان‌اند چو جان، در جسم این امت نهان‌اند نشان دولت صاحب زمان‌اند(عج)
سلام. می‌گویند جز راهی ناتمام، حتی پلاکی از شما نمانده است اما عطر خوشبوی شهادت هنوز بعد از این همه سال، از پروانه وجودتان جاری است و پا به پای نسیم از لابه‌لای مژگانی چشماهایمان بالا می‌رود و نمی می‌گیرد از دلتنگی و غربت. بلند بالایی شما، حتی نخل‌های بلند سبز شهرم را شرمنده کرده و دست ارادت و پای بوسی به سمت استخوان‌ها تکیده و خاک‌های باقی مانده از شما می‌برد. حالا حس می‌کنم امانتی با شکوه بر دوشم قرار گرفته که بالهای پروانه ای من، تحمل سنگینی آن را ندارند. ...و من هنوز شرمنده پیشانی بلند شما هستم که تیرهای قناسه به آن بوسه می‌زد. همان پیشانی‌هایی که سربند یا زهرا (س) و یا حسین (ع) بر آن می‌درخشید. سربندهایی که مادرانتان با دست‌های محکم و نجیب بسته بودند تا بدرقه راهتان باشد. نمی‌دانم گمنامی شما را به کدام گیسوی سپید مادر به انتظار کشیده ای نقش ببندم که هنوز چشم به آمدنتان دارد و هر روز جلوی خانه را آب پاشی می‌کند و گرد از رخ خانه می‌گیرد. هنوز بعد از گذشت سال‌ها شکوفایی زیبایی حقیقت همیشه جاودانتان مثل طلوع هر آفتاب بر تار و پود وجود ما می‌ریزد و هر دلی را غرق در درخشندگی خورشید شهادت و ایثار می‌کند. حالا که حضور پر تپش تو در رگ‌های شهرم طوفان بپا کرده... حالا که آمدنت، آسمان و زمین به هم پیوند داده است... حالا که خاک لاله گون شهرم با صفای قدمتان معطر شده است... حالا که وجب به وجب سرزمین من مدیون رشادتهای آسمانی و دلیرانه و پهلوانی شماست؛ بگذار با همه سلولهای وجودم فریاد بکشم: ای شمایی که همچنان گمنام در زمین و شهره در آسمانهایید! دست ما را هم بگیرید! همین.