بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
🌷 شهيد ، محمد رضا تورجی زاده🌷
بیشتر مناجات ها و مداحی های محمد در مورد امام زمان بود .
خیلی دلتنگش بودم ؛ تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم ...
خوشحال بود و با نشاط ؛
یاد مداحی هاش افتادم ،
پرسیدم : محمد این همه در دنیا از آقا خوندی ، تونستی آقا را ببینی ؟
محمد در حالی که میخندید گفت :
"من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم ."😭
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی تکان دهنده از کسانی که #حق_الناس به گردن دارند.
#استاد_رائفی_پور
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
💞خوشبختی یعنی:
یه کسی توی زندگیت هست که
تورو به "سمت خدا" هل میده،
نه به سمت پرتگاه...
شهید ابراهیم هادی | هادی دلها❣
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
#خاطرات_شهید_محمد_تورجی_زاده
راوی:
دکتر سید احمد نواب.
💢از جلو نظام! بعد تا انتهای ستون آمد.معمولاً در صبحگاه آخر ستون می ایستادیم و بیشتر فرمانها را انجام نمی دادیم!
♻️اما این بار خود #محمد با عصبانیت آمد. 😡چند بار فرمان را داد. بعد هم کل گروهان حرکت کرد.
💢دوباره آمد به سمت انتهای ستون. مشکل کار را فهمید. چند نفری در انتها بودند.نظم کل بچه ها را به هم ریخته بودند. عصبانی شد. 😡پرچم را از یکی از بچه ها گرفت و چوب آن را درآورد!
♻️آمد انتهای ستون. حالا مَرد می خواست که فرمان را اجرا نکند. باز هم چند نفری بودند که 😍 شیطنت می کردند. با چوب به زمین می زد. البته به چند نفر هم خورد. بقیه حساب کار دستشان آمد.🕺
💢بعد در محوطه ای که بیشتر آن گل و لای بود همه را سینه خیز بُرد. #عجیب بود. بعد هم خودش خوابید و در آن شرایط سینه خیز رفت.
♻️بچه ها #عاشق این رفتارهای او بودند. مثل خودشان بود. اگر فرمانی می داد خودش قبلاً آن را اجرا می کرد.😇
💢در عملیات ها همیشه جلوتر از بچه ها بود. در یکی از عملیات ها شهید مرادیان که بی سیم چی محمد بود کمربند او را گرفته بود.داد می زد.کجا می ری!؟ یواش تر بگذار ما هم به تو برسیم!
♻️بعد از سینه خیز همه گروهان را جمع کرد. بعد شروع به صحبت کرد و گفت: بچه ها از دست شما ناراحتم! چرا کاری می کنید که مجبور به 😔 استفاده از ...
💢تحمل شنیدن این حرفها را نداشتیم. رابطه #محمد با بچه ها خیلی عاطفی بود. #محمد_بر_دلهای_ما فرماندهی می کرد. بعد مکثی کرد و نام چهار نفر را برد. گفت: اینها بمانند بقیه بروند! اینها همان هایی بودند که #محمد با چوب زده بود.
♻️دوباره برگشت به سمت بچه ها و گفت: کسانی که با چوب زدم بمانند!
💢همه ایستاده بودند. من هم جلو رفتم. گفت: تو چیکار داری. گفتم: خُب خودتون گفتید هر کی رو با چوب زدم بمونه. نگاهی به بچه ها کرد و گفت: من چهار نفر رو زدم. چرا همه وایسادین!
♻️چوب را داد به من. هر چند من را نزده بود!گفتم: دستت را بیار بالا! کفت: من به دست کسی نزدم. گفتم: چیکار داری، دستت رو بیار بالا! دستش رو بالا آورد، سریع خم شدم و دستش🤝 را بوسیدم. در حالی که اشک 😥 در چشمان زیبایش حلقه زده بود.
💢داد زد: بابا نکنید این کارها رو! من شما رو زدم، باید قصاص کنید! من آن دنیا هیچی ندارم که به شما بدهم و ...😰
♻️کل بچه ها در کنار او جمع شده بودند. می خواست حرف بزنه اما بچه ها نمی گذاشتند. همه می گفتند:
💢 #تورجی_جون_دوستت_داریم. #تورجی_جون_دوستت_داریم!
♻️ #محمد هم سریع به سمت چادرها حرکت کرد. بچه ها به دنبال او دویدند.همه شعار می دادند.
💢 #محمد دوید. اما بی فایده بود. بچه ها به او رسیدند. همان جا ایستاد.برگشت و لبخند زد.☺️ همه دور او جمع شدیم. بچه ها هنوز شعار می دادند. چشمانش پر از اشک بود.
♻️ #محمد گفت: من هم شما را دوست دارم. بچه ها من را حلال کنید. بعد تک تک بچه ها در حالی که از شوق اشک می ریختند او را در آغوش گرفتند.😘
💢من کمی عقب تر آنها را نگاه می کردم. زیباترین جلوه های انسانیت نمایان شده بود.
♻️ ما زیباترین جلوه های پاکی و معنویت را در جنگ دیدیم.
💢ما در آن بیابان و در آن روز زیباترین صحنه های انسانیت را می دیدیم. ای کاش دوربین ها 🎥می توانستند این صحنه ها را ثبت کنند.
🌸💫❄️🌸💫❄️🌸💫❄️🌸
💢 #شهید_تورجی_زاده در کارش جدی و نظم برایش مهم بود.
❄️ #شهید_تورجی_زاده بسیار مهربان و بچه ها گردان خیلی او را دوست داشتند.
💢اگر ما هم میخواهیم مثل شهدا باشیم.
باید به حق الناس بسیار اهمیت بدهیم.
❄️اگر دنبال حاجت گرفتن از شهدا هستیم.
باید به حق ناس ها خیلی توجه کنیم.
💢امثالی مثل #شهید_هادی و #تورجی_زاده و #حججی و #شهید_سلیمانی #شهید_پلارک و خیلی از شهدای دیگر ...اینگونه بودند.
که خداوند چنین مقامهایی را نصیبشان کرده.
❄️امروز پنج شنبه .
#ختم_سوره_یس و
#ختم_صلوات
جهت شادی روح همه اموات جمع و علمای اسلام و امام و شهدای عزیزمان.
💢و به نیت رد مظالم ( اگر کسی بر گردن ما یا بر گردن پدر و مادر ما حقی دارند میباشد )
🌹🍃🌹🍃
🌸💫❄️🌸💫❄️🌸💫❄️
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸💫❄️🌸💫❄️🌸💫❄️🌸 💢 #شهید_تورجی_زاده در کارش جدی و نظم برایش مهم بود. ❄️ #شهید_تورجی_زاده بسیار مهرب
تا فردا غروب جمعه وقت خواندن هست.
29 Mihmani (1394-5-14) Mashhad.MP3
23.21M
🔈 #مهمانی
* نحوه اکرام میهمان و نهی از تحقیر میهمان
* پذیرایی شایسته و مملو از آداب و مضامین عملی و اخلاقی امام موسی کاظم علیه السلام به روایت محمد ابن جعفر ابن عاصم
* بهترین حالت نیکی کردن به دیگران از منظر موسی ابن جعفر علیه السلام
* فشار قبر انسانهای تنگ نظر و دست و دلباز
* تفاوت حسادت و تنگ نظری
* پاسخ به سوال: آیا در مقابل دعوت انتظار دعوت شدن داشته باشیم؟
* پاسخ به سوال: نیکی کردن به بهترین حالت در روایت فوق در حال حاضر امکان پذیر است؟
* تبیین سفارش حضرت علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام در نامه ۳۱ نهج البلاغه
* پاسخ به سوال: چرا توقع داشتن اجر اعمال نیک را پایمال می سازد؟
⏰ مدت زمان: ۴۴:۰۰
#مشهد
#رمضان94
#سخنان_بسیار_زیبای 👌👌👌
#استاد_امینی_خواه ( از جامعه مدرسان حوزه علمیه قم )
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_بیستــــ و ششم ۲۶ 👈این داستان⇦ 《 نماز شکر 》 ــــــــــــ
داستان واقعی
قسمت 27 و 28
نسل سوخته 👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمت_بیستوهفتم۲۷🔻
👈 این داستان⇦《والسابقون》
ـ………………………………………
🌼 #قــرآن رو برداشتم ... این بار نه مثل دفعات قبل ... با یه هدف و منظور دیگه ... چندین بار ترجمه فارسیش رو خوندم ...🌸
❣دور آخر نشستم ... و تمام خصلت های مثبت و منفی توش رو جدا کردم و نوشتم ... خصلت مومنین ... خصلت و رفتارهای کفار و منافقین ...✨
#قرآن که تموم شد نشستم سر احادیث ... با چهل #حدیث_های کوچیک شروع کردم ... تا اینکه اون روز ... توی صف نماز جماعت مدرسه ... امام جماعت مون چند تا کلمه حرف زد...
- #سیره_اهل_بیت یکی از بهترین چیزهاست🌷 ... برای اینکه با #اخلاق و منش اسلامی آشنا بشیم 🌸... برید داستان های کوتاه #زندگی_اهلبیت رو بخونید ... اونها الگوی ما برای رسیدن به خدا هستن ...🌹
تا این جمله رو گفت ... به پهنای صورتم لبخند زدم ... بعد از نماز ... بلافاصه تااومدم سر کلاس و نوشتمش ... همون روز که برگشتم ... تمام اسباب بازی هام روز از توی کمد جمع کردم ... ماشین ها ... کارت عکس فوتبالیست ها ...💫 قطعات و مهره های کاوش الکترونیک ... که تقریبا همه اش رو مادربزرگم برام خریده بود ...😊
هر کی هم ... هر چی گفت ... محکم ایستادم و گفتم ...
- من دیگه بزرگ شدم ... دیگه بچه دبستانی نیستم که بخوام بازی کنم👌 ...
پول تو جیبیم رو جمع می کردم ... به همه هم گفتم دیگه برای تولدم کادو نخرید ... حتی لباس عید🌹👌 ...
هر چقدر کم یا زیاد ... لطفا پولش رو بهم بدید ... یا بگم برام چه کتابی رو بخرید ...🌸
خوراکی خریدن از بوفه مدرسه هم تعطیل شد ...👌
کمد و قفسه هام پر شده بود از کتاب ... کتاب هایی که هر بار، فروشنده ها از اینکه خریدارشون یکی توی سن من باشه... حسابی تعجب می کردن😳🌸 ...
و پدرم همچنان سرم غر می زد😒 ... و از فرصتی برای تحقیر من استفاده می کرد ...
👈با خودم مسابقه گذاشته بودم ...
#امام_صادق (ع) فرموده بودند ... مسلمانی که 2 روزش عین هم باشه مسلمان نیست ...👌🌸
#چهل حدیث #امام_خمینی رو هم که خوندم ... تصمیمم رو گرفتم ... چله برمی داشتم ... چله های اخلاقی ... و هر شب خودم رو محاسبه می کردم ...
اوایل ... اشتباهاتم رو نمی دیدم یا کمتر متوجه شون می شدم ... اما به مرور ... همه چیز فرق کرد ... اونقدر دقیق که متوجه ریزترین چیزها می شدم ... حتی جایی رو که با اکراه به صورت پدرم نگاه می کردم ...🌼
حالا چیزهایی رو می دیدم ... که قبلا متوجه شون هم نمی شدم ...😊👌
ـ~~~~~~~~~~~~~~~~~
#ادامــــــه_دارد...✨✨✨
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیست_و_هشتم ۲۸
👈این داستان⇦ 《 پسر پدرم 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌀هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ...
🔹چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ...😑😔
🔸با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ...😐
🔹وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ...
- اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ...✔️
🔸منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم😇 ... تا اینکه اون روز ...✨
🔹از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم 🛌...
وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ...😯
🔸- تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... 😀🙃
🔹مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ...😱
♨️پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ...👤
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
سلام
ان شاء الله امشب هم هیئت مجازی داریم
ان شاء الله ساعت ۲۳ به بعد
hosein-davoud.mp3
15.57M
⏯ #آهنگ بی کلام بسیار احساسی
🍃حسین حسین
👌فوق العاده زیبا
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
⏯ #آهنگ بی کلام بسیار احساسی 🍃حسین حسین 👌فوق العاده زیبا 💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده
اینو دانلود کنید
ولی بازش نکنید
بگذارید وقتی هیئت مجازی شروع شد شروع به گوش کردن کنید
بسم رب الزهرا
باذن الله و باذن رسول و باذن علی مرتضی و باذن فاطمه الزهرا و باذن الحسن
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
⏯ #آهنگ بی کلام بسیار احساسی 🍃حسین حسین 👌فوق العاده زیبا 💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده
این صوت رو گوش کنید و با ما همراه باشید
شب های جمعه میگیرم هواتو
اشک غریبی میریزم برا تو
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
دیدید تو این دنیا یه نفر یه عشقی داره
یکی زنش عشقشه یکی بچش یکی خونه یکی ماشین یکی پولش
خیلی دلتنگ حرمت شدیم ارباب
از الان دلشوره اربعین گرفتیم که نکنه امسال نشه بریم
اخ چی میشد الان تو حرمت بودیم ارباب
نگاه به حرم زیبات میکردیم و هی زیر لب میگفتیم یا حسین
درسته الان حرم نیستیم ولی دلمون رو که میتونیم بفرستیم حرم