امروز مصادف است با تولد
#شهید_حاج_احمد_ کاظمی
شهید حاج احمد کاظمی رفیق حاج قاسم امروز تولدشه حاج احمد ارادت خاصی به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها داشتند
حاج احمد به دعای حدیث الکساء و
صلوات علاقه داشتند
کسانی که دوست داشته باشند میتونند
به نیابت از #شهید_احمد_کاظمی
حدیث کساء را تلاوت کنند.
و ثواب این دعا را هدیه کنند به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
از همگی قبول باشه
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
امروز مصادف است با تولد #شهید_حاج_احمد_ کاظمی شهید حاج احمد کاظمی رفیق حاج قاسم امروز تولدشه حا
🌷🌷🌷
تعداد حدیث کساء تا الان
#601
تا فردا غروب وقت دارید تا بخونید
مداحی یاس کبود، یک نفر هست که هنوز .mp3
6.52M
🍃یه نفر هست
🍃که هنوز حالم باهاش خوب میشه
🎤 سید مجید_بنی فاطمه
#زمینه_احساسی
#یاساقی_العطشانآ
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
سلام وقت بخیر
ممنون میشم برای خواهرم ودامادمون دعا کنید دوتاشون بیمارهستن وبدحال😭😭😭😭😭
واقعا همه ما مستاصل شدیم خواهشا بگید خیلی دعاشون کنن دامادمون سرطان داره خواهرم هم از ارتفاع سقوط کرده حافظه شونو بیناییشون دچار مشکل شده واقعا مضطریم😭😭😭😭
#پیام_یکی_از_اعضا
براشون دعا کنید
👆👆👆
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_هفتاد_و_هشتم۷۸ 👈این داستان⇦《 الفاتحه 》 ـــــــــــــــــ
داستان واقعی
قسمت 79 و 80
نسل سوخته 👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد_و_نهـــم۷۹
👈این داستان⇦《 پس یا پیش؟ 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎من و آقا رسول ... دو تایی زدیم زیر خنده😁 ... آقا مهدی هم دست بردار نبود ... پشت سر هم شوخی می کرد ... هر چی ما می گفتیم ... در جا یه جواب طنز می داد ... ولی رنگ از روی صادق پریده بود ... هر چی ما بیشتر شوخی می کردیم ... اون بیشتر جا می زد ... آخر صداش در اومد ...😖😲
حالا حتما باید بریم اونجا؟ ... اون راویه گفت ... حتی از قسمت های تفحص شده ... به خاطر حرکت خاک ... چند بار مین در اومده ... اینجاها که دیگه ...💥🔥
آقا مهدی که تازه متوجه حال و روز پسرش شده بود ... از توی آینه بهش نگاهی انداخت ...
نترس بابا ... هر چی گفتیم شوخی بود ...😊
🔸اینجاها دست خودمون بوده ... دست عراق نیوفتاده که مین گذاری کنن ... منطقه آلوده نیست ...
آقا رسول هم به تأسی از رفیقش ... اومد درستش کنه ... اما بدتر ...😄
🔹پدرت راست میگه ... اینجاها خطر نداره ... فقط بعد از این همه سال ... قیافه منطقه خیلی عوض شده ... تنها مشکلی که ممکنه پیش بیاد اینه که گم بشیم ...😱😳
با شنیدن کلمه گم شدن ... دوباره رنگ از روش پرید ... و نگاهی به اطراف انداخت ... پرنده پر نمی زد ... تا چشم کار می کرد ... بیابان بود و خاک ... بکر و دست نخورده ...🌫
🔸هر چند ... حق داشت نگران بشه ... دو ساعت بعد ... ما واقعا گم شدیم ... و زمانی به خودمون اومدیم ... که دیر شده بود ...
🔻آقا مهدی ... پاش تا آخر روی گاز که به تاریکی هوا نخوریم ... اما فایده ای نداشت ... نماز رو که خوندیم ... سریع تر از چیزی که فکر می کردیم بتونیم به جاده آسفالت برسیم ... هوا تاریک شد ... تاریک تاریک🌌 ... وسط بیابان ... با جاده های خاکی ... که معلوم نبود کی عوض میشن یا باید بپیچی ...😳
چند متر که رفتیم ... زد روی ترمز ...
دیگه هیچی دیده نمیشه ... جاده خاکیه ... اگر تا الان کامل گم نشده باشیم ... جلوتر بریم معلوم نیست چی میشه ... باید صبر کنیم هوا روشن بشه ...🌅
شب ... وسط بیابان ... راه پس و پیشی نبود ...‼️
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🌙 🌙 🌙
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هشتـــــاد۸۰
👈این داستان⇦《 شب خاطره 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎ماشین رو خاموش کردیم ... شب ... وسط بیابان ... سوز سردی می اومد ... صادق خوابش برد ... و آقا مهدی کتش رو انداخت روی پسرش ... و من، توی اون سکوت و تاریکی🌌... غرق فکر بودم ... یاد آیه قرآن که می فرمود ... چه بسا کاری که ظاهر خوبی داره اما شر شما در اونه ...
🍃- خدایا ... من درخواست اشتباهی داشتم و این گم شدن ... تاوان و بهای اشتباه منه؟ ... یا در این اومدن و گم شدن حکمتیه؟ ...✨
🔸محو افکار خودم ... که آقا رسول و آقا مهدی ... شروع به صحبت کردن ... از خاطرات جبهه شون و کارهایی که کرده بودن ... و من در حالی که به در تکیه داده بودم ... محو صحبت هاشون شده بودم ... گاهی غرق خنده 😁... گاهی پر از سوز و اشک ...😭
آقا مهدی ... تلخ ترین خاطره اون ایام تون چیه❓ ...
🔻هنوزم نمی دونم چی شد که اون شب ... این سوال رو پرسیدم ... یهو از دهنم پرید ... اما جوابش، غیر قابل پیش بینی بود ...
حالتش عوض شد😰 ... توی اون تاریکی هم می شد ... بهم ریختن و خیس شدن چشم هاش رو دید ...😢
🔹تلخ ترین خاطره ام ... مال جبهه نبود ... شنیدنش دل می خواد ... دیدن و تجربه کردنش ...
ساکت شد ...😐
❤️من دلش رو دارم ... اما اگر گفتنش سخته ... سوالم رو پس می گیرم ...
سکوت عمیقی توی ماشین🚘 حاکم شد ...منم از اینکه چنین سوالی پرسیده بودم ... خودم رو سرزنش می کردم ... که...⁉️
- ظهر بود ... بعد از کلی کار ... خسته و کوفته اومدیم نهار بخوریم ... که باهامون تماس گرفتن ...☎️
صداش بدجور شروع کرد به لرزیدن ...⚡️⚡️
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ⚡️✨⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا ختم قرآن و اهداء ثواب آن به امامان و اموات مفید است ؟
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
💍💍💍
#خواستگاری
#شهید_ناصر_کاظمی
آمده بود خواستگاری.
قرار شد با هم حرف بزنیم.
او که حرف می زد، من با فرش اتاق بازی می کردم.
تا موقع عقد، یک بار هم توی صورتش نگاه نکردم.
می گفت «با تو که حرف می زدم، با خودم می گفتم الآنه که یک طرف فرش سوراخ بشه و دست هات از اون طرف بزنه بیرون. »😁😍
می گفت «من فقط دست هات رو می دیدم که با فرش اتاق بازی می کنه. »
✍یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 74
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓❓ آیا امام زمان از دیدن من و شما خوشحال میشود؟!
#استاد_قرائتی
4_5976475124419790158_5981219147726456224.mp3
23.4M
♥️|
|مداحی تایم|
میدونی عاشقت هستم
مگه میشه تو ندونی
چه خوبه به پای عشقت
داره میگذره جوونی...
🎤 سید مجید بنی فاطمه
👌#شور _ زیبا
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شبهای_دلتنگی
#شبزیارتیارباب.....
سینه ی ما منبر است آتش نمیسوزاندش
هر شب جمعه حسین از منبر ما شد بلند...
#شب_جمعه_است_هوایت_نڪنم_میمیرم
🎙باصدای: حمید علیمی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
وقتی روز اعزام معلوم شد، دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن محسن زنگ خوردفکر کردم یکی از دوستانش است یواشکی گفت: چشم آماده میشم
گفتم: کی بود؟
میخواست از زیرش در برود پاپیاش شدم گفت: فردا صبح اعزامه.
احساس کردم روی زمین نیستم پاهایم دیگر جان نداشت سریع برگشتیم نجف آباد
گفت: باید اول به پدرم بگم اما مادرم نباید هیچ بویی ببره ناراحت میشه
ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود ...
#شهیدمحسنحججے
📚برشےازکتاب "سربلند"
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
1_362052217.mp3
3.45M
*«نِجاتاً مِنكَ يا سَيِّدَ الكَريمَ نِجِّنی وَ خَلِصّنی بِحَقِّ بَسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»*
*حتماگوش کنیدخصوصا کسانیکه حاجت خیلی مهم دارن*👌👌👌
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢عمـلی که شیخ رجبعلی خیاط
را به عرش رساند!!
✅آیت الله #مجتهدی_تهرانی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#شهیده_سیده_فاطمه_سادات_حسینی و #شهیده_سیده_مهدیه_سادات_حسینی که در مراسم تشییع حاج قاسم٬ آسمانی شدند..💔
این شهید ارادت خیلی خاصی به
#شهید_ابراهیم هادی داشتند.
و به آرزوی خود که شهادت هم بود رسید.
یادداشتهای شهیده سیده فاطمه سلدات حسینی * در مورد داشتن رفیق شهید*👇👇👇
وقتی با یک شهید رفیق میشی دیگه هیچ چیز نزار حجاب بشه بینتون .
مثل رفقای دنیاییت. ......
قهر کن .....
آشتی کن ....
دعوا کن .....
حتی رفیقت رو به اسم صدا کن..
بابا رفیقته دیگه.....
دنبال برگشت به فطرت هستی همنشین #ابراهیم باش ...
خدا #ابراهیم را عبد قرار داد ...
قبل از هر چیزی اول در خونه خدا را بزن. به غیر اون رو نیار. .....
تدبیر داشته باش ...
🌸💫🌸💫🌸
شهیده سیده فاطمه قبل از شهادتش خوابی میبیند و به دوستان خود میگوید.
من شهادتم را از حاجی گرفته ام.
و در روز تشییع حاج قاسم غسل شهادت میکند .
و در روز تشییع حاج قاسم به آرزوی خود که شهادت بود میرسد 🌹
❣کسانی که دوست داشته باشند میتوانند #یک_سوره_یس و #صلواتی جهت شادی روح این دو بانوی شهیده و همه شهدای عزیزمان تقدیم کنند❣
نگو حسین نمی خوام.mp3
5.16M
🌴روز زیارتی امام حسین(ع)
🍃من هر چی دارم از حسین دارم
🍃ارباب من شده کس و کارم
🎤 #حسین_شریفی
⏯ #استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🔴نقشه شیطان بزرگ برای ایجاد آشوب در ایران
در دوماه اخیر سوال غالب محافل امنیتی و سیاسی این بود که آمریکاییها و شبکه نفوذ دشمن جرقه آشوبها در ایران را در کجا هدف گذاری کرده اند. برخی گمانه را بر یک حادثه تروریستی قرار داده بودند که ظرفیت زیادی برای خیزش مردم در همه نقاط ایران داشته باشد .
چه طعمه ای بهتر از ساقط شدن یک هواپیمای مسافربری ایران توسط پدافند هوایی سوریه . دیشب این سناریوی شیطانی در حال اجرا بود که به لطف خدا به خیر گذشت و شیطان بزرگ رسوا شد.....
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_هشتـــــاد۸۰ 👈این داستان⇦《 شب خاطره 》 ـــــــــــــــــــ
داستان واقعی
قسمت 81 و 82
نسل سوخته 👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هشتـــاد_و_یکم۸۱
👈این داستان⇦《 مأموریت 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎اون ایام ... هر چند جمعیت خیلی از الان کمتر بود ... اما اتوبوسها🚎 تعدادشون فوق العاده کم تر بود ... تهویه هم نداشتن ... هوا که یه ذره گرم می شد ... پنجره ها رو باز می کردیم ... با این وجود توی فشار جمعیت ... بازم هوا کم می اومد ... مردم کتابی می چسبیدن بهم ... سوزن میانداختی زمین نمیاومد ... می شد فشار قبر رو رسما حس کرد ...😁
🌞ظهر بود ... مدرسه ها تعطیل کرده بودن ... که با ما تماس☎️ گرفتن ... وقتی رسیدیم به محل ...
اشک، امانش رو برید ...😭
یه نفر از پنجره ککتل مولوتف انداخته بود تو ... همه شون ایستاده ... حتی نتونسته بودن در رو باز کنن ... توی اون فشار جمعیت ... بدون اینکه حتی بتونن تکان بخورن ... زنده زنده سوخته بودن ... جزغاله شده بودن ... جنازه هاشون چسبیده بود بهم ... بچه ابتدایی هم توی اتوبوس بود ...🚎😭
🔹خیلی طول کشید تا آروم تر شد ... منم پا به پاشون گریه می کردم ...😭
بوی گوشت سوخته، همه جا رو برداشته بود ... جنازه ها رو در می آوردیم ... دیگه شماره شون از دست مون در رفته بود... دو تا رو میاوردیم بیرون ... محشر به پا می شد ... علی الخصوص اونهایی که صندلی هم آب شده بود و ریخته بود روشون ... یکی از بچه ها حالش خراب شده بود ... با مشت می زد توی سر خودش ...👊
🔻فرداش حکم مأموریت اومد ... بهمون مأموریت دادن، طرف رو پیدا کنیم ...
نفس آقا مهدی که هیچ ... دیگه نفس منم در نمی اومد ...
پیداش کردید❓ ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🔹🔷🔹
👇👇👇
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هشتــاد_و_دوم۸۲
👈این داستان⇦《 شرافت 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎تمام وجودش می لرزید ...
پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به ۱۶ می رسید ... یکم از تو بزرگ تر ...
نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که میشنیدم رو باور نمیکردم ...😳
🍃خدا شاهده باورم نمیشد ... اون صحنه و جنازه ها میاومد جلوی چشمم👀 ... بهش نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس میکردم... اشتباه شده باشه ...❌
🌀 برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ... حالت وحشیانهای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت ... اگر من رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان های حزب خیانت نمی کنم ...🤐
🔸میدونی مهران؟ ... اینکه الان شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکلات و مسائل ... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر خون شهداست🌹 ... شرافت و هویت مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوونهای مثل دسته گل 💐... که از عمر و جوونی شون گذشتن ...
این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده جمع می کردیم ...😭😭
✨توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستانها🏩 ... بخش کودکان ... دکتر و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه کشتن ... با ضرب ... سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده شده بود ...😭😭
▫️هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکسهاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ ترین خاطرات عمر منه ... سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ... مگه شماها چی کار کردید؟ ... می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید❓ ...😔
🔻یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به پدر و مادرش نشون بدیم ...🌹
🍃ما برای خدا رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... طلبی هم از احدی نداریم ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین آرامش ... مجال پیدا کنن ... کاری می کنن بدتر از گذشته ...🔹
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🔹🔹🔷🔹🔹