eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.4هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1274709.mp3
2.33M
"عید قربان" ✨حج، تکرار ماجرای اسمعیل است! اسمعیل تو،کدام است؟ همان که زمین گیرَت کرده، همان که حاضری برایش،به خدا، نَه بگویی! ✔️قربانی اش کن همین جا،حاجی میشوی👆 🎙 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ توصیه و پیشنهاد رهبر معظم انقلاب برای ماه محرم در شرایط کرونا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ رهبر انقلاب به افرادی که می‌گویند انرژی هسته‌ای به چه درد ما می‎خورد
🔻 ۹۳ 👈این داستان⇦《 مرزهای خیال 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ... - چی می‌نویسی📝 که اینقدر غرق شدی؟ ... بقیه حرف‌های امروزه ... تا فراموش نکردم دارم هر چی رو یادم مونده می‌نویسم ... نشست کنارم و دفترم📒 رو برداشت ... سریع تر از چیزی که فکر می‌کردم یه دور سریع از روش خوند ... و چهره‌اش رفت توی هم ... 🔹مهران از من می‌شنوی پای صحبت این آدم و اون آدم نشین ... به این چیزها هم توجه نکن ... خیلی جا خوردم ... چرا❓ ... حرفهاش که خیلی ارزشمند بود ... ✨🍃دوستی با خدا معنا نداره ... وارد این وادی که بشی سر از ناکجا آباد در میاری ... دوستی یه رابطه دو طرفه است ... همون قدر که دوستت از تو انتظار داره ... تو هم ازش انتظار داری ... نمیشه گفت بده بستونه ... اما صد در صد دو طرفه است ... ساده‌ترینش حرف زدنه ... 🗣 🔹الان من دارم با تو حرف میزنم ... تو هم با من حرف میزنی و صدام رو می‌شنوی ... سوال داشته باشی می‌پرسی ... من رو می‌بینی و جواب می‌شنوی ... تو الان سنت کمه ... بزرگتر که بشی و بیفتی توی فراز و نشیب زندگی ... از این رابطه ضربه می‌خوری ...😐 🍃رابطه خدا با انسان ...با رابطه انسان‌ها با هم فرق می کنه ... رابطه بنده و معبوده ... کلا جنسش فرق داره ... دو روز دیگه ... توی اولین مشکلات زندگیت ... با خدا مثل رفیق حرف میزنی ... اما چون انسانی و صدای خدا رو نمی‌شنوی ... و نمی‌بینیش ... شک می‌کنی که اصلا وجود داره یا نه❓ ... اصلا تو رو می‌بینه یا نه ... این شک ادامه پیدا کنه سقوط می‌کنی ... به هر میزان که اعتماد و باورت جلوتر رفته باشه ... به همون میزان سقوطت سخت تره ... حرف هاش تموم شد ... همین طور که کنارم نشسته بود ... غرق فکر شدم ...🤔🤔🤔 🔸ولی من همین الان یه دنیا مشکل دارم ... با خدا رفاقتی زندگی کردم ... و خدا هم هیچ وقت تنهام نگذاشته ... و کمکم کرده ...😊 زل زد توی صورتم ...😳 خدا رو دیدی؟ یا صداش رو شنیدی؟ ... از کجا می‌دونی خدا کمکت کرده؟ ... از کجا می‌دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟ ... شاید به صرف قدرت تلقین ... چنین حس و فکری برات ایجاد شده ... مرز بین خیال و واقعیت خیلی باریکه ...😳➖ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
🔻 ۹۴ 👈این داستان⇦《 ۷ سال اعتماد 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎دایی محسن، اون شب کلی حرف‌های منطقی و فلسفی رو با زبان بی‌زبانی بهم زد ... تفریح داییم فلسفه خوندن بود... و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده بودم...😔 🔹حرف هاش که تموم شد دیگه مغزم مال خودم نبود ... گیج گیج شده بودم ... و بیش از اندازه دل شکسته💔 ... حس آدمی رو داشتم که عزیزترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن ... توی ذهنم دنبال رده پای حضور خدا توی زندگیم می‌گشتم... جاهایی که من، زمین خورده باشم و دستم رو گرفته باشه ... جایی که مونده باشم و ...😔 🔸شک تمام وجودم رو پر کرده بود ... نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟ ... نکنه رابطه‌ای بین من و خدا نیست ... نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟ ... نکنه من از اول راه رو غلط اومده باشم؟ ... نکنه ... شاید ...🤔🤔 همه چیزم رفت روی هوا ... عین یه بمب 💣... دنیام زیر و رو شده بود ... و عقلم در برابر تمام اون حرف‌های منطقی و فلسفی ... به بدترین شکل ... کم آورده بود ... 💢 با خودم درگیر شده بودم ... همه چیز برای من یه حس بود... حسی که جنسش با تمام حس‌های عادی فرق داشت... و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود ...✨🍃 🔹تلاش و اساس ۷ سال از زندگیم، داشت نابود می‌شد ... و من در میانه جنگی گیر کرده بودم ... که هر لحظه قدرتم کمتر می‌شد ... هر چه زمان جلوتر می رفت ... عجز و ناتوانی بر من غلبه می‌کرد ... شک و تردیدها قدرت بیشتری می‌گرفت ... و عقلم روی همه چیز خط می‌کشید ...🤔😎 کم‌کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد ... سکوت مطلق ... سکوتی که با آرامش قدیم فرق داشت ... و من حس عجیبی داشتم ... چیزی در بین وجودم قطع شده بود➖ ... دیگه صدای اون حس رو نمی‌شنیدم ... و اون حضور رو درک نمی‌کردم ...❌😔 ⭕️حس خلأ ... سرما ... و درد ... به حدی حال و روزم ویران شده بود که ... همه چیز خط خورده بود➖ ... حس ها ... هادی‌ها ... نشانه‌ها ... و اعتماد ... دیگه نمی‌دونستم باید به چیز ایمان داشته باشم ... یا به چه چیزی اعتماد کنم ...✨😳 من ... شکست خورده بودم ...❌😭 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
سلام این عکس زیبا را دیشب رو مزار یادبود شهید ابراهیم هادی گرفتم جاتون خالی دعای عرفه بهشت زهرا بودیم. حال خیلی خوشی بود من تازه دیروز فهمیدم راه شهدا خیلی زیباست ولی ولی خیلی سخته سخته بله سخته خیلی هم سخته اون لحظه ای که گناه ترا وسوسه می کنه و. شیطان. ترا احاطه کرده اون لحظه هم برای همه شهدا اتفاق افتاده و هم برای همه ما............... سخته چون شهدا اون لحظه از گناه گذشتن و پا روی نفسشون گذاشتن و ما هم اون لحظه از خدا گذشتیم و با شیطان همدست شدیم.. 😭😭 بازم می خواهی شهید بشی؟؟؟؟ پس در هر روز باید پا بذاری رو دلت می تونی بسم الله............ 🌹 🌹 🌹 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دو چیز به درد آخرت می خورد: یکی امام حسین(ع) یکی تقوا 👌 بسیار شنیدنی 🎤 📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. 🔴 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 یادی کنیم از گریه ها و بی تابی های حاج قاسم پس گ ‌ ازشهادت شهدای عرفه درفراق تلخ یار شهیدش شهید احمدکاظمی... 🌹الهی دراین روز و ساعات بهشتی فراق تلخ مان را با مهدی فاطمه و سپاهی از شهیدانِ همراهش به پایان رسان .
🇮🇷°•| |•°🇮🇷 در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود. اگر نمی‌توانست کلمه‌ای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل می‌فهماند که چه می‌خواهد بگوید. یک‌روز به تعدادی از رزمنده‌های نبل و الزهراء درس می‌داد.وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند! به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂 به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمه‌ای به کار برده بود که معنی‌اش می‌شد دراز بکشید! به روی خودش نیاورد. گفت:«می‌خواستم ببینم بیدارید یا نه!» بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آن‌قدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂 🔖 شهید حسین جوینده
37.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮 جوانی که قرار بود اعدامش کنند ولی حضرت اباالفضل ع نجاتش داد 🌹 بدون نیت نبین کلیپ رو با حاجت ببین 🍇 برای بقیه هم بفرستید شاید یکی امشب مشکلش رو با عباس ع حل کنه 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮 جوانی که قرار بود اعدامش کنند ولی حضرت اباالفضل ع نجاتش داد 🌹 بدون نیت نبین کلیپ رو با حاجت ببین
السلام علیک یا قمره العشیره نمیدونم چرا از بعد از ظهر تا حالا دلم پیش شما اومده یا اباالفضل شنیدم میگند که وقتی حر خواست توبه کنه مستقیم نرفت پیش امام حسین ع بلکه اومد پیش شما و شما رو بین خودش و امام حسین ع واسطه قرار داد و امام حسین ع هم خریدش من امشب میخوام همین کار حر رو کنم شما رو میخوام بین خودم و حضرت زهرا س واسطه قرار بدم به آبروی زینب قسمت میدم ردم نکن اگه میشه همین امشب برید پیش حضرت زهرا س و بگید این گرهی که افتاده رو باز کنند امشب با همون دست شکستشون شما که خودت میدونی همه زمین و آسمون دست تو دست هم بدند نمیتونند این گره رو باز کنند الا شما ها یا عباس میگند درد بی درمان داشتی برو پیش عباس امشب من هم اومدم در خونت یا ابوفاضل من مطمئنم امشب نگاهم میکنی همیشه وقتی در این باره دعا میکردم میدونستم که برآورده نمیشه اما امشب نمیدونم چرا با همه وجود حس میکنم حاجت روا میشم عباس با امید اومدم ناامیدم نکن " جان مادرت ام البنین " بی دست کربلا دست مرا بگیر
مشکل گشا اباالفضل....................... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
وقتی درونت پاڪ باشد خداچهره ات راگیرا میڪند❤️ این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست این گیرایی از نور ایمانی است ڪه درظاهر نمایان میشود.🌷 ❤️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
♥️میخوای امام زمان (عج) برات دعا کنند⁉️ رهبر معظم انقلاب: عادت کنیم که همه‌ی اخلاص و همه‌ی فداکاری و همه‌ی محبّت و همه‌ی قلب خود را به امام زمان (عج) اهدا و تقدیم کنیم. دعای به آن بزرگوار مستوجب دعای آن بزرگوار برای دعاکننده است. 📗۱۳۹۴/۱۰/۱۹ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
4_5830178835986907732.mp3
1.68M
🎙چقدر به حرف همسرت گوش میدی؟ ⭕️ زن ذلیلی از کجا آغاز میشه؟ 👌👌👌 🔴 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔴 💠 اگر از فردی که دارد در میدان مبارزه با دشمنان خدا و در رکاب امام زمانش نبرد و می‌کند سوال شود در دنیا چه آرزویی داری و او در جواب بگوید: "آرزو دارم تحصیلی دکترا بگیرم یا بگوید آرزو دارم حافظ قرآن شوم و یا فلان شغل را داشتم و یا بگوید کاش درآمد خوب و زیادی داشتم!" حتماً به او خواهیم گفت چه ارزشی بالاتر از جهاد در راه خدا چه گوهری ناب‌تر از همین کاری که داری انجام می‌دهی؟ و اگر بخواهد از موقعیّت خود گلایه کند که چرا به جایی نرسیده‌ام مورد عقلا قرار می‌گیرد. 💠 گاه در زندگی مشترک جنس گلایه‌ی زن یا مرد این است که چرا مشغله‌ی من در زندگی بابت همسرداری، فرزند‌داری و خانه‌داری مانع رشد و پیشرفت من شده و نتوانستم از لحاظ تحصیلی، معنوی، شغل و درآمدزایی به جایی برسم. 💠 ریشه‌ی اینگونه توقّعات، ملاک ما در معنای پیشرفت است و فکر می‌کنیم یعنی شغل، درآمد، ثروت، مدرک تحصیلی و جایگاه اجتماعی ویژه در حالیکه ملاک پیشرفت و ارزش در دین (که در روز قیامت نیز همان ملاک مورد بازخواست قرار می‌گیرد) چیزی جز انجام متناسب با شرایط فرد نیست. 💠 وقتی روایت داریم که "جهاد زن، خوب کردن است" یعنی بالاترین ارزش و پیشرفتی که در نزد خدا برای یک زن خانه‌دار وجود دارد خوب همسرداری کردن است و ارزش و وظیفه‌ای بالاتر از آن برای او وجود ندارد و مانند یک است که دارد در وسط معرکه، مبارزه و نبرد می‌کند و در حال حاضر چیزی باارزش‌تر و بااولویت‌تر‌ از این وجود ندارد تا در حسرت آن باشد.
🔻 ۹۵ 👈این داستان⇦《 و نمازی که قضا نشد 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎خوابم برد ... بی‌توجه به زمان و ساعت ... و اینکه حتی چقدر تا نمازشب ... یا اذان باقی مونده بود ...😳 🔹غرق خواب بودم ...که یه نفر صدام کرد ... مهران ... و دستش رو گذاشت روی شونه‌ام ... پاشو ... الان نمازت قضا میشه ...✨ خمار خواب 😴😴... چشم‌هام رو باز کردم ... چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید ... جوانی به غایت زیبا ... غرق نور بالای سرم ایستاده بود ...🍃✨ و بعد مکان بهم ریخت ... در مسیر قبله، از من دور می‌شد... در حالی که هنوز فاصله مادی ما ... فاصله من تا دیوار بود ... تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...🍃 مبهوت ... نشسته ... توی رختخواب خشکم زده بود ... یهو به خودم اومدم ... - نمازم ...😱 🔻و مثل فنر از جا پریدم ... آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود ... حتی برای وضو گرفتن ... تیمم کردم و ... الله اکبر ...✨ ♻️ همون طور رو به قبله ... دونه‌های درشت اشک😭 ... تمام صورتم رو خیس کرده بود ... هر چه قدر که زمان می‌گذشت... تازه بهتر می‌فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود ...😭😭 کی میگه تو وجود نداری؟ ... کی میگه این رابطه دروغه؟ ... تو هستی ... هست تر از هر هستی دیگه‌ای ... و تو ... از من ... به من مشتاق‌تری ...😍 من دیشب شکست خوردم و بریدم ... اما تو از من نبریدی ... من چشمم رو بستم ... اما تو بازش کردی ... من ...😔 🔸گریه می کردم و تک تک کلمات و جملات رو می‌گفتم ... به خودم که اومدم ... تازه حواسم جمع شد ... این اولین شب زندگی من بود ... که از خودم ... فضایی برای خلوت کردن با خدا داشتم ... جایی که آزادانه بشینم ... و با خدا حرف بزنم ... فقط من بودم و خدا ...✨🍃 خدا از قبل می‌دونست ... و همه چیز رو ترتیب داده بود ...✨💫✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
🔻 ۹۶ 👈این داستان⇦《 فقط تو را می‌خواهم 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎دل توی دلم نبود ... دلم می‌خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ... شاد بودم و شرمنده ... شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم ... و غرق شادی ...😍✨ 🍃دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تونست ... من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست ... هیچ منطق و فلسفه‌ای ... هر چقدر قوی‌تر از عقل ناقص و اندک خودم ... هر چند دلـــ❤️ــم می‌خواست بدونم ... اون جوان کی بود ... اما فقط خدایی برام مهم بود ... که اون جوان رو فرستاد ... اشک شادی ... بی اختیار از چشمم پایین می اومد😭 ... دل توی دلم نبود ... و منتظر که مادرم بیدار بشه ... اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می‌خوام برم حرم ...✨ 🔹چند بار می‌خواستم برم صداش کنم ... اما نتونستم ... به حدی شیرینی وجود خدا برام شیرین بود ... که دلم نمی‌خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ... بیدار کردن مادرم به خاطر دل خودم ... گناه نبود ... اما از معرفت و احسان به دور بود ...👌 🍀ساعت حدود ۸ شده بود ...با فاصله ... ایستاده بودم و بهش نگاه می‌کردم ... مادرم خیلی دیر خوابیده بود ... ولی دیگه دلـــ❤️ــم طاقت نمی آورد ... 🍃✨- خدایا ... اگر صلاح می‌دونی؟ ... میشه خودت صداش کنی؟ ... جمله ام تموم نشده ... مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ... چشمم که به چشمش افتاد ... سریع برگشتم توی اتاق... نمی‌تونستم اشکم رو کنترل کنم😭 ... دیگه چی از این واقعی تر❓ ... دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ ... ✅برای اولین بار ... حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود... من ... عاشق شده بودم ...❤️😍 - خدایا ... هرگز ازت دست نمی‌کشم ... هر اتفاقی که بیفته ... هر بلایی سرم بیاد ... تو فقط رهام نکن ... جز خودت ... دیگه هیچی ازت نمی خوام ... هیچی ...🍃✨✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره دختر شهید محرابی از دیدارش با سردار سلیمانی در روز عرفه: دعا کنید من هم مثل حاج عماد مغنیه داخل ماشین شهید بشم، جوری که هیچ چیزی ازم باقی نمونه... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
هوالشافی... خانم حاجیه معصوم حسین زاده مادر چشم انتظار سردار دلیر سپاه اسلام به علت عارضه ریوی در بیمارستان بستری شدند برای این مادر اسطوره صبر و پایداری که ۳۸ سال چشم انتظار فرزندش مانده است دعا کنیم...♥️🌱 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا