eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
11.8هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 👈این داستان⇦《 بی‌عرضه؟... 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎الهام روحیه لطیف و شکننده‌ای داشت ... فوق‌العاده احساساتی ... زود می‌ترسید ... و گریه‌اش می‌گرفت ...😢 🔹چند لحظه همون طوری آروم نگاهش کردم ... به داداش نمیگی چی شده؟ ... - مامان قول گرفت بهت نگم ... گفت تو کنکور داری ...📝 🔸یه دست کشیدم روی سرش ... اشکال نداره ... مامان کجاست؟ ... از خودش می‌پرسم ... داره توی پذیرایی با عمه سهیلا تلفنی☎️ حرف می‌زنه ... حالش هم خوب نبود ... به من گفت برو تو اتاقت ... 🔻رفتم سمت پذیرایی ... چهره‌اش بهم ریخته بود ... و در حالی که دست‌هاش می‌لرزید ... اونها رو مدام می‌آورد بالا توی صورتش ... شما اصلا گوش👂 می‌کنی من چی می‌گم؟ ... اگر الان خودت جای من بودی هم ... همین حرف‌ها رو می‌زدی⁉️ ... من، حمید رو دوست داشتم که باهاش ازدواج کردم ... اما اگه تا الان سکوت کردم و حتی به برادرهام چیزی نگفتم ... فقط به خاطر بچه‌هام بوده ... حالا هم مشکلی نیست اما باید صبر کنه ... الان مهران ...🍀 و چشمش👀 افتاد بهم ... جمله‌اش نیمه‌کاره توی دهنش موند ... صدای عمه سهیلا ... گنگ و مبهم از پای تلفن☎️ شنیده می‌شد ... 🔹چند لحظه همون طور ... تلفن📞 به دست، خشکش زد ... و بعد خیلی محکم ... با حالتی که هرگز توی صورتش ندیده بودم بهم نگاه کرد ...😳 برو توی اتاقت ... این حرف‌ها مال تو نیست ... 🔸نمی‌تونستم از جام حرکت کنم ... نمی‌تونستم برم ... من تنها کسی بودم که از چیزی خبر نداشتم ... بی‌معطلی رفتم سمتش و محکم تلفن📞 رو از توی دستش کشیدم ... چی کار می‌کنی مهران❓ ... این حرف‌ها مال تو نیست ... تلفن رو بده ... و با عصبانیت دستش رو جلو آورد و سعی کرد تلفن📞 رو از دستم بیرون بکشه ... اما زور من ... دیگه زور یه بچه نبود ...💪 عمه سهیلا هنوز داشت پای تلفن☎️ حرف می زد ... این چیزها رو هم بی‌خود گردن حمید ننداز ... زن اگه زن باشه ... شوهرش رو جمع می‌کنه نره سراغ یکی دیگه ... بی عرضگی خودت رو به پای داداش من نبند ...😳😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 اولاد نااهل 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎بدون اینکه نفس بکشه بی‌وقفه حرف می‌زد ... و مادرم هم از این طرف تلاش می‌کرد تلفن📞 رو از دستم بگیره ... بهت گفتم تلفن رو بده ... 🔹این بار اینقدر بلند گفت که عمه هم شنید ... ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود 💓... یه قدم رفتم عقب ... خوب ... می‌گفتید عمه جان ... چی شد ادامه حرفتون؟... دیگه حرف و سفارش دیگه‌ای ندارید‌❓ ... حسابی جا خورده بود ...😳 - مرد اگه مرد باشه چی؟ ... اون باید چطوری باشه؟ ... به مادر من که می‌رسید از این حرف‌ها می‌زنید ... به شوهر خودتون که می‌رسید ... سر یه موضوع کوچیک ... دو تا برادرهاتون ریختن سرش زدنش ...😨 🔻- این حرف ها به تو نیومده ... مادرت بهت ادب یاد نداده توی کار بزرگ‌ترها دخالت نکنی❓ ... 🔸- اتفاقا یادم داده ... فقط مشکل از میزان لیاقت شماست ... شما لیاقت عروس نجیب و با شخصیتی مثل مادر من رو ندارید ... مادر خودتون رو هم اونقدر دق دادید که می‌گفت ... الهی بمیرم از شر اولاد نااهلم راحت بشم ...😔 🔹راستی ... زن دوم برادرتون رو دیدید؟ ... اگه ندیدید پیشنهاد می‌کنم حتما ببینید ... اساسی بهم میاید ... این رو گفتم و تلفن📞 رو قطع کردم ... مادرم هنوز توی شوک بود ... رفتم توی حال، تلفن رو بزارم سر جاش ... دنبالم اومد... 🔻کی بهت گفت؟ ... پدرت؟ ... خودم دیدمشون ... توی خیابون با هم بودن ... با بچه‌هاشون ... چشمهاش بیشتر گر گرفت 😨... بچه هاش❓ ... از اون زن، بچه هم داره؟ ... چند سالشونه؟... 🔻فکر می‌کردم از همه چیز خبر داشته باشه ... اما نداشت ... هر چند دیر یا زود باید می‌فهمید ... ولی نه اینطوری و با این شوک ... بهم ریخته بود و حالا با شنیدن این هم حالش بدتر شد ... اون شب ... با چشم‌های خودم ... خورد شدن مادرم رو دیدم ...⚡️😔😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
❣🍃🥀❣🕊 🍃🥀❣🕊 🥀❣🕊 ❣🕊 🕊 بسم رب الزهرا سلام الله علیها. ♥️ امروز مصادف (عید غدیر و سالروز شهادت شهید محسن حججی عزیز میباشد.) 🌷 در مواقع گرفتاری به مادر خود میگفت که سوره یس برای حل مشکلش بخواند. 🌷ما هم به نیابت از حل مشکلات همگی اعضای بزرگوار. به نیابت از . 🌷و ثواب این ختم رو در این روز عزیز، هدیه میکنیم به روح بلند و ❣🍃❣🍃❣🍃❣ ان شاءالله بحق مولا آقا امیر المؤمنین علیه السلام همگی شما حاجت روا و عاقبت بخیر بشید. لطفا همه اعضا این سوره را بخونن از الان تا فردا غروب مهلت خواندن میباشد
🌹در عید غدیر و عید مولا 🌹عید شه دین، امیر دلها 🌹تبریک صمیمانه ی ما به 🌹محبوبترین سید دنیا ✋ تو سادات ترین سادات جهانی 🌹♥️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آرزوت چیه؟! 🌸 نمیگم.. 💠 یکمش رو بگو.. 🌸 #ش داره #ه داره #ا داره #د داره #ت داره ✅آرزوی شهید محسن حججی در حرم امام رضا(ع)
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
💠 آرزوت چیه؟! 🌸 نمیگم.. 💠 یکمش رو بگو.. 🌸 #ش داره #ه داره #ا داره #د داره #ت داره ✅آرزوی شهید محسن
💔 رفیق... بحق این روز آرزوی ما رو هم به اربابمون برسون.. میدونی ک.. آرزوی ما هم "ش" داره..😊 " ه " هم داره . . . ° آ ° هم داره . . . . ° د ° هم داره . . . . ° ت ° داره........................... 🌹
خآطره‌ خواهر شهیدابراهیم هادی از سردار حاج قاسم 👇👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
1_8000016.mp3
1.84M
پیامبر اکرم فرمود: ❇️ اگه کسی فضائل امیرالمومنین رو بین مردم بگه روز قیامت اگه به اندازه همه انسان ها و اجنه گناه کرده باشه خدا تمام گناهانش رو میبخشه... هر کسی یک فضیلت مولا رو بنویسه، تا روزی که این نوشته خونده میشه، ملائک آسمان و زمین براش استغفار میکنند... 😭 استاد دارستانی ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌸 ‍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ! ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ!!! پروفسور حسابى ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
📷 مادر ۷۵ ساله یکی از شهدای شهرستان نهاوند باهدف اثبات عشق مادرانه در این سن سوادآموزی رفته تا بتونه وصیت‌نامه فرزند شهید ۱۷ ساله‌اش رو بر روی قالیچه ‌ببافه.
🔻 👈این داستان⇦《 ۱۵ سال 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖇دیگه نمی‌دونستم چی بگم ... معلوم بود از همه چیز خبر نداره ... چقدرش رو می‌تونستم بهش بگم؟ ... بعد از حرف‌های زشت عمه ... چقدرش رو طاقت داشت اون شب بشنوه ...😳 یهو حالت نگاهش عوض شد ... دیگه چی می‌دونی؟ ... دیگه چی می‌دونی که من ازش خبر ندارم❓ ... چند لحظه صبر کردم ... می‌دونم که خیلی خسته‌ام ... و امشب هم به حد کافی برای همه خوب بوده ... فردا هم روز خداست ...🍃✨ نه مهران ... همین الان ... و همین امشب ... حق نداری چیزی رو مخفی کنی ... حتی یه کلمه رو ...😔 🔹از صدای ما، الهام و سعید هم از توی اتاق شون اومدن بیرون... با تعجب بهم زل زد ...😳 تو می‌دونستی❓... 🔸فکر کردی واسه چی پسر گل بابا بودی و من آشغال سر راهی؟ ... یه سر بزرگ مشکل بابا با من همین بود ... چون من می‌دونستم و بهش گفتم اگه سر به سر مامان بزاره و اذیتش کنه به دایی محمد میگم ... اونها خودشون ریختن سر شوهر عمه سهیلا و زدنش ... شیشه‌های ماشینش رو هم آوردن پایین ...🚘 🔻عمه، 2 تا داداش داشت ... مامان، 3 تا داره با پسرهای بزرگ خاله معصومه و شوهرش میشن 6 تا... پسرخاله‌ها و پسرعموهاش به کنار ... زیر چشمی به مامان نگاه کردم ... رو کردم به سعید ...😒 - اون که زنش رو گرفته بود ... اونم دائم ... بچه هم داشت... فقط رو شدنش باعث می‌شد زندگی ما بره روی هوا ... و از هم بپاشه ... برای من پدر نبود ... برای شما که بود ... نبود❓... 💢اون شب، بابا برنگشت ... مامان هم حالش اصلا خوب نبود... سرش به شدت درد می‌کرد🤕 ... قرص خورد و خوابید ... منم رفتم از بیرون ساندویچ خریدم ...🌭🌭 شب همه خوابیدن ... اما من خوابم نبرد ... تا صبح، توی پذیرایی راه می‌رفتم و فکر می‌کردم 🤔... تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود ... قرار بود مامان و بچه‌ها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن ...😐 🔹مادرم خیلی باشعور بود ... اما مثل الهام ... به شدت عاطفی و مملو از احساس ... اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود ... چیزی که سالها ازش می‌ترسیدم ... داشت اتفاق می‌افتاد ...😱 🔸زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود ... گفته بود ... بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه ... و انتخاب پدرم واضح بود ... مریم، 15 سال از مادرم کوچک‌تر بود ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 ترس از جوانی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎توی تاریکی نشسته بودم روی مبل ... و غرق فکر ... نمی‌دونستم باید چه کار کنم ... اصلا چه کاری از دستم برمیاد ... واضح بود پایان زندگی مشترک پدر و مادرمه ...😔 🔹نیمه شب بود که مامان از اتاق اومد بیرون ... عین همیشه توی حال، چراغ خواب روشن بود💡 ... توی تاریکی پذیرایی من رو دید ... چرا نخوابیدی❓ ... خوابم نمی‌بره ... 🔸اومد طرفم ... چرا چیزی بهم نگفتی؟😔 ... 🔻چند لحظه توی اون تاریکی بهش خیره شدم ... و سرم رو انداختم پایین ... ببخشید ...😔 ▫️و ساکت شدم ... سوال نکردم که عذرخواهیت رو بشنوم ... از دستم عصبانی هستی؟😡 ... می‌دونم حق انتخابت رو ازت گرفتم ... اما اگه می‌گفتم همه چیز خراب می‌شد ... 🔻مطمئن بودم می‌موندی و یه عمر با این حس زندگی می‌کردی که بهت خیانت شده ... زجر می‌کشیدی ... روی بابا هم بهت باز می‌شد ... حداقل اینطوری مجبور بود دست و پاش رو جمع کنه ...😐 🔹هر آدمی ... کم یا زیاد ... ایرادهای خودش رو داره ... اگه من رو بزاریم کنار ... شاید خوب نبود ولی زندگی بدی هم نبود؛ بود⁉️ ... 💢و سکوت فضا رو پر کرد ... از دست تو عصبانی نیستم ... از دست خودم عصبانیم ... از اینکه که نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدی ...😳😔 نمی‌دونستم چی بگم ... از اینکه اینطوری برخورد کرد بیشتر خجالت کشیدم ...😥 🍃اینکه نمی‌خواستم بفهمی به خاطر کنکورت بود ... اما همه‌اش همین نبود ... ترسیدم غیرتت با جوانیت گره بخوره ... جوانیت غلبه کنه ... توی روی پدرت بایستی ... و حرمتش رو بشکنی💔 ... بالا بری ... پایین بیای ... پدرته ... این دعوا بین ماست ... همون طور که تا حالا دعوا و کدورت ها رو پیش شما نکشیده بودیم ... امیدوار بودم این بار هم بشه مثل قبل درستش کرد ... که نشد ...🍀✨ مادرم که رفت ... من هنوز روی مبل نشسته بودم ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
خآطره‌ خواهر شهیدابراهیم هادی از #شهادت سردار حاج قاسم 👇👇👇👇
🍃❣خاطرات خواهر شهید هادی. جالبه. ان شاءالله در روزهای آینده قسمتهای بعدی هم میزاریم تا اعضای کانال استفاده کنند.🍃❣
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
❣🍃🥀❣🕊 🍃🥀❣🕊 🥀❣🕊 ❣🕊 🕊 بسم رب الزهرا سلام الله علیها. ♥️ امروز #18_مرداد مصادف (عید غدیر و سالروز شه
سلام از همه کسانی که در ختم شرکت کرده اند تشکر میکنیم. ان شاءالله آقا امیر المؤمنین و شهید حججی شفاعت همگی ما را در قیامت بکنند. ان شاءالله همگی اعضای کانال حاجت روا و عاقبت بخیر بشوند. 🙏🙏🙏