فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایان اسرائیل به دست ایرانیها در پیشگوییهای حضرت الیاس «ع»
#شکست_غیر_قابل_ترمیم
#زنده_باد_ایران
#رائفی_پور
#استاد_رائفی_پور
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت چهل و هفتم ▫️نورالهدی مردد مانده بود و این مرد سالها پیش برای نجات من
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت چهل و هشتم
▫️ساعت از ۴ بعد از ظهر گذشته بود که سرانجام مهدی مقابل یک رستوران ماشین را متوقف کرد و رو به ما بیرمق تعارف زد:«بریم پایین شما نهار بخورید.»
▪️آمبولانس هم چند متر جلوتر از ما ایستاده بود و همین حجلۀ جدید همسرش کافی بود تا حتی یک قطره آب از گلویش پایین نرود که فقط دنبال ما تا رستوران آمد اما خودش لب به غذا نزد.
▫️اشتهای ما هم باز نبود و مهدی اصرار کرد غذا سفارش دهیم و شاید تنها به هوای اینکه زینب چیزی بخورد، راضی شدیم غذا بگیریم.
▪️بعد از صرف غذا،ساعتی در سکوت غمگین ماشین سپری شد و حرف نگفتهای روی سینۀ مهدی مانده بود که رو به نورالهدی آهسته شروع کرد:«خدا ابوزینب رو رحمت کنه.»
▫️نمیدانستم از شهادت ابوزینب خبر دارد و او با همان لحن شکسته، ادامه داد:«ما همون سال شنیدیم چه اتفاقی برای ابوزینب افتاده اما شرمندم شمارهای از شما نداشتم که باهاتون تماس بگیرم.»
▪️میدانست تمام این جنایتها از عماره عراق تا گلزار شهدای کرمان از کجا آب میخورد و پیکر پَرپَر همسر جوانش پیش چشمانش بود که تیغ غیرت گلویش را برید و بوی خون در لحنش پیچید: «والله! انتقام همۀ اینا رو میگیریم!»
▫️از به یادآوردن شهادت مظلومانه ابوزینب،نورالهدی آهی کشید که حرارتش دلم را سوزاند و او هر بار حرف شهادت همسرش میشد، خاطرۀ همراهی من خیالش را خوش میکرد که از تمام قصۀ آن شبِ سخت، تنها به من اشاره کرد:«اونشب تو آمبولانس آمال همراه ابوزینب رفته بود. تا لحظۀ آخر کنار ابوزینب بود.»
▪️طوری با حسرت این جملات را ادا میکرد که احساس کردم دلش میخواست خودش تا نفس آخر کنار عشقش باشد و کلامش به آخر نرسیده، کاسه چشمانش از گریه پر شد.
▫️مهدی از شنیدن همین چند کلمه، نگاه متحیرش از آیینه تا چشمان من کشیده شد و شاید توانی برای صحبت نداشت که چیزی نپرسید و نورالهدی پاسخ نگاهش را داد: «خدا رحم کرد که برای آمال اتفاقی نیفتاد. درِ آمبولانس رو بسته بودن و میخواستن ماشین رو آتش بزنن که نیروهای امنیتی میرسن.»
▪️با هر کلمه حالش خرابتر میشد و میدیدم قلبش دیگر گنجایش تنش ندارد که با سؤالی بحث را عوض کردم: «ما بریم مشهد، خودتون میتونید زینب رو آروم کنید؟»
▫️شاید انتظار این حد از صراحت را نداشت که هرآنچه در سینهاش مانده بود با نفسی بلند بیرون داد، با گوشه چشمش نگاهی به زینب کرد که در آغوشم خوابش برده بود و پاسخم را حواله به لطف پروردگار کرد: «مادربزرگ و خالههاش هستن، خدا بزرگه، انشاءالله خودش کمک میکنه.»
▪️و شاید هنوز از ما خجالت میکشید که لحنش بیشتر گرفت: «امروز دست تنها بودم که مزاحم شما شدم. تهران اقوام هستن کمک میکنن انشاءالله.»
▫️و تا رسیدن به تهران دیگر هیچکدام کلامی حرف نزدیم که زینب خوابیده و هر کدام از ما در خلسۀ پر از غصه خودش فرو رفته بود.
▪️برای نخستین بار بود که تهران را میدیدم؛ شهری که حداقل در این ساعت از شب، شلوغی و پر رنگ و لعابی خیابانهایش بیش از هر چیز به چشمم میآمد.
▫️ساعتی هم در ترافیک تهران معطل شدیم و حدود ساعت ۱۰ شب بود که وارد کوچهای پهن و کوتاه شدیم؛ ماشین مقابل خانهای حیاطدار و قدیمی متوقف شد و صاحبخانه منتظر بود که بلافاصله در را گشود.
▪️روحانی سیدی با محاسنی سپید، قامتی بلند و چشمانی پُرچین و چروک که غرق غصه به آمبولانس نگاه میکرد.
▫️مهدی بیمعطلی پیاده شد و پیرمرد روحانی به استقبالش آمده بود که خودش را در آغوش او رها کرد و شاید پس از یک شبانه روز، سینهای برای درددل پیدا کرده بود که به فارسی ناله میزد و میان نالههایش تنها نام فاطمه را با حسرت زمزمه میکرد.
▪️از پلاکاردهایی که روی سردر خانه و دیوارهای اطراف بود فهمیدم اینجا منزل پدری فاطمه است و به چند دقیقه نکشید که چند زن محجبه مویهکنان از خانه بیرون دویدند و دور مهدی را گرفتند.
▫️مهدی با اشاره به ما، با آنها صحبت میکرد و میفهمیدم ماجرای بیتابی زینب و راز همراهی ما دو زن غریبه را برای خانواده فاطمه میگوید.
▪️من و نورالهدی با چشمانی خیس از پشت شیشه فقط نگاهشان میکردیم و مهدی میدانست ما چقدر خسته شدیم که به سمت ماشین برگشت، در را باز کرد و با همان لحن غرق بغض تعارف زد: «امشب رو اینجا استراحت کنید. همین الان تو سایت چک میکنم برای فردا صبح براتون بلیط مشهد میگیرم.»
▫️و هنوز کلامش به آخر نرسیده زن جوانی جلو آمد و شاید خاله زینب بود که با نگاهی نگران دنبال زینب میگشت و پیش از آنکه من حرفی بزنم، مهدی اشاره کرد تا ساکت باشند مبادا زینب بیدار شود و باز بیقراری کند.
▫️همانطورکه زینب در آغوشم خوابیده بود از ماشین پیاده شدم و به همراه نورالهدی وارد خانه شدیم و تازه دیدم چه جمعیتی در خانه به عزای همسر مهدی نشستهاند...
📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مادرِ اصفهانی اصیل در مواجهه با اسرائیل😂😂😂
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
یه مادرِ اصفهانی اصیل در مواجهه با اسرائیل😂😂😂 💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi
.
این خیلی خوب بود 😂😂
پرچم اصفهانی ها همیشه بالاست
.
💢خیلی قضیه عجیبی است..
از شهیدی که دیر به #سید_حسن_نصرالله رسید اما درکنارش شهید شد
این آقا که عکسش اینجاست اسمش علاء است و کسی که از سرنوشت علاء بعد از شهادت سید حسن میگوید، محمد است.
محمد میگوید میخواهد قصهی علاء را برایتان بگوید و اینکه علاء چطور سعی کرد سید را نجات دهد اما کنار او شهید شد.
علاء یکی از افرادیست که که در تیم پزشکی برای نجات جان مردم بعد از بمبارانها حضور داشت. آنها آن روز در محل بمباران حضور پیدا کردند.تعدادی از آنها تلاش کردند به سید برسند اما به علت استنشاق مواد موجود در اثر بمباران بیهوش شدند. ساعتها تلاش کردند، رفتند و آمدند اما خبری از پیکرها نبود تا اینکه برخی خسته شدند و تصمیم گرفتند استراحت کنند و فرصت خواستند. اما علاء اصرار داشت که من میخواهم بروم پایین، نمیخواهم استراحت کنم. گفت من چیزی برای از دست دادن ندارم. با اینکه علاء سه فرزند دارد. پس ماسک اکسیژن را به صورتش زد و پایین رفت. علاء بیرون نیامد. برنگشت. چند ساعت بعد از استراحت، تیم پزشکی پایین رفتند و دیدند علاء کنار سید حسن دراز کشیده. علاء ماسک را برداشته بود و به صورت سید گذاشته بود. تلاش کرده بود سید برگردد. برنگشت. علاء هم همانجا بیماسک با او رفت و تن بی جانش فریاد «بعد از تو خاک بر سر دنیا» شد.💔😭
هفهاف بصری هم دیر رسید، آوارهی محمّد بود.به سپاهیان عمر سعد گفت یا ایّهاالجندُ المجَند، أنا الهفهافُ بن المهند، أبغی عیالَ محمّد.
خداوندا!
تو شاهد باش
ما نیز در این کوچه پسکوچهها دنبالیم.
تو شاهد باش آمدند آن قوم که دنبال بودند. دیر آمدند ولی خود را رساندند به قافله شهدا..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ ما فقط یک راه برای عبور آسان و سالم از فتنههای سنگین آخرالزمان داریم : #والسلام
#جهاد_تبیین
#فتنه_های_آخرالزمان
#آنتی_فتنه
🌹 اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج 🌹
#حزب_الله_زنده_است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️شیخ اسامه تو قلب آمریکا از ولی فقیه دفاع می کنه و میگه :
حسین زمان امام خامنهای ست
خدا حفظش کنه ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آنانکه هنگام یاری رهبر خود در خواب باشند با لگد دشمن بیدار خواهند شد...
_______________________
#نهجالبلاغه
🖤 فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ
👈كسى كه به جهاد بى ميلى كرده و آن را فرو گذارد، خداوند جامه خوارى و رداى بلا و گرفتارى بر او بپوشاند و به خوارى و فرومايگى درافتد و بر دلش پرده هاى گمراهى زده شود و به سبب فرو گذاشتن جهاد، حق از او روى گردان شود و به باطل درافتد.
#خطبه_27
#حزب_الله_زنده_است
.
سفرههاشان خالی بود
اما دلهای بزرگی داشتند!
و غصهی نام و نان نداشتند ...
#شب_جمعه شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات تا آنها پیش اباعبدالله شما را یاد کنند.
خواصی که هنوز حتی یک پیام برای شرکت در نماز جمعۀ فردا ندادهاند، در کجا سیر میکنند؟تعریفشان از «شرایط حساس» چیست؟
امام امت با وجود همۀ تهدیدها گفته به نمازجمعه میآید، یعنی به مصاف با شیطان،اما بعضیها هنوز از یک دعوت خشک و خالی هم دریغ میکنند.
خدایا! بصیرت!🤲
خدایا! امان از غفلت!😔
#نمازجمعه_مبارزه_با_اسرائیل
#محسن_عباسی_ولدی
📌توییت معنا دار استاد پناهیان درباره
نماز جمعه فردا
گاهی یک قدم به موقع در راه خدا
به اندازه اعزام یک لشگر در جهاد
عظمت دارد.
نمازجمعه اینبار صف کشی یاران حضرت
ولی عصر عج در مواجهه مستقیم با دشمن
است.
هر کس شهید والامقام مقاومت را دوست
دارد میداند مهمترین ویژگی او تقویت
ولایت فقیه بود و تمام توفیقاتش را ناشی
از آن میدانست.
دیدی خدا آبروم رو نبرد _-173752096.mp3
9.66M
🔮 جوان چاقو کش و عرق خوری که شهید شد
👌 بسیار زیبا و تاثیر گذار حتما گوش کنید و برای بقیه هم بفرستید
🌹 حجت الاسلام دارستانی
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮 جوان چاقو کش و عرق خوری که شهید شد 👌 بسیار زیبا و تاثیر گذار حتما گوش کنید و برای بقیه هم بفرستی
.
این صوتی که قبلا گذاشتیم و گفتید پخش نمیشه
این بی عیب هست
حتما گوش کنید خیلی قشنگه
.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮 جوان چاقو کش و عرق خوری که شهید شد 👌 بسیار زیبا و تاثیر گذار حتما گوش کنید و برای بقیه هم بفرستی
.
میبینید یا نه
مهم عاقبت آدم هست
چقدر آدم ها که یه عمر نماز خون بودند و آخر کار عاقبت به شر شدند
و چقدر آدم ها که یه عمر تو گناه بودند و آخر کار عاقبت بخیر شدند
پس مواظب باشیم مغرور نشیم
و مواظب باشیم کسی رو از روی ظاهر قضاوت نکنیم
.
.
نه هر با حجابی دلیل بر با ایمان بودن شخص هست
و نه هر بی حجابی دلیل بر بی ایمانی طرف
البته مواظب باشید اشتباه برداشت نکنید
حجاب قانون خداست
و شهید مدافع حرم جواد محمدی فرمود
من اگر شهید شدم از آن شهدایی هستم که قیامت یقه بی حجاب ها و کسانی که ترویج بی حجابی میکنند رو میگیرم
.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
⏯ مناجات با خدا 🎙 #مهدی_رسولی 👌بسیار دلنشین 💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇 @shahid_ha
.
این خیلی قشنگه
حتما گوش کنید تو خلوتتون
.
.
خدایا ما بنده های بدی بودیم اما تو خدای خوبی هستی
خدایا با عذاب کردن و سوزوندن ما چیزی گیر تو نمیاد
خدایا غلط کردیم
خدایا ما رو ببخش 🥺🥺🥺
.
.
امشب هر آنچه دل تنگتمیخواهد بگو 👇👇
https://harfeto.timefriend.net/17086355590580
.
.
سلام
منو شما از امام علی ع که بالاتر نیستیم
چقدر تهمت ها و دروغ ها و توهین ها به ایشون میکردند
وقتی آقا ضربت خورد در مسجد
مردم گفتند مگه علی نماز هم میخونده ؟؟؟؟
خیلی حرفه ها
بابا به علی دارند میگند مگه نماز هم میخوندی 😭😭😔
پس من و شما هیچی نیستیم
تا بوده همین بوده
از آدم ها چیزی جز این انتظار نمیره
.