یارها.mp3
2.17M
میرود یکیار و میآید دوباره یارها
از میانِ خون بروید لشکر سنوارها...
#شهید_یحیی_السنوار 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه بیرون آوردن پیکر #شهید_یحیی_سنوار
توسط نظامیان اشغالگر در رفح 💔
روحش شاد و راهش پر رهرو باد 😔
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و دوم ▫️بهقدری با محبت نگاهم میکرد و طوری با احساس سوال کرد که دلم
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت شصت و سوم
▫️نمیخواستم به هیچکدام از پیامهایش جوابی بدهم، نمیتوانستم تلفنم را خاموش کنم مبادا مهدی بیشتر شک کند و فقط باید راه آزار و اذیتش را میبستم که شماره را مسدود کردم و به چند ساعت نرسیده، با شمارهای دیگر پیام داد: «دختر تو دیوونهای! من میگم میدونم اون یارو دیشب از کجا برگشته و دارم میبینم کِی از خونه رفته بیرون، بعد تو منو بلاک میکنی؟ من اگه بخوام همین الان میام تو خونه، پس کاری نکن که عصبی بشم.»
▪️از اینهمه نزدیکیاش به زندگیام، قلبم تندتر از همیشه میزد و میترسیدم وارد خانه شود؛ بلافاصله تمام در و پنجرهها را قفل کردم و یک لحظه از زینب جدا نمیشدم که حاضر بودم هر بلایی سر خودم بیاید اما یک تار مو از سر امانت مهدی کم نشود.
▫️نمیدانستم آدرس ما را از کجا پیدا کرده و دیگر از در و دیوار این خانه ناامن میترسیدم؛ با دهانی خشک از تشنگی و روزهداری فقط زیر لب آیتالکرسی میخواندم و تنها به فکرم رسید با نورالهدی تماس بگیرم.
▪️چند روزی بود به هوای اضطراب سفر مهدی به سوریه و ماجرای حمله به سفارت ایران، با نورالهدی تماس نگرفته بودم که تا صدایم را شنید، خندید و سر به سرم گذاشت: «بَهبَه عروس خانم! بلاخره آقا داماد بهتون وقت داد یه زنگ به من بزنی؟»
▫️اصلاً حوصله شوخی نداشتم و باید هرچه سریعتر جلوی جنون عامر را میگرفتم که بیمقدمه پرسیدم: «تو با عامر ارتباط داری؟»
▪️از اینکه بعد از ماهها و پس از ازدواج با مهدی نام عامر را میبردم، خنده روی لحنش خشک شد و متحیر پرسید: «تو به عامر چیکار داری؟»
▫️شاید ترسیده بود زندگی جدیدم خراب شود و خبر نداشت وحشت برادر دیوانهاش دوباره روی دلم آوار شده که مضطرب توضیح دادم: «از دیشب داره بهم پیام میده و تهدیدم میکنه که برم ببینمش...» کلامم به آخر نرسیده، با تعجب سوال کرد: «مگه برگشته عراق؟»
▪️از آماری که در مورد رفت و آمد مهدی میداد، مطمئن بودم نه تنها برگشته که حتی جایی همین نزدیکیها به کمینم نشسته است: «اون الان تو بغداده. حتی میدونه صبح مهدی چه ساعتی از خونه رفته بیرون. انگار همین اطراف خونه داره میچرخه.»
▫️با هر کلمهای که میگفتم حیرت نورالهدی بیشتر میشد و شاید تنها او میتوانست نجاتم دهد که از پشت تلفن به دست و پایش افتادم: «تو رو خدا بهش زنگ بزن، باهاش حرف بزن، بگو دست از سر من برداره.»
▪️از اضطرارم دل نورالهدی سوخته و کاری از دستش ساخته نبود که مردد جواب داد: «من خیلی وقته از عامر خبر ندارم. بعد از اینکه تو رو دیدم و گفتی ازش جدا شدی، باهاش تماس گرفتم و کلی باهاش دعوا کردم. از اون به بعد دیگه هیچ خبری ازش ندارم.»
▫️اما نمیخواست ناامیدم کند و انگار او هم از دست عامر و بیعقلیهایش خسته بود که نفس بلندی کشید و با مهربانی دلداریام داد: «غصه نخور. همین الان بهش زنگ میزنم، باهاش صحبت میکنم دست از این دیوونهبازیها برداره.»
▪️حالا تنها امیدم به نورالهدی بود تا بتواند شرّ عامر را از سرم کند و به یک ساعت نرسیده، امیدم ناامید شد که تماس گرفت و با ناراحتی خبر داد: «اول زنگ زدم جواب نداد، بعدم گوشی رو خاموش کرد.»
▫️تنها تیری که برای مقابله با عامر در کمان فکرم داشتم، به سنگ خورده بود و نمیخواستم زینب متوجه اضطرابم شود که تمام اسباببازیهایش را میان اتاق ریخته بودم و بیشتر از اینکه او سرگرم شود، انگار خودم میخواستم از اینهمه وحشت خودم فرار کنم.
▪️با زوزه هر بادی که کمی در و پنجرهها را تکان میداد، از خیال عامر که میخواهد وارد خانه شود، وحشتزده از جا میپریدم و با صدای ترمز هر ماشین، قلبم از جا کنده میشد تا دقایقی مانده به افطار که مهدی به خانه برگشت و همین که سلام کرد، طمأنینۀ لحنش، دریای طوفانی دلم را به ساحل آرامش رساند.
▫️حالا حداقل خیالم راحت بود مراقب من و زینب است و کسی نمیتواند به ما صدمه بزند و او بیخبر از همهجا، همچنان میخواست حال دیشبم را جبران کند که برایم هدیهای آورده بود.
▪️بعد از آغاز زندگی مشترکمان، اولین باری بود که با هدیه به خانه آمده و به گمانم خاطرۀ آخرین باری که برای فاطمه هدیه خریده بود، قلبش را آتش میزد که به روی من میخندید و یک قطره اشک، پنهانی گوشۀ چشمانش میغلطید.
▫️زینب را در آغوشش گرفته بود و با مهربانی نگاهم میکرد تا هدیه را باز کنم اما من امروز طوری ترسیده بودم و حالم بهقدری به هم ریخته بود که با تشکری سرد و بیروح، بسته را روی مبل رها کردم و به بهانۀ چیدن سفره افطار به آشپزخانه رفتم.
▪️نمیدانستم بین کابینتها دنبال چه میگردم و در هزارتوی ذهنم، حیران دردِ بیدرمان دیوانگی عامر بودم که دستی از پشت، بازویم را گرفت و همزمان کلامش بامحبتش در گوشم نشست: «عزیزم از دست من دلخوری؟»...
📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای فوقالعاده آیتالله سید محمدمهدی میرباقری درباره تاریخ تسلیم و سازش برای ایران
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هضم این ویدئو بسیار سنگینه و قلبی نورانی میخواد
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍همه ما شب انتخابی خواهیم داشت
که به صف عاشورائیان بپیوندیم
یا که از معرکه جهاد فرار کنیم..
#شهید_محمودرضا_بیضایی...🌷🕊
#جهاد
#وقت_حماسه_ماست
#کجای_میدانیم؟
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ مشکل اصلی کجاست
که خداوند اذن ظهور امام مهدی علیهالسلام را نمیدهند؟
#کلیپ #استاد_شجاعی
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای دفع دشمن
🔸این دعا را حتماً با توجه بگویید.
🔻#استاد_جاودان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ وقتی کارشناس اسرائیلی با خاک یکسان میشود!
"تو در جایگاهی نیستی که من را موعظه کنی، تو نماینده رژیم فاشیست و جنایتکاری هستی که یک دانشجوی 19 ساله را درحالی که سرم به دست داشت، در محوطه بیمارستان زنده زنده به آتش کشید"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 نماهنگ | دعای امام زمان(عج)
🎥 قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنهای
✏️ رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند سال قبل در پیادهروی #اربعین بهش گفتن: یه جمله ناب بگو
گفت: خدا ما رو با اونایی که سالهای قبل توی این مسیر قدم گذاشتن و شهید شدن محشور کنه
حالا او #شهید_مدافع_حرم سعید بیاضی زاده است..
یادشون با #صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اردنیها: یا سنوار با تو بیعت میکنیم
🔹مردم اردن با برگزاری تظاهراتی و با در دست داشتن تصاویر «یحیی السنوار» رهبر حماس که صهیونیستها مدعی ترور وی شدند، تداوم اقدام رژیم صهیونیستی در کشتار مردم غزه و لبنان را محکوم کردند.
#یحیی_السنوار #مقاومت #یحیی_سنوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـســم الـلـه الــرحــمــن الـــرحــیـم
🌷 #زیارت_نامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم...
#شادی_روح_شهدا_صلوات...🌸
اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
#صبحتون_معطربه_عطرشهدا
#التماس_دعا
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
•
سرنوشتِ
"مقلدان خمینی(ره)"
چیزی جز
"شهادت" نیست...
|شهیدسیدمحمدبهشتی|
#حزب_الله_زنده_است
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#وعده_صادق
#لبنان
#سید_حسن_نصرالله
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک بار هم به نیابتِ ما کربلا برو❤️🩹. .
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
یادش باذکرصلوات🌸
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
بسمه تعالی
یا رُوحُ یا قُدُّوس
در این زندگیِ پر هیاهو، تو به یک
حرف،یک صدا محتاجی تا تلنگری
باشد برای رشد و تغییر نگاهت به
خود،دیگران و هستی!در این زمانه
که به آخرالزمان معروف هست باید
بدونی چطوری زندگی کنی که کمتر
آسیبی به جسمت و به عقیده ات
وارد نشه و باید بتونی در کنار اینها
ایمانت را هم بسیار قویتر کنی و....
صدها نکات دیگر که در کلاس طرح
زندگی باسعادت یاد خواهی گرفت
🔻سر فصل های کلاس 👇👇
زندگی با سعادت در آخر آلزمان
1= چندین ذکربرای حاجت های خاص
2=چطوری آخرالزمان در امان باشیم
3= تکنیکهای شادبودن درمحیط خونه
4= اَسراری در آخرالزمان ...
5= نگران فرزندان هستیم چکار کنیم ؟
6= طرح سبک زندگی به رنگ خدا
7= راهها و رازهای رزق و روزی
8=رهایی از باور های منفی
9=طریقه درست کردن شربت قرآنی
10=بیماری متافیزیکی و موجودات ....
وموضاعات دیگر و همچنین پرسش و
پاسخ هم در کلاس انجام می شود
هزینه اصلی این کلاس 4 ملیون
هست که ما برای شما عزیزان
تخفیف ویژه قرار دادیم
زمان ثبت نام فقط تا جمعه
این زمان به هیچ وجه تمدید
نمی شود جا نمونی رفیق
برای شرکت در کلاس و ثبت نام
به ای دی زیر پیام دهید 👇👇
@ya_ghoddus
👆👆
https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
بسمه تعالی یا رُوحُ یا قُدُّوس در این زندگیِ پر هیاهو، تو به یک حرف،یک صدا محتاجی تا تلنگری ب
.
برای ثبت نام فقط به آی دی که گذاشته شده لطفا پیام دهید.
کسانی که دوست دارند در این کلاس شرکت کنند.جا نمونند.
👆👆👆
47.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️شهادت #سنوار رو تسلیت نمیگم!
✅ #مجید_جوادی
#یحیی_سنوار
#شهادت
#حماس
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#شنبه_های_نبوی
🍀همهی حرفهای من؛ با تو!
آبرو، اعتبار دنیا تو ...
☀️نور، خورشید، بندگی، توحید؛
همه تفسیر میشود با تو!
#من_محمد_را_دوست_دارم
#نحن_فداک_یارسول_الله
💚اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
❤️السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
سلام بر شما، اى خاندان نبوّت
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و سوم ▫️نمیخواستم به هیچکدام از پیامهایش جوابی بدهم، نمیتوانستم
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت شصت و چهارم
▫️به سمتش چرخیدم و در مقابل عشق پاشیده در چشمانش دلم از دست رفت؛ سد صبوریام شکست و تصمیم گرفتم همان لحظه همه چیز را برایش بگویم که در برابر غزل پُر احساس نگاهش، دوباره قافیه را باختم.
▪️یک دستش روی بازویم مانده و هدیه را میان دست دیگرش رو به صورتم گرفته بود و با نرمی لحنش نجوا کرد: «من اینو به عشق تو خریدم! نمیخوای ببینی سلیقهام چطوره؟»
▫️زینب را میان اتاق نشیمن مشغول کرده بود تا با من خلوت کند؛ انگار کلماتش پشت لبهایش مردد مانده بود که اشاره کرد همانجا کنج آشپزخانه بنشینم، کنارم به کاشیها تکیه زد و همینکه شانهاش به شانهام خورد، حرف دلش را زد: «من خیلی به تو بدهکارم عزیزم. میفهمم این روزهایی که با رفتارم اذیتت کردم، باعث شدم خاطرات تلخ گذشته بیشتر بیاد سراغت.»
▪️سپس دستش را دور شانهام حلقه کرد و لحنش غرق عشق شد: «یادته بهت گفتم به محض اینکه یه ذره حالم بهتر بشه، احساس منو میبینی؟ دیشب که اونجوری تو بغلم از ترس میلرزیدی، فهمیدم چقدر اذیتت کردم! فهمیدم از وقتی وارد زندگیات شدم، به خاطر کم توجهیهای من، ترس همسر سابقت داره بیشتر عذابت میده و اینا همش تقصیر منه!»
▫️از اینهمه محبت بیمنت و از اینکه حتی گناه نکرده را گردن میگرفت، زبانم بند آمد و قلب عاشق او تازه به حرف آمده بود: «برات جبران میکنم عزیزم! همه چیز، حتی بدرفتاری اون نامرد رو جبران میکنم! کاری میکنم بهترین لحظات زندگیات رو تجربه کنی و همه خاطرات تلخ گذشته فراموشت بشه!»
▪️نگاهش به روبرو بود، همانطور که در حلقۀ دستانش بودم، سرش را به سرم تکیه داد و زیر گوشم زمزمه کرد: «مگه یادم میره برای نجات زندگی من و آرامش بچم از زندگی خودت گذشتی؟ حالا باید خیلی بیمعرفت باشم اگه دنیا رو به پات نریزم!»
▫️از حرارت گوشۀ پیشانیاش روی پیشانیام، حس میکردم تب عشقم به جانش افتاده و خبر نداشت من نه فقط برای زینب، همسریاش را پذیرفتم که سالها پیش عشق او در دلم جوانه زده بود اما نمیتوانستم مثل او بیریا تمام احساسم را عیان کنم که فقط بستۀ هدیه را از دستش گرفتم و او دست و پای دلش را گم کرد: «این هدیه در برابر محبتی که تو به من کردی، هیچه عزیزم!»
▪️وحشت تهدیدهای عامر از دیشب مثل خوره، قلبم را آب کرده و با دلی که برایم نمانده بود به زحمت لبخندی نشانش دادم اما همین لبخند سردم کار دلش را ساخت که ناامید از به دست آوردن قلبم، دیگر حرفی نزد.
▫️آهسته بسته هدیه را گشودم و او در انتظار واکنشی فقط نگاهم میکرد؛ برایم یک شیشه عطر خریده بود و همین که درش را باز کردم، رایحۀ ملیح و شیرینش فضا را پُر کرد.
▪️به سمتش صورت چرخاندم تا به چند کلمه ساده هم که شده از محبتش تشکر کنم اما دیدم شبنم اشک روی چشمانش نَم زده و نمیخواست دلم بشکند که بلافاصله اشکهایش را با سرانگشتانش پاک کرد و حرف دلش را من زدم: «برای فاطمه همیشه عطر میخریدی؟»
▫️از اینکه نام عشقش را برده بودم، قلب چشمانش شکست، عطر خنده از صورتش پرید و نمیخواست دل من دوباره بلرزد که گلویش از فرو خوردن بغضش، بالا و پایین رفت و حرف را به هوایی دیگر برد: «حالا بگو خوش سلیقه هستم یا نه؟»
▪️کمی عطر به لباسم زدم و حقیقتاً عطر عجیبی بود که صادقانه اعترف کردم: «سلیقهات عالیه عزیزم!» و همزمان صدای اذان مغرب خلوتمان را پُر کرد.
▫️از روی خوشی که نشانش داده بودم، خطوط صورتش از خنده پُر شد و مثل اینکه جانی تازه گرفته باشد، با خوشزبانی پیشنهاد داد: «امشب افطار با من، تو برو نماز بخون من خودم همه چی رو آماده میکنم!»
▪️فکر میکردم عاقلانهترین راه این است که همه چیز را به مهدی بگویم اما او امشب تمام دلش را برای من هدیه آورده بود که میترسیدم حرفی بزنم و اینهمه احساسش از دستم برود.
▫️هر چه در چنته داشت خرج کرده بود تا سفرۀ افطار چند رنگی بچیند و تا من و زینب سر سفره نشستیم، سبد نان را هم آورد و دوباره شیرینزبانی کرد: «دیگه سلیقۀ ما مردها همینه! مجبوری خوشت بیاد.»
▪️و ظاهراً شور انتقام ایران در دلش غوغا میکرد که میان خنده با کلماتش سینه سپر کرد:«حالا سلیقۀ ما مردهای ایرانی رو باید تو انتقام جمهوری اسلامی و حمله به اسرائیل ببینی که چه آشی براشون درست کردیم.»
▫️ناباورانه نگاهش کردم و پرسیدم: «واقعاً ایران میخواد حمله کنه؟» لقمهای برای زینب پیچید و همانطور که به دستش میداد، با لحنی محکم گفت: «شک نکن!»
▪️اسرائیل ماهها بود غزه را هر لحظه میکوبید و میترسیدم پاسخ ایران، این سگ هار و وحشی را به جان این کشور هم بیندازد که لحنم لرزید: «خب اگه ایران بزنه، اسرائیل به ایران حمله میکنه.»
▫️لقمۀ بعدی را به دست من داد و با قاطعیتی مردانه تکلیف را مسخص کرد: «هیچ غلطی نمیتونه بکنه!»...
📖 ادامه دارد...
هرطور فکر میکنم از دست رفتن بـزرگ ترین
و نورانیترین رهبران و قهرمانان جهان اسلام
در این مدت کــوتاه قــضیه عــادی نـیســت و
نمیتوان صرفا به چشم تحــولات دنــیا بــه آن
نگاه کرد.
بعد از شهادت ســیدحسـن جــملــهای شنــیدم
که امروز مرا به فکر فرو برد:
در آستانه طلوع خورشید،
ستارگان یک به یک غروب میکنند
جهان برای ظهور در حال بیدارشدن است
اللهم عجل لولیک الفرج
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 همدل و همداستان لبنانیم
🔹ارتباط #ایران و #لبنان، یک ماجرای صرفاً نظامی نیست
🔹 #شهید_چمران و امام موسی صدر تکههایی از این تاریخ غنی هستند
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥تربیت دینی در خانواده
💥مثالی برای تصویر سازی منفی
#دکتر_سعید_عزیزی
#تربیت_دینی
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124