فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام شهید🌷
اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ، زندگی نامه #شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ...
سه_تا_خاصیت_مهم_مصطفی
➊ یکی این که اصلا غیبت نمیکرد
➋ دوم این که دست و دل باز بود
➌ و سوم این که دو به هم زن نبود
شهید مدافع حرم
شهیدمصطفی_صدرزاده🌷
💥سالروزشهادت
شادی روحش صلوات♻️
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
ابراهیم مۍگفت
برای رفع گرفتاری ها با دقت تسبیحات حضرت زهراسلامالله را بگویید. . .📿
#شهیدانه
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
Audio_461810.mp3
19.28M
#زبان 🗣
🔸 قسمت (پنجم )
🔸( سکوت )
ذهن رو از شلوغی نجات بدیم
#استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و هشتم ▫️درد از پهلو تا ستون فقراتم میدوید و مطمئن بودم دیگر هیچ ر
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت شصت و نهم
▫️حرفش که به آخر رسید، رانا موبایلم را که در ماشین از دستم کشیده بود، به سمتم گرفت و باز با تیزی زبانش به جانم افتاد: «حواست باشه کارت رو درست انجام بدی. اگه قضیه لو بره یا هر مشکلی پیش بیاد، خودت میدونی چه اتفاقی میفته. در ضمن اگه متوجه بشیم به کسی حرفی زدی، خودت قبر خودت رو کندی.» سپس دهانش را به گوشم چسباند تا جملۀ آخرش را مثل میخ در گوشم فرو کند: «خودم میفرستمت پیش عامر!»
▪️از اینکه عامر را کشته بودند، خیره نگاهش کردم و او حیرت نگاهم را با پوزخندی چندشآور پاسخ داد: «حالا فهمیدی آدم کشتن هیچ کاری برای من نداره؟»
▫️گیج سرنوشت عامر و قتلش به دست این زن جوان با این چشمان وحشی، مانده بودم که فائق با خونسردی از جا بلند شد و اشاره کرد تا برویم.
▪️شوک خبر کشته شدن عامر فکرم را از کار انداخته بود؛ نمیفهمیدم چرا همین حرفها را در ماشین نزدند، میترسیدم تا قبل از خروج از خانه، بلایی سر ما بیاورند و خبر نداشتم نقشۀ دیگری کشیدند که در سکوت سوار ماشین شدیم و تا رسیدن به بیمارستان آندلس، یک کلمه حرف نزدند.
▫️باورم نمیشد رهایم کنند؛ با تمام تهدیداتی که کردند همین که میتوانستم سالم با زینب به خانه برگردم و دوباره مهدی را ببینم، قلبم از هیجان بالبال میزد و هنوز تهدیدی باقی مانده بود که تا پیاده شدم، رانا به چادرم چنگزد و با خشونت خوابیده در لحنش هشدار داد: «خیلی خوش شانسی که داری زنده برمیگردی، پس مراقب باش خریت نکنی! باور کن بعد از اولین اشتباهت زمان زیادی زنده نمیمونی. عامر وقتی اولین اشتباه رو کرد فقط دو ساعت زنده موند.»
▪️چشمانش شبیه دو گلوله از آتش بود و من فقط میخواستم از جهنم این ماشین فرار کنم که زینب را از ماشین بیرون کشیدم و در طول خیابان به سرعت به راه افتادم.
▫️میترسیدم سرم را بچرخانم و از هر کسی که از کنارم رد میشد، وحشت میکردم مبادا جاسوس آنها باشد.
▪️حتی دیگر جرأت نمیکردم سوار تاکسی شوم که فقط به سمت انتهای خیابان میرفتم و زینب خسته از اینهمه وحشت و تشنگی و گرسنگی که ساعتها تحمل کرده بود، خودش را روی زمین انداخت.
▫️انگار دیگر نمیتوانست قدمی بردارد که با بیقراری گریه میکرد و من از تمام آدمهای این شهر میترسیدم که او را در آغوشم گرفته بودم و نمیدانستم به چه کسی پناه ببرم.
▪️فقط به فکرم رسید او را روی پلههای ورودی داروخانهای در حاشیه خیابان بنشانم و بلافاصله با مهدی تماس گرفتم.
▫️نمیدانستم چه بگویم و فقط میخواستم با او در خانه خلوت کنم که حتی اگر جان هر سه نفرمان را میگرفتند، باید تمام حقیقت را به مهدی میگفتم.
▪️در انتظار پاسخش ثانیهها را میشمردم و همین که پاسخ داد، از اینکه دوباره میتوانستم صدایش را بشنوم، بغضم شکست.
▫️انگار دلش برایم تنگ شده باشد، نفسهایش پُر از عشق بود و دل مناز ترس خالی؛ فقط تلاش میکردم ارتعاش وحشتم در لحنم نپیچد و با آرامشی ساختگی تقاضا کردم: «مهدی! من و زینب الان نزدیک بیمارستان آندلس هستیم. میتونی بیای دنبالمون؟»
▪️از حرفم جا خورد و به جای جواب، با تعجب سؤال کرد: «اونجا چیکار میکنید؟»
▫️از پاسخ سؤالش در مانده بودم و دیگر نمیتوانستم اینهمه وحشت را تحمل کنم که با هقهق گریه به همسرم پناه بردم: «مهدی فقط بیا! من حالم خیلی بده، زودتر بیا!»
▪️از لرزش لحنش حس میکردم با این گریهها چه بلایی سر دلش آوردهام که دلهره کارش را ساخته و کلماتش از هم پاشیده بود: «چی شده؟ برای زینب اتفاقی افتاده؟ توروخدا حرف بزن!»
▫️میترسیدم پشت تلفن حرفی بزنم که فقط با گریه التماسش میکردم زودتر خودش را برساند و حدوداً چهل دقیقه بعد، اتومبیلش مقابل داروخانه رسید.
▪️ترمز زد و به قدری ترسیده بود که حتی ترمز دستی را نکشید؛ به سرعت پایین پرید و فقط با چشمانش دور من و زینب میچرخید و باور نمیکرد هر دو سالم باشیم.
▫️از چشمان کشیده و مهربانش، نگرانی میچکید و من دلم میخواست زودتر به خانه برویم که هر چه میگفت و هر چه میپرسید، فقط خواهش میکردم از اینجا برویم و برای یک لحظه از رفتن به خانه پشیمان شدم.
▪️میدانستم از تمام مختصات زندگی ما خبر دارند و مطمئن بودم این خانه دیگر امن نیست که تا سوار شدیم و استارت زد، با صدایی که از گریه گرفته بود، تمنا کردم: «میشه دیگه نریم خونه؟»
▫️چند لحظه متحیر نگاهم کرد و صورتم طوری در هم شکسته بود که از نگرانی فریاد زد: «والله داری منو میکُشی! خب یک کلمه بگو چی شده!»
▪️زینب صندلی عقب ماشین در خودش مچاله شده و قلب من از وحشت بیشتر در هم رفته بود؛ میدانستم مهدی در خطر است و نمیدانستم از کجا شروع کنم که تمام احساسم در چشمانم جمع شد و دلنگران عشقم به نفسنفس افتادم: «مهدی! اونا دنبالت هستن!»...
📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از آمادهسازی پیکر مطهر عالمِ عامل و مجاهد شهید، #سید_هاشم_صفیالدین برای خاکسپاری...💔😔
#لبنان
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵🔴 سردار سلیمانی در جمع مدافعان حرم: عمر ما به سرعت میگذرد. چه اینجا باشیم، چه تو خونه باشیم، هر کجا باشیم، بهترین جا را داشته باشیم توی بهترین هتل زندگی کنیم. همه میمیریم. رئیس جمهور عالم باشیم, میمیریم. امّا انتخاب راه درست خیلی مهم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری پنجشنبههای حسینی
💔💔
و من سالهاست به سمت تو فرار میکنم مگر کدام پناهگــاه از آغوش تو امنتر است…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 موقع مشق نوشتنِ بچه م
کنارش بشینم یا نشینم؟
پیشنهاد میکنم مادرها حتما گوش کنند...
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
مداحی آنلاین - کمکم کن - امیررضا مال اسد.mp3
5.11M
کمکم کن که حالم
مثل قدیما خوش نیست
کمکن کن که دلم
به عمر دنیا خوش نیست
امیررضا_مال_اسد🎙
#امام_حسین
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
.
سلام خوبین
کسی هست یا نه ؟؟؟
اینجا بگید 👇👇
https://harfeto.timefriend.net/17086355590580
.
.
سلام
بزرگوار بچتون که هنوز سنی نداره
خب طبیعیه آدمی که ۲۳ سالش هست و درس میخونده الان نباید چیزی داشته باشه
هرکس هم دیدید تو این سن خونه و ماشین داره بدونید یه بابای پولدار پشتش هست
بعدم خب آقا پسر شما تازه درسش تموم شده و ان شاء الله مشغول کار میشه و کم کم هم ماشین میخره و هم خونه
هیچ کس از اول چیزی نداشته
بعدم دختری که واسع خونه و ماشین فقط پسرتون رو بخواد میخوام صد سال سیاه نخواد
خدا رحمت کنه قدیمی ها رو
میگفتند دعا کنید یه وصله تن گیرت بیاد
این خیلی دعای مهمی هست
دعا کنید همسر خوبی نصیب بشه
ممکنه خانمی باشه دنیا رو هم بریزی به پاش ولی ول کنه و بره
و دختری هم هست با کم و زیاد بسازه
پس خیلی مهمه همسر آدم چی باشه
وگرنه پول رو که همه کارش میشه کرد
و بعدم نگران نباشید پسر شما تازه اول مسیر هست
و ان شاء الله بزودی همسری نصیبشون بشه که مورد پسند خدا و اهل بیت ع باشه
.
.
دلم هوای هیئت مجازی رو کرده
چقدر قبلا توفیقمون بیشتر بود و هر هفته هیئت مجازی داشتیم
ولی متاسفانه کم توفیق شدیم و این از طرف ما هست نه شما عزیزان
.
.
امشب هم نمیدونم هیئت مجازی بزاریم یا نه
چون عقیدم اینه آدمی که میخواد روضه بخونه اول باید خودش یه ارتباط معنوی و ارتباط دلی برگزار کرده باشه و بعد روضه بخونه تا تاثیر گذار باشه
.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
. سلام خوبین کسی هست یا نه ؟؟؟ اینجا بگید 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17086355590580 .
.
ساکت شدیدا
صحبتی دارید بفرمایید
.
.
سلام
ان شاء الله دامتون خیلی زود سبز بشه
شاید حکمت خدا اینه
و ما چون دلیلش رو نمیدونیم بی تابی میکنیم و اگر دلیلش رو بفهمیم تازه میگیم خدایا شکرت که حاجتم رو ندادی
مثلا آیت الله مجتهدی ره هم فرزند نداشتند و صاحب فرزند نمیشدند
و فرزند خوانده دارند
خب دیگه ایشون که از اولیا هم بودند
پس حکمتی هست و کارای خدا بی حکمت نیست
.
.
بگذارید یه صوت از حاج آقای دارستانی بگذارم
خیلی قشنگه
مطمئنم خیلی هاتون نشنیدید
و شب جمعه هم هست نور علی نور میشه
👇👇👇
.
6169367.mp3
1.71M
🔮 داستان شنیدنی کسی که مرد و شب اول قبر رو دید و دوباره زنده شد و برگشت به دنیا
👌 بسیار زیبا و تاثیر گذار حتما گوش کنید و برای بقیه هم بفرستید
🌹 حجت الاسلام دارستانی
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮 داستان شنیدنی کسی که مرد و شب اول قبر رو دید و دوباره زنده شد و برگشت به دنیا 👌 بسیار زیبا و تاث
.
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
خدایا با این همه گناه چه خاکی به سرمون کنیم
خدایا ما رو ببخش
خدایا بحق حضرت زهرا س از ما بگذر
یا حضرت زهرا بخاطر پسرت حسین امشب هم یه نگاهی به دلمون بکن و ادممون کن🥺🥺😭😭
.
.
چند ماه پیش تشییع سه شهید بودیم که دو تاشون هویت هاشونمشخص شده بود و یه نفر گمنام بود
موقع شروع یه نوحه ای گذاشتند خیلی حسرت خوردم
گفتم کاش برای تشییع ما هم این نوحه پخش بشه 👇👇👇
.