#خاطرات_زیبای_همسر
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌸شهید علمدار وقتی به خواستگاری من آمد دستش خالی بود.
❤️اما در کلام و رفتارش و حرف زدنش اخلاص موج میزد .آدم ناخودآگاه جذب اون میشد.
🌺همیشه از خودش میپرسید: آیا دیگران هم دارند⁉️
🌸وقتی از وسایل زندگی چیزی اضافه به نظرش میرسید با مشورت هم به کسانی که احتیاج داشتند میداد.
🌸سید عاشق بچه بود😍
میگفت میخوام چهار تا بچه داشته باشم.
دوتا دختر ؛ دوتا پسر
🌸🍃خداوند فقط یک دختر به ما داد.
آقا سید به علت علاقه ای که به
حضرت زهرا داشتند ،👌
نام او را زهرا گذاشت.
🌺میگفت اگر خدا به بمن پسر دهد نامش را میگذارم ،اباالفضل ؛ اباالفضل علمدار .
❤️آقا سید وقتی میخواست زهرای کوچولوی خود را بخواباند.
برای او از خاطرات جبهه و خاطرات دوستان شهیدش میگفت.
🌸بهش میگفتم : آقا سید کسی برای بچه که این داستانها را تعریف نمیکنه.😍😍
🌸میگفت : زهرا باید از همین الان راه شهادت را بداند.
باید بداند که شهید چه کسی است.
و جبهه چیست.
باید دل زهرا با این مسائل انس بگیرد.
❤️در تربیت زهرا شیوه جالبی داشت👇👇👇
هرگز او را تنبیه نکرد .
اصلا با زدن مخالف بود..
بخصوص آنکه میگفت نام مادرم ( حضرت زهرا ) روی اوست.
❤️اگر زهرا اذیت میکرد.آقا سید فقط سکوت میکرد.
🌺همین سکوتش باعث میشد تا زهرا با اینکه خیلی بچه بود متوجه اشتباهش شود.
بعد میرفت از پدرش عذرخواهی میکرد.
❤️آقا سید معتقد بود تببیه باید اخلاقی باشد ، تا اثر اخلاقی هم بگذارد.
میگفت :" باید با بچه دوست بود"
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124