💞🌟💞🌟💞🌟💞
⚠️#تلنگرانه👌
#تفاوت_لذت_حرام_و_لذت_حلال👇🏻
✳️حدیث داریم همهی افراد #رزقشان از حلال اندازهگیری شده است.
اگر کسی به #حرام بپردازد 👇🏻
خدا #از_حلال_کمش_میگذارد.❌
💥یک #جوان پیداست چقدر باید با یک دختری با حلال زندگی کند.
این پسری که مقدر شده که چند ساعت، چند ماه، چند سال با یک دختری زندگی شیرین داشته باشد این #ولخرجی میکند،نامحرم است ولی خوب دل نمیکند
♻️ بعد هم ممکن است اسام اس بزند، تلفن کند، نامه، #پیام، و...
بعد دو سال #ازدواجش عقب میافتد😕.
🔰تا میروند #عقد کنند میگویند:عمه عروس مرد!
چهل روز عقب بیفتد. تا میروند میگویند: آقا فلانی از دیوار افتاد فلان، فلانی مریض شد، فلانی تصادف کرد، یک وقت میبینی دو سه سال #عقد این آقا پسر #عقب_میافتد به خاطر اینکه فقط دو ساعت رفت...♨️♨️
🔴حُر دو #ساعت دیر آمد، دو #فرسخ قبرش از امام حسین علیه السلام عقب افتاد.😔
✳️ حر#صبح زود باید بیاید، #چاشت(ظهر) آمد به امام حسین ملحق شد، همین دو ساعت که دیر آمد دو فرسخ قبر حر از امام حسین #فاصله گرفت.😔
⚡️یک #نگاه_حرام میکنی دو سال #ازدواج عقب میافتد.
این ازدواجها تاب خورده 👇🏻👇🏻
به خاطر اینکه ما #حرامخوری📛 میکنیم،
حرامخوری که کردیم خدا ازدواج را هی تاب میدهد،مخصوصا برای بنده های خوبش...⚠️
♻️اشتباه میکنند آنهایی که میگویند: آزادی زن، آزادی زن❕❌
اینها سرشان کلاه رفته حالیشان نیست.😏 چطور❓
#افطار خوشمزهتر است یا #ناهار❔
🌀 افطار خوشمزهتر است،
چون آدم چند
ساعت خودش را #نگه داشته است، افطار خوشمزهتر است.
اگر آدم به #حرام رسید 😱خودش را نگه دارد، خانمِ خودش برایش #خوشمزه است.💞
🌀اما اگر به هرکس رسید
با او #دست❌ داد،
او را #بوسید❌،
با او بستنی خورد و.......♨️
این مثل این است که راه میرود و مغز گردو و مغز بادام میخورد. این دیگر سفره #پهن میشود #اشتهای لازم را ندارد🚫
💖 #حجت_الاسلام_قرائتی💖
#لطفا_با_وضو_وارد_شوید
#با_ذکر_یک_صلوات
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
💞☀️💞
💞 #خیلی_قشنگه حتما بخونید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از #کتاب_یادت_باشد
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاقهای عجیبی میافتد که #زنده_بودنش را حس میکنم، یک شب🌙 نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《#خانومم خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》
🔹معمولا #عصرها سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیکترین مغازه به #مزارش چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، میدانستم این شکلی راضیتر است👌
🔸همیشه روی رعایت #حق_همسایگی تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی میکنم از نزدیکترین مغازه به مزارش که #همسایه_گلزار شهداست🌷 خرید کنم.
🔹همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم #دختری آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که #آرام_شد
🔸گفت: عکس #شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه #قراری میزارم
🔹 فردا #صبح میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 #تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش #خوابی را که دیده بودم تعریف کردم
🔹گفتم: من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب #خودحمید خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگیاش عوض شد، تازه فهمیدم که دست #حمید برای نشان دادن راه خیلی بازه👌
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#اعزام #سوریه #دمشق #حلب #هواپیما #تانک #صبح #مقر #کار_برای_خدا
✍برج هفت سال 94 اعزام شدیم سوریه. از #دمشق با یک #هواپیمای باری رفتیم #حلب. یکراست بردندمان روستای بحوث باید حدود 40 دستگاه #تانک را می بردیم جلو نزدیک خط. شش هفت نفری، از اذان مغرب تا نماز #صبح کارمان طول کشید.
💢صبح که به #مقر برگشتیم، گفتم نامردا یکی نیومد به ما بگه دستت درد نکنه. محسن گفت: این قدر غر نزن. ما اومدیم برای #خدا_کار کنیم!
🍀راوی:خداداد احمدی،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۵ ص ۲۶۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺بوی #صبح میدهی و
گنجشک ها از طراوت #تو
پرواز می کنند🕊
🌺حسودی ام می شود به
#دلهاییـ❤️ که هرصبح
بدرقه ات می کنند😇
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#سلام_صبحتون_شهـدایی🌺
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
#صبـح می خندد و
باغ از نفس بارش ابر🌧
می گشاید مژه😍 و
می شکند مستی #خواب ...
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
#کلام_بزرگان
#آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند:
در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره
جهت معروف شدنش به این نام آن بود
که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت
و حتی کتابی در توصیف ارده شیره نوشته بود
آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت
در حقیقت تارک دنیا بود
یک #شب در زمستان در میان مقبره
میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید
#صبح برای #نماز بلند شد، دید برف زیادی
آمده پشت در را محکم گرفته
شیخ هر کاری کرد در باز نشد
ماند در میان مقبره از طرفی وسیله وضو
حتی وسیله تیمم هم نبود
چون مقبره با گچ و سیمان و سایر
مصالح پوشیده بود
نزدیک طلوع آفتاب شد، دید نمازش
قضا میشود، با همان حال بدون وضو
و تیمم صحیح نماز را خواند
بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان
و دستها را بلند نمود به شوخی
به خداوند عرض کرد:
#خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی
من چیزی نگفتم قبول کردم
گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم
گاهی نان و ارده شیره دادی شکر کردم
گاهی هم نان دادی اصلاً خورشت ندادی
باز هم قبول کردم
خدایا تو هم امروز این یک نماز بیطهارت
را از من قبول کن و مؤاخذه نکن
بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش
او را در خواب دید پرسید:
خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟
گفته بود: خدا مرا به واسطه همان
یک نماز بخشید
#استاد فاطمی نیا در ادامه اظهار داشتند:
مثل اینکه خداوند هم از شوخی کردن
بندهاش خوشش میآید ولی نه هر
شوخی و نه از هر بندهای!
#خدا از شوخی آن بندهای خوشش میآید
که آن بنده را دوست دارد
و آن بنده هم خدا را دوست دارد
هر چه خدا مقدرش کرده
خوب یا بد، تلخ یا شیرین
کم یا زیاد، سیری و گرسنگی
غم و شادی، داری و نداری قبول کرده
در هر حال خدا را شکر میکند
نه مانند آن بندهای که
با مختصر کم و زیاد حالش تغییر میکند
و با کوچکترین تحول عوض میشود
و اگر صدمهای ببیند گاهی با خدا
سر جنگ پیدا میکند
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124