eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.7هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
11.7هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از ازدواج به خاطر حشر و نشر با محمدحسین خیلی تغییر کردم.کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شده بود هیچ،دهنی او را هم می خوردم🤦‍♀. اگر سردردی ،مریضی یا هر مشکلی داشتیم،معتقد بودیم برویم هیئت خوب می‌شویم😊.میگفت:《می‌شه توشهٔ تموم عمر و تموم سالت رو در هیئت ببندی!》در محرن بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند بس است،ولی او از این هیئت بیرون می آمد می رفت هیئت بعدی😇.یک سال عاشورا از شدت عزاداری،چندبار آمپول دگزا زد😢بهش میگفتم:《این آمپولا ضرر داره!》ولی او کار خودش را می‌کرد.آخر سر که دیدم حریف نیستم،به پدرومادرم گفتم:《شما بهش بگین!》ولی باز گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. خیلی به هم ریخته میشد.ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد تا در خانه،هم برای خودش بهتر بود هم برای بقیه. می دانستم دست خودش نیست،بیشتر وقت ها با سروصورت زخم و زیلی می آمد بیرون🚶‍♀. هر وقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین میشد،دلم هُری می ریخت.دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند😣معمولا شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش را نبیند.مادرم می گفت:《هر وقت از هیئت برمیگرده،مثل گُلیه که شکفته!》 داخل‌ ماشین مداحی می گذاشت . با مداح همراهی می‌کرد و یک وقت هایی پشت فرمان سینه می زد.شیشه ها را می داد بالا ،صدا را زیاد می کرد،آن قدر که صدای زنگ گوشی مان را نمی‌شنیدیم. جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بکیریم،اما نمی‌شد چون خانه مان... ... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124