#ماجرای_مار و
#شهید_ابراهیم_هادی
آقا ابراهیم میگفت👇
در منطقه غرب با جواد افراسیابی رفته بودیم شناسائی.
نیمه های شب بود و ما نزدیک به سنگرهای عراقی مخفی شده بودیم.
بعد که هوا روشن شد ما مشغول تکمیل شناسائی مواضع دشمن شدیم.
یکدفعه دیدم مار بسیار بزرگی به سمت مخفیگاه ما میآید .
مار به این بزرگی تا حالا ندیده بودیم.
نفس در سینه ما حبس شده بود.
اگر به سمت مار شلیک میکردیم عراقیها می فهمیدند.
اگر هم فرار میکردیم عراقیها ما را میدیدند.
مار هم به سرعت سمت ما میآمد.
آب دهانم را فرو دادم.در حالی که ترسیده بودم.
نشستم و چشمانم را بستم. .
گفتم " بسم الله و بعد خدا را بحق زهرای مرضیه قسم دادم.
زمان به سختی میگذشت .
چند لحظه بعد جواد زد به دستم.
چشمانم را باز کردم.
با تعجب دیدم مار تا نزدیک ما آمده و بعد مسیرش را عوض کرده و از ما دور شده.
🌸💫🌸💫🌸
#شهید_ابراهیم_هادی اغلب در مواقع
گرفتاری به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها متوسل میشدند.
و معتقد بود که متوسل شدن به حضرت زهرای مرضیه حلال مشکلات است.
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124