شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
⭕️ #مطیع_امرولی برهمه واجبست مطیع محض فرمایشات رهبر باشند #دشمنان_اسلام کمر همت بستند تا #ولایت را
#خاطرات_شهدا
💠زیادی گناه
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🔰رفتم هیئت رهروان #امام_ره تا بلکه...
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود .⚡️ اما آنچه می خواستم نشد❌ ! بعد از مراسم رفتم جلو و #مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش #سید_مجتبی_علمدار است.
🔰گفتم: آقا سید من یه سؤال❓ دارم.
جلوتر آمد . گفتم : من هر #هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا #گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم⁉️
🔰 #سید نگاهی به من کرد و گفت : در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت⁉️گفتم : #نه ! اصلا گریه ام نگرفت.
🔰رفت توی فکر💭 . بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من #گناهانم زیاده. من #آلوده_ام . برای همین وقتی می خوانم اشک😭 شما جاری نمی شود❌.
🔰سید این حرف را خیلی #جدی گفت و رفت.من تعجب کردم😟 . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : #شما گناهانت🔞 زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهانت #توبه کن . آن وقت گریه ات😭 می گیرد .
🔰البته من می دانستم مشکل از خودم است ⚡️اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، #اخلاص و درون پاک✨ او را می رساند.از آن وقت مرتب به #هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی #سید اشک من جاری بود.😭😭😭
#بسیار_زیباست
شهدا تا ابد شرمنده مرامتان هستیم
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🍃آرمان واقعا مومن بود. چند روزی بود آرمان با من میومد می رفتیم #بدنسازی. بعد یه مدتی آرمان اومد گفت: دیگر نمیخوام بیام.
گفتم: چرا؟! گفت: اینجا آهنگ های تند🎶 و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون #درست_نیست!
🍃گفتم: من که پول ترم اینجارو دادم و تا آخرش اینجام. اما آرمان گفت: #نه من دیگه نمیتونم؛ و رفت یه باشگاه دیگه.
راوی: رفیق#شهید_آرمان_علیوردی