فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نظر بلند باشیم👌👌👌👌👌
⭕️سخنان #زیبا_و_آموزنده حاج آقا فاطمی نیا
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸🌼🌹🌼🌸 🌼🌸🌼 🌸 🌹 #دعای_عهد 🌹 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ
خواندن دعای عهد (در سرنوشت
انسان تاثیر داره )
👆👆👆
#کلام_امیر👌👌👌
⭕️دلها گاهی نشاط دارند و گاهی ملالت. اگر نشاط داشت آن را به مستحبّات وادارید، و اگر ملالت دست داد به واجبات بسنده کنید!
📚 حکمت ۳۱۲ نهج البلاغه
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
💠امیری حسین و نعم الامیر💠
💠در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه....
🌸روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت....
می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...."
از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید.
مدافع حرم #شهید_هادی_ذوالفقاری ( از عاشقان شهید_ابراهیم_هادی )
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
Ashk3-(www.Divanegan.blogfa.com).mp3
3.65M
⭕️داستان بسیار زیبای فرد ناصبی👌👌👌
🌸🍃 آیت الله سید احمد نجفی
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
30.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️کلیپ #استاد_رائفی_پور
⭕️« راه برگشت »
شخصیت وهب (ع)
#بسیار_زیبا👌👌👌
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
⭕️ شعری از #شهید_تورجی_زاده 👇👇👇
هیهات، مصیبتی است تنها ماندن
هنگام رحیل همرهان جا ماندن
سخت است زمان هجرت هم قفسان
مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
در چون و چرای حسرت هستی تا چند
تاچند اسیر خودسریها ماندن
در حسرت پر کشیدن از دام وجود
ماندیم و نبود در خور ما ماندن
مشتاق رحیل و بال و پر سوختهایم
سخت است در این سرا خدایا ماندن
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
#خبر_شهادت🌷
🌹خبر شهادتش را #فردای روز شهادتش شنیدم، خونه بودم
یکی از رفقا زنگ زد و پرسید
"جواد کجاست؟"
گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..."
🍃گفت "خبری ازش داری؟"
گفتم نه
گفت "انگار شهید شده"
خندیدم...
گفتم: "جواد و شهادت؟ "
🍃ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم
حسن
محسن
محمد .... ۸ نفر زنگ زدن😳
تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم: "چه خبر شده؟"
گفت: "جواد پرید...
گفتم: "مگه کفتره که بپره؟"
گفت: "شهید شد"
🌹وا رفتم...😔
از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه #دمق نشستن...
شب شد...
رفتیم کوه سفید، جزءخوانی
با #گریه قرآن گذاشتیم
با گریه برداشتیم
کلا دیوانه بودیم
🍃تا حدود بیست روز هم که نبود
نمیومد
تو این چند روز که نبودش
حالمان خوش نبود...
عصبی بودیم، میگفتم نمیاد دیگه
تا جواد بیاد، مُردیم و زنده شدم
دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!!
🌹بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد #بخوابم، میگفت:
" نترس حواسم بهت هست
دلم به همین حرفش خوشه فقط
همین"...
#داغ_رفیق
#شھید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپ #استاد_رائفی_پور
⭕️ « جمله ای که باعث شد یک جوان،شراب را کنار بگذارد »👌
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
⭕️( چند دقیقه ای از وقت خود را با #شهید_ابراهیم_هادی بگذرانیم )👇👇👇
🔰نزديک صبح جمعه بود. ابراهيم با لباس هاي خون آلود به خانه آمد! خيلي آهســته لباسهايش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم.😴
🔰نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسي بدون وقفه به در ميكوبيد! مادر ما رفت و در را باز كرد. زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين #ابراهيم شما مگه همسن پســر منه⁉️
🔰 ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! بعد ادامه داد: ببين خانم، من پســرم رو بردم بهترين دبيرســتان. نميخوام با آدمهائي مثل پسر شما رفت و آمد کنه! مادر ما از همه جا بيخبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت خواهي کرد و باتعجب گفت: من نميدانم شما چي ميگي! ولي چشم، به ابراهيم ميگم، شما ببخشيد و... من داشتم حرف هاي او را گوش ميکردم. دويدم🏃🏃 طبقه بالا!
🔰 #ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکارکردي؟! ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چي شده!؟ پرسيدم: تصادف کرديد⁉️ يكدفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: 😳تصادف!؟ چي ميگي؟ گفتم: مگه نشنيدي، دم در مامان ممد بود. داد و بيداد ميکرد و...
🔰ابراهيم کمي فکرکرد و گفت: خب، خدا را شُکر، چيز مهمي نيست! عصــر همــان روز، مــادر و پــدر محمــد بــا دســته گل و يــك جعبــه شــيريني🍱 به ديــدن #ابراهيــم آمدنــد. زن همســايه مرتب معــذرت خواهي ميکــرد. مــادر مــا هم بــا تعجــب گفت: 😳حــاج خانــم، نه بــه حرف هاي صبــح شــما، نه بــه کار حالاي شــما!
🔰او هــم مرتــب ميگفت: بــه خدا از خجالــت نميدونم چي بگــم،😔 محمد همه ماجــرا را براي مــا تعريف کرد. محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نميرســيد، معلوم نبود چی به سرش مي آمد. بچه هاي محل هم براي اينکه ما ناراحت نباشــيم گفته بودند: #ابراهيم_و_محمد بــا هم بودند و #تصادف کردند! حاج خانم، مــن از اينکه زود قضاوت کردم خيلي ناراحتم، تو رو خدا منو ببخشيد.😔 به پدر محمد هم گفتم که خيلي زشته،آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شــده و هنوز پاي ايشون خوب نشده ولي ما به ملاقاتشون نرفتيم، براي همين مزاحم شديم.
🔰مادر پرسيد: من نميفهمم، مگه براي محمد شما چه اتفاقي افتاده⁉️ آن خانم ادامه داد: نيمه هاي شب جمعه بچه هاي بسيج مسجد، مشغول ايست و بازرسي بودند. محمد وسط خيابان🚦 همراه ديگر بچه ها بود. يكدفعه دستش روي ماشه رفته و به اشتباه، گلوله از اسلحه اش خارج و به پاي خودش اصابت ميکنه. او با پاي مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادي از پايش ميرفت. آقا ابراهيم همان موقع با موتور🏍 از راه ميرسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک يکي ديگر از رفقا زخم پاي محمد را ميبندد. بعد اورا به بيمارستان ميرساند. 🏬صحبت زن همســايه تمام شد. برگشــتم و ا#براهيم را نگاه کردم. با آرامش خاصي کنار اتاق نشســته بود. 😍او خوب ميدانست کسي که براي رضاي خدا کاري انجام داده، نبايد به حرف هاي مردم توجهي داشته باشد.
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
4_5837135282847091696.mp3
6.28M
🍃یارا دلبرو دلدارا ماه جهان آرا
🍃میکشد عشق تو آخر سر ما را
🍃جانا سید و مولانا حضرت سلطانا
🍃 تشنه تو هستم سید العطشانا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#بسیار_زیبا👌👌👌👌👌
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️