فاطمه زهرا ناله دلش بلند شد..
صدا زد بابا ایا اون زمان شما هستید ؟
فرمود نه دخترم
گفت باباش علی هست یا نه؟
فرمود نه عزیزم
گفت ایا من هستم ؟
فرمود نه زهرا جان
😔😔😔
بابا پس چه کسی می خواد
حسینم و کمک کنه ؟
پیغمبر ص فرمود
دخترم ، خدا به حسین یه خواهر
می ده ، که این خواهر به جای همه
ما هست .
این خواهر هم به جای تو باید بره کربلا
هم به جای جدش. و هم به جای یاباش علی
این خواهر یه لحظه هم نمی تونه
داداشش را تنها بذاره
این خواهر مصیبتهای زیادی می کشه
من نمی دونم پیغمبر ص. دیگه این
حرف را زد یا نه؟؟؟
که زینبت روزی در کربلا می اد
و میگه حسینم می خوام زیر گلوتو
ببوسم .به جای مادرم زهرا 😭😭
زینب می گه کاش زیر گلوتو نبوسیده
بودم داداش ..
روز عاشورا بود خانوم زینب س
یه دفعه دید کنار گودال قتلگاه
بلوایی شده
خودش را رسوند بالای تل
همونجایی که الان دارند در کربلا
باز سازیش می کنند
از اونجا گودال قتلگاه را خوب
می شه دید 😭
زینب دید داداشش را سرازیر کردن
در گودال قتلگاه
اگر کربلا رفته باشین
اون سرازیری هنوز مشخصه
اینجا دارن چکار
این همه نیزه دار
حسین حسین حسین
امون از دل زینب
وای از دل زینب
امشب باید خودت را خرج کنی برا حسین
بمیرم برای راس به روی نیزه ها
بمیرم برا زائر و زارو دل سپرده ات
بمیرم برا خواهر تازیانه خورده ات
می خوام یه حرفی بزنم
بزم گریمونه
این برا شب عاشورا فقط می خونیم
ولی امشب می خوام بخونم
😭
یا امام زمان عج منو ببخش اقا
میگه حضرت ابراهیم وقتی خواست
اسماعیل را قربانی کند.
اول یک زیر اندازی ، یه پوستی
زیر اسماعیل پهن کرد .
که وقتی دست و پا می زنه .خاک بلند نشه 😭😭😭
گرفتی چی می خوام بگم
وای همین که شمر کار را شروع کرد
دست و پا می زد عزیز زهرا
صورت رو زمین .
نفس می کشید
نفس به خس خس افتاد
خاکا بلند شد ، خنجر کنده
وای حسین 😭😭😭😭😭😭😭😭
سه بار صدا بزن یا زهرا .......
ای خاک درتو ، تاج سرها زهرا
وی قبر تو مخفی ز نظر ها زهرا
تا باب شفاعت تو باز هست چه کنم
گربسته شود تمام درها زهرا
یا فاطمه پیوسته ترا می خوانیم
هرجاگرهی بسته ترا می خوانیم
در وقت گرفتاری و هنگام یلا
ای بانوی دلخسته ترا می خوانیم
🙏🙏
ده مرتبه یا الله یا الله .......
یا رحمن و یا رحیم
یا مقلب القلوب
ثبت قلبی علی دینک
الهی یا حمید به حق محمد(ص)
الهی یا عالی و به حق علی
الهی یا فاطر به حق فاطمه(س)
الهی یا محسن به حق الحسن
الهی یا قدیم الاحسان به حق الحسین
یا حسین یا حسین یا حسین
یا حسن یا حسن یا حسن
یا رقیه یا رقیه یا رقیه
یا زینب یا زینب یا زینب
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
یا ابوالفضل یا ابوالفضل یا ابوالفضل
عجل علی ظهورک
عجل علی ظهورک
عجل علی ظهورک
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#السلامعلیکیااباعبدالله❤️
شب جمعه ست دلم حال و هوایی دارد
کـربـلا رفتــه ، دلـش درد و بـلایی دارد
اینم چای روضه
تقدیم شما
اگر چشمتان تر شد
خیلی برای جوونها دعا کنید
یا علی مدد
YEKNET.IR -Karimi-Shab 03 Moharam1398-007.mp3
5.66M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃تویی اونکه با اسمت جون میگیرم
🍃منم اونکه بدون تو میمیرم
🎤 #محمودکریمی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
بنیت زیارتش هر روز میخوانیم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یااباعبدالله
صلی الله علیک یااباعبدالله
السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین وابن سید الوصیین
السلام علیک یابن فاطمه سیده النساء العالمین,
السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره
السلام علیک ورحمت الله وبرکاته.
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
#مطلب
⭕️ روش شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی برای جذب کردن دیگران به مسجد و هیات🌹
💟بارها ميديدم ابراهيم هادی، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دينی بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند.
💟يکي از آن ها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت!
💟اصلاً چيزي از دين نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چیز هم اهميت نميداد.
💟حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام.
💟به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مياري!؟
با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟!
💟گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين(ع) و کارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!!
💟ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين(ع)که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم.
💟دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد.
💟چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد.
💟بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و...
ما هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم.
💟چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين(ع).
🗣دوست شهیدم #ابراهیم_هادی.
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥زیــبا وقابل توجــه
⭕️چگونه فریبشیطان رانخوریم⁉️
🎤 #استاد_رائفی_پور
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصیحت یک اعدامی به یحیی پیامبر
#استاد_انصاریان
حتما گوش کنید خیلی جالبه
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ مداحی یک دقیقه
آمدهام عقده گشایی کنم یارضا
از درت ای شاه گدایی کنم
بر حرم دوست پرستو شوم
ریزه خور ضامن آهو شوم
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
مداحی آنلاین - زائر امام رضا علیه السلام - حجت الاسلام دارستانی.mp3
2.48M
♨️زائر امام رضا (ع)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌👌👌
🎤حجت الاسلام #دارستانی
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما این کلیپ را ببینید
اگر قباا دیدین باز بیینید
👆👆👆👆
شهدا زنده هستند
خواسشون به ما هست
دارند. مارا می بینند
کارامون را می بینند
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
سلام
دست نوشته های کانال
متعلق به همین کانال هست
اگر خواستید جایی قرار دهید
باید بدون فتو انتقال داده بشه
بقیه پستها با ذکر صلوات
می توانید استفاده کنید
موفق باشید
⭕️ با همدیگر خاطرات شهید عزیزمان #محمد_تورجی_زاده را با هم مرور میکنیم.
راوی:
علی تورجی (برادر شهید تورجی زاده )
🔰محمد وقتی از مشهد برگشت برای همه سوغاتی آورده بود سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر با تعجب گفت:😳 این چیه!
محمد هم گفت: کفن!
🔰همه می دانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که می خواست ما را آماده کند.
🔰قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد.
🔰دو تن دیگر از دوستانش درکنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را می دید که ما از آنها بی خبر بودیم.
🔰رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت:
🔰من نمی توانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند وگفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم.
🔰محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت وگفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!!
🔰ظهر بودکه از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. می خواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت!
🔰یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب می رفت و می آمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم.
🔰به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت.
🔰همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم:نه، چطور مگه!
گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت.
🔰به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بین فاطمه علیها السلام تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید.
🔰پیشابی بند #یا_زهراء_سلام_الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید:
یا زهراء علیها السلام.❣
🔰خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار.
🔰یعنی محمد می داند کی و چگونه شهید می شود!؟
🔰محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد کرده بود. یعنی دیگر محمد را نمی بینم!
🔰همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و ... در ذهنم مرور می شد.😔
🔰چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت.
🔰گفته بود صدقه و ردّ مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال می کنم.
🔰در پایان همان مطالب شوهر خواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و ...
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
چای برای مراسم سید الشهدا
و به یاد شهید تورجی زاده
#ارسالی_از_اعضا
👆👆👆